روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد- ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن

سلام

روزتون شیک و پیک

اصلا هم بد نیست بعضی از روزها پر از زرق و برق و تجملات باشه

امروزتون پر از لحظه های شیک

من که امروزم را شیک و پیک شروع کردم ... مامان جان یه صبحانه مجلسی و خوشگل چیده بودن که آدم از دیدنش هم چشماش قلب قلبی میشد

گاهی از این کارها میکنن

ظرفهای خوشگل را از توی کمد در میارن

فنجونهای خاص میزارن سر میز

گل نرگس هم که از باغچه آورده بودن و گذاشته بودن سرمیز

روی تخته سرو چوبی ، نان داغ...

و عطر خوش دارچین و هل توی چای ایرانی...

و خلاصه روز ما شیک و پیک شروع شد...

حالا که از مهمونی و دور همی خبری نیست ، لباسهای شیک و پیکتون را گاهی توی خونه بپوشید و حسابی به خودتون برسید و اجازه بدین حس های خوب بیاد سراغتون...



دیروز بعد ازظهر با مادرجان و پدرجان چای عصرونه میخوردیم و صحبت از روزهای کشدار و دوریهای اجباری میکردیم

بعد به این فکر افتادیم که چطوره روی پشت بام سایه بان بزنیم و میز و صندلی و با هماهنگی مهمونها را جدا جدا روی پشت بام پذیرایی کنیم و مهمون داشته باشیم...

اما یکی از مشکلات این بود که آسانسور فقط تا طبقه ما میاد و نمیره روی پشت بام و گذشتن از پله ها و ...

بعد در مورد پذیرایی از مهمانها توی باغچه کمی تبادل نظر کردیم و مشکلات اون قصه را بررسی کردیم و به نتیجه نهایی هم نرسیدیم

اما باید به فکری بکنیم...





پ ن 1: از وقتی دارم تقویم خودمون را طراحی میکنم پر از انرژی و حال خوبم...


پ ن 2: هر صبح مغزبادوم همه را ، توی گروه خانوادگی حاضر غایب میکنه...

اینم آثار مدرسه مجازی...


پ ن 3: آقای دکتر بعضی روزا دوست دارن توی غار تنهایی خودشون باشن

قدیما من این حالت را نداشتم ... یعنی خودم غار تنهایی را دوست نداشتم ...

البته با غار تنهایی ایشون از اول هم مشکل نداشتما... ولی خودم این حالت را نداشتم

اما تازگیها منم یه موقع هایی دوست دارم برم تو غار تنهایی خودم ... و عجیب این حس بهم میچسبه...


پ ن 4: جدای از تمام آداب و بحث های حاشیه ای، شروع به انجام یک عبادتی کردم که واقعا روی حال روحیم تاثیر شگفت انگیزی داشته

سر رشته های پیوندهای آسمانیتون را پیدا کنید و به آسمون وصل بمونید...

اصلا مهم نیست چطوری و چه شکلی ... مهم نیست بقیه چی فکر میکنن

شما نزارید رشته ها گسسته بشن


پ ن 5: من همچنان منتظر بسته پستی ای هستم که خیلی خیلی دیر شده رسیدنش...

به نظرتون باید از اومدنش ناامید بشم؟؟؟؟


نظرات 11 + ارسال نظر
بلاگر دوشنبه 6 بهمن 1399 ساعت 10:07

خوبه که مادر محترم از وسایل استفاده میکنند ، بعضی مامانا هستند که ظرف و ظروف قشنگ و خوش جنس را از وقتی میخرن نگه میدارن و صرفا برای مهمون استفاده میکنند ، از دیدِ من عزیزتر از خودمون هیچ مهمونی وجود نداره !
***
یعنی در این حد شیک هستی که موقع سلفی گرفتن هم عطر بزنی؟ (لبخند)
***
من بهش غار نمیگم ، میگم قصر تنهائیم ! و از نظرِ من نه تنها چیزِ بدی نیست ، خیلی هم لازم میدونمش ، یجورایی قسمتی از حریمِ خصوصیم محسوب میشه و با چیزی عوض نمیکنمش ، تصورم اینه آقایون از سن کم هم دارن این قصر را !

اتفاقا مامان من جز اون دسته از آدمهایی هستند که ظرف و ظروف خوشگل را اول برای خودمون استفاده میکنن...
دیگه در اون حد شیک و پیک نیستم ...
برای یکی از دوستان نوشتم: شاید شیک و پیک من در نظر یکی دیگه خز و خیل باشه ولی برای خودم شیک و پیک بوده ...

دقیقا اون قصر تنهاییه... و این نام برازنده ش هست
البته من پا برهنه وارد قصر آقای دکتر میشما...

مینو دوشنبه 6 بهمن 1399 ساعت 10:13 http://Minoog1382.blogfa.com

تن مادرسلامت بااین صبحانه شیک وخوشمزه شون

جای شما و همه عزیزان صبحانه دوست خالی

در بازوان دوشنبه 6 بهمن 1399 ساعت 12:14

سلام تیلو جانم. چه کیفی داشت خوندن توصیف میز صبحونه قشنگتون
من یه وقتایی لحاف تشکم رو دیگه پهن میکنم توی غار تنهاییم

سلام نازنینم
کیف داره خوندن نوشته های شما که از لابلای کلماتت حس خوب به آدم منتقل میشه ...
من که هروقت خسته ام با گوشی یه گوشه ای یکی از پستات را باز میکنم و عین یه شعر میخونمش... برام تکراری هم نمیشن...
والا من اونقدرا اطرافیانم بهم اجازه نمیدن که لحاف تشک ببرم ...

پریناز دوشنبه 6 بهمن 1399 ساعت 13:13

آفرین بر مادر نازنینت . معلوم شد حسای قشنگت سرچشمه ش کجاس ( البته هی معلومه آدم نتیجه ژنتیک و تربیت پدر مادرشه)
نظرات دوستانو میخوندم بی اختیار و در خیال دستمو بردم موهای فاخته عزیزو نوازش کردم . گاهی چقدر هیولا میشیم ما آدما که اشک یکی دیگه رو راحت و بیخود درمیاریم .

ای جان
متشکرم از تعریفتون
شما به من و مادرجان لطف دارین
منم خیلی غصه م شد برای فاخته نازنین
باورت نمیشه چند بار برگشتم و کامنتش را خوندم ...
حق نداریم با دیگران اینطوری رفتار کنیم...

سعید دوشنبه 6 بهمن 1399 ساعت 13:24 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی جان
خوبی؟
مادرجان و پدرجان خوبن؟
منم یکی دو ساله که گاهی بشدت دوس دارم به غار تنهایی خودم پناه ببرم
جایی که نه کسی رو ببینم و نه صدای کسی رو بشنوم
با عبادتی که گفتی به دور از حاشیه ها و بدون این که نظر دیگران مهم باشه خیلی موافقم
به هر حال نیایش یه نیاز ذاتی انسان هاست و باعث آرامش میشه
گاهی که برای ما مهمون میاد دعوتش میکنیم به باغ
البته باغ ما خیلی بزرگه و مشکل فاصله ی اجتماعی پیش نمیاد
شاد باشی دختر عمو

سلام پسرعموجان
شما خوبین
خانواده محترم
ما همه خوبیم و دعاگوی شما
این خلوت آدم با خودش میتونه معجره کنه
البته گاهی این غار تنهایی برای بقیه هیچ تعریفی نداره ها...
این عبادتهایی که با دل و روح آدم سر و کار دارن عجیب تاثیرات مثبتی در آدم به جا میزارن
اخه همه مهمونی را نمیشه به باغ و باغچه دعوت کرد... طرف کلی شیکان پیکان کرده و کفشای قرتی پرتی پوشیده .. بالاخره اونجا محیطش فرق داره...
بعدم باغچه ما کوچولوعه

پیشاگ دوشنبه 6 بهمن 1399 ساعت 14:29

منم تو وعده هاف صبونه لاکچریو بیشتر از همه دوس دارم
نوش جونتون
امیدوارم هر چه زودتر کرونا بساطشو جمع کنه و بره تا راحت بتونیم بریم و بیایم

اصلا صبحانه جز بهترین وعده هاست
الهی آمین...

امیربا دوشنبه 6 بهمن 1399 ساعت 14:59

با سلام
چه عنوان زیبایی انتخاب کردین اما من تیلویی را که می شناسم مناسب غار تنهایی نیست. تو باید همیشه شمع جمع انجمن باشی و کنج عزلت و تنهایی مربوط به درویشان است. نه ماه پر فروغ تیلویی

سلام دوست خوبم
لطف دارید... ممنون
ولی هرکسی باید گاهی با خودش خلوت کنه

سهیلا دوشنبه 6 بهمن 1399 ساعت 15:00 http://Nanehadi.blogsky.com

بسته پستی کد رهگیری نداشت؟
این غار تنهایی معجزه میکنه.

نه بهم ندادن
اوهوم
انگار هرکسی هرازگاهی نیاز به این خلوت با خودش داره

taraaaneh دوشنبه 6 بهمن 1399 ساعت 15:15 http://taraaaneh.blogsky.com

چقدر خوبه که مامان جان گاهی میز شیک و پیک میچینن. منهم به فکر افتادکه گاهی بدون مناسبت همین کار رو کنم و حتی لباسهای بیرونم رو بپوشم. و یا حتل گل بخرم بزارم روی میز.
مهمونی توی هوای آزاد فکر خیلی خوبیه. معلومه اونجا که هستی هوای زیاد سرد نیست پس خوبه از هوای آزاد استفاده کنی.
راهی نیست برای ردگیری بسته پستیت؟ نمیشه تماس گرفت با اداره پست؟

مامان جان از این دست سوپرایزها زیاد دارن
اون دسته گل توی خونه مسئول شادی روح همه س... نمیدونی چه غوغایی میکنه...
شاید هوا خیلی سرد و یخبندان نباشه برای عید ولی هنوز اونقدرم هوای مطلوبی برای مهمونی توی هوای آزاد نیست ... اینم یکی از مشکلات بود...
من از فروشنده کد رهگیری را نگرفتم و الان هم جواب ندادن بهشون پیغام دادم
حتما شلوغ بودن
نگران نباشید
پیداش میشه

رسیدن دوشنبه 6 بهمن 1399 ساعت 16:23

خانم شیک و پیک . خوش باشی عزیزم
من خیلی کم میرم تو غار خودم رو عادت ندادم بخاطر شلوغی های دور و برم بخوام برم هم نمیتونم
بسته رو از کد رهگیری پیگیری کن ببین دست کدوم پستچی هست شماره ش پیدا کن زنگ بزن
خیلی بده اینقدر بسته دیر بیاد آدم کلافه میشه
مرکز رسیدگی به شکایات هم هست بزن پیگیری کنن


حالا شیک و پیک یه قرارداد نسبی هست شاید شیک و پیک ما در نظر یکی خز و خیل باشه
اصلا بهم کد رهگیری ندادن... برای همینم کلا از بسته بیخبرم
اونقدر پست و پستچی محل ما نازنین و خوب هستند که اصلا نیاز به این کارها نیست

سارا دوشنبه 6 بهمن 1399 ساعت 19:13 Http://15azar59.blogsky.com

منم این غار تنهایی رو دوست دارم گاهی ولی انگار قرار نیست پیش بیاد ..
.
بسته پستی رو از روی کد رهگیری پیگیری کنید از پست

حالا منم گفتم غار تنهایی نه به اون وسعتی که در ذهن شما گنجید
مسلما منم همچین امکاناتی ندارم که در غار خودم برای خودم لم بدم و هیچکس هم کاری به کارم نداشته باشه
کد رهگیری بهم ندادن و راستش را بخوای پیغام هم دادم ولی کسی جوابگو نبود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد