روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

خاطره بازی

سلام

دلهاتون گرم و روز زمستونیتون پر از حس و حال خوب



امروز تولد داداش جان هست

و چقدر توی مناسبت های خاص دلتنگی و دوری بیشتر نمود پیدا میکنه

دیشب خواهرجان براش یه کیک تولد پخته بود و تزئین کرده بود و با فندوق جان براش شعر تولد خوندن و فیلمش را براش فرستادن

منم یه کلیپ براش درست کردم با عکسایی که ازشون داشتم و یه آهنگ تولدی خوشگل هم دوستم فرستاده بود که براشون فرستادم

مغزبادوم و مامانش هم توی یه فیلم کوتاه تبریک گفته بودن

مامان جان و باباجان هم تصویر باهاشون تماس گرفتند... اما هیچی جای یه بغل جانانه و دورهمی خانوادگی را نمیگیره...

انشاله که هرجا هستند خوشحال و سلامت و خوشبخت باشن

این انتخاب خودشون هست و تا جایی که من خبر دارم از انتخابشون راضی هستند



مدت مدیدی بود که گروه فامیلی سوت و کور شده بود

بعد برای شب یلدا با یه جرقه دوباره روشن شد و همه شروع کردند باز به حرف زدن

همه ی همه ی که نه

اما اونایی که دلتنگ بودن و دوست داشتن دلتنگی را ابراز کنند

دیشب پسرعمه یه عکس از یه دور همی تقریبا 6 سال پیشمون را که تقریبا همه فامیل داخلش بودیم گذاشت توی گروه

خانواده پدری من خانواده نسبتا شلوغی هستند

و پدربزرگ یه عالمه نوه و نتیجه دارن...

توی این عکس هم توی یه سالن زیبا هست، و مهمونی ولیمه تولد دخترعموجانم، پدربزرگ روی صندلی وسط نشستن و همه دور و برشون ایستادن یا نشسته ...

تقریبا 50 نفر توی عکس هستند...

خلاصه این عکس توی گروه گذاشته شد و حسابی غوغا به پا کرد

شروع کردیم به حرف زدن و گفتن و خندیدن

در ادامه عموجان هم چند تایی عکس از سالهای پیش و دور همی های دیگه گذاشتند

و خلاصه تا پاسی از شب دور هم گفتیم و خندیدیم

و هر بار لابلای حرفا یکی آرزو کرد زودتر این وضعیت تمام بشه و به دورهمی ها و مهمونی های فامیلی بزرگمون برسیم ....



پ ن 1: دیروز وقتی رسیدم خونه چکمه هام را که درآوردم ، موقع پا شدن سرم را محکم کوبیدم توی دسته در...

اخ از نهادم بلند شد

حالا یه ور سرم قلنبه شده ....

حواست کجاست دختر...



پ ن 2: دیروز پسرعمه اینجا بود



پ ن 3: بازم خرید اینترنتی کردم

سهیلا جان یه پیچ عطر فروشی معرفی کرده بودند

و منم داشت عطرم تمام میشد ... گفتم بزار امتحان کنم ...

حالا بعدا خبرش را بهتون میدم



نظرات 12 + ارسال نظر
امیر چهارشنبه 17 دی 1399 ساعت 09:58

با سلام
ابتدا نولد داداش مهربان را تبریک می گویم و انشالله صد و ببست سال زندگی خوب و موفقی داشته باشند.
در مورد سرت که خورد به در . دختر فکر نمی کنی دسته در را خرد می کنی ، حالا سرت به کنار . لااقل به فکر دسته در باش تو این دوران کرونایی
عکس های قدیمی همیشه زیبا و نوستالوژی هستند . چو خوب همه را سرگرم کرد و یاد قدیم و قدیمی ها را زنده نمود. خدا همه درگذشتگان را رحمت کند و به زندگان سلامتی و سعادت عطا نماید

سلام دوست خوبم
ممنون از تبریکتون
مرسی که اینهمه به فکر سر و کله من هستید
عکس های جالبی بودند
خدا رفتگان را بیامرزه
پدربزرگ پدری من زنده هستند

سعید چهارشنبه 17 دی 1399 ساعت 11:30 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی گل
حالت خوبه
مادرجان و پدرجان حالشون خوبه
و اینک توجه شما دختر عموی عزیز رو به نکاتی چند در مورد مراقبت از باطری خودرو جلب مینمایم
1- دینام خودرو باید بررسی بشه که دقیقا 14.5 ولت شارژ کنه نه کمتر و نه بیشتر
2- وقتی میخوای ماشین رو روشن کنی باید استارت رو نگه داری تا ماشین روشن بشه استارت زدن های کوتاه پشت سر هم باطری رو ضعیف میکنه البته ممکنه ماشین شما استارت دکمه ای داشته باشه که این مورد لازم نیست چون با فشار دادن دکمه سیستم خودش یه تایم مشخص به استارت میده
3- وقتی ماشین رو روشن میکنی فورا پخش یا بخاری یا کولر و اینا رو روشن نکن بذار باطری یکم شارژ بشه
4- قبل از خاموش کردن ماشین اول تمام مصرف کننده های برقی مثل چراغ ها پخش کولر بخاری رو خاموش کن و بذار ماشین 2 دقیقه درجا کار کنه
5- باطری ها به دو دسته کلی تقسیم میشن
باطری اسیدی که داخلش یه اسید مایع داره و کار الکترولیت و تولید برق رو انجام میده
باطری های اتمی که به جای اسید یه مایع ژل مانند به نام سیلد کار الکترولیت رو بر عهده داره و یه چیزی شبیه چراغ رو باطری هست که توش رنگیه رنگ سبز یعنی باطری در حالت عادی هست رنگ سفید یعنی باطری نیاز به شارژ داره رنگ مشکی یعنی باطری باید عوض بشه
حالا در باطری های اسیدی باید مواقب بود که بست های باطری سولفاته ( همون شوره یا سفیدک) نزنه
بست های باطری هم باید محکم بسته شده باشه

سلام پسرعموجان
اولا خیلی زحمت کشیدی وقت گذاشتی اینهمه برام نوشتی
خیلی خیلی شرمنده محبتت شدم
اما بعد...
1- خیلی تخصصی هست ولی فکر میکنم درست باشه
2- استارت ماشینی من با دکمه هست و با سوییچ نیست
3- اخ اخ اخ ... اینو اصلا نمیدونستم و حتما رعایت میکنم
4- کار سختیه ... هی همه چی را روشن و خاموش کنیم ... میخوام ببینم پس چراغهای ماشین که روی اتوماتیک تنظیم هستند هم باعث خرابی باطری میشن؟
5- دیگه اینو که اصلااز من نپرس و نخواه که بدونم و بفهمم

سعید چهارشنبه 17 دی 1399 ساعت 11:33 http://www.zowragh.blogfa.com

آخ آخ دختر عمووووووو
حواست کجاس خب
الان سرت بهتره؟
الهی الهی که هر جا مسافری هست هر جا عزیز راه دوری هست تنش سلامت و دلش خوش باشه

سرم درد میکنه همچنان
ولی خیلی ضربه مهلکی نبود ... چون هنوز زنده ام
الهی آمین
ممنون از دعای خوبتون

بلاگر چهارشنبه 17 دی 1399 ساعت 13:13

میگم اونور سر را هم یه جایی بزن تراز بشه ، اینجوری که بده !
تعجب نداره ، دختری دیگه ! (لبخند)


یعنی ممکن نیست یه پسر سرش به جایی بخوره؟؟؟؟؟؟

مه سو چهارشنبه 17 دی 1399 ساعت 13:15 Http://mahso.blog.ir

هوممممممممم...خرید عطر یکی از لذت بخش ترین کارهاس...حتما خبرمون کن از نتیجه...
ما فامیل مادر و پدری هر دو شلوغیم...ولی خب فامیل مادری گرم تر هستن و گروهی داریم و همیشه شلوغ هست پیام هاش...ولی خب فامیل پدری یه گروه دارن که فقط آقای پدر رو عضو کردن و ما رو قابل ندونستن!!!! منم گفتم بیخیال...
چقدر اون عکس های دسته جمعی خوبن...ما یه عکس دسته جمعی عروسی پسردایی مامانم داریم...مادربزرگم جلو نشسته و همه بچه ها و نوه ها دورش هستیم....مربوط به چند سال پیش هست و خیلی از نوه هایی که اونجا فسقلی بودن الان قد کشیدن و بزرگ شدن...و یه تعداد نوه و نتیجه هم به اون جمع اضافه شده...فکر کنم باید هرچه زودتر مراسمی گرفته بشه و همچین عکسی تکرار بشه....واقعا به یاد موندنی هست...برا مراسم کوچیک عروسی منم یه همچین عکس جمعی رو گرفتیم...30 نفر مهمونمون توی یه قاب دور هم....البته کمی لرزش داره عکس ولی دوس داشتنیه برام...خیلی زیاد....
تولد برادر جانت هم مبارک...شاد باشه هر جا که هست...

حتما خبر این خرید اینترنتی را میدم بهتون
من فامیل مادریم خیلی کوچیک و کم جمیعیته
اخیش چه قشنگ
اون عکس عروسی چقدر حیف که لرزش داره... ولی همونطوریم ارزش چاپ و قاب شدن را داره

پریناز چهارشنبه 17 دی 1399 ساعت 15:04

تولد داداش گلت مبارک .. الهی صد ساله بشه

ممنون عزیزدلم

نسترن چهارشنبه 17 دی 1399 ساعت 15:48

تیلوجان از اون پیجی که فروش عمده لباس خونه و این چیزا داشت راضی بودی؟ آدرسش رو میذاری؟

بله عزیزم راضی بودم
یه پست هم راجع بهش نوشتم همون موقع ها

@melorinco
@diamantdress
@asiyeh_1008

سهیلا چهارشنبه 17 دی 1399 ساعت 17:33 http://Nanehadi.blogsky.com

مبارک باشه خریدت.حتما خبرش رو بده.وای از این عکس ها که به یادت میاره چه بوس و بغل هایی داشتیم.دور هم خوش بودیم.

ممنون که تجارب خریدت را بهمون میگی
اینطوری انگار دلم راضی میشه برای خرید کردن
همیشه ترس خرید اینترنتی را داشتم و هنوزم دارم
خیلی دور همی ها خوب بودن.... چقدر بهمون خوش میگذشت

سارا چهارشنبه 17 دی 1399 ساعت 22:41 Http://15azar59.blogsky.com

من اصلا نمیتونم عطر رو ریسک کنم و اینترنتی بخرم مگر به قول شما قبلا استفاده کرده باشم ...چقدر هم عطر گرون شده

سارای عزیزم
این پیچ عطرهای فیک میفروشه ... و قیمتها خیلی خیلی پایین بود
و چون یکی از دوستای وبلاگی خرید کرده بودند و راضی بودند منم سفارش دادم

یک عدد مامان پنج‌شنبه 18 دی 1399 ساعت 08:23 http://Www.Kidcanser. Blogsky

امان از دوری
من همیشه از عکس گرفتن فراری بودم و می گفتم از لحظه لذت ببریم و هی بفکر عکس گرفتن نباشیم ولی اینروزا که دل تنگ همه میشم با مرور عکسا مخصوصا دسته جمعی هاش کلی مرور خاطرات می کنم و کیف می کنم

من هم معتقدم وقتی توی جمع هستیم باید از گوشی و موبایل و سلفی دوری کنیم
اما تو مهمونیای بزرگ و دور همیهایی که همه فامیل حضور دارن اصولا عموجان که دوربین حرفه ای عکاسی دارن و دوره ش را هم توی جوانی گذروندن یه عکس دسته جمعی آخر مجلس ازمون میگیرن... دسته جمعی بزرگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
و چه کیفی داشت این خاطره بازی
این روزها خیلی دلتنگیم... از بس دوری تحمل کردیم

پیشاگ پنج‌شنبه 18 دی 1399 ساعت 08:29

تولد داداش جانت مبارک ایشالا زود زوددهموببینید
سر قلمبه رو قربون
تیلوووووووو این پسرعمه مشکوکه چن وقت پیشم هی میومدو میرفتا


متشکرم عزیزدلم
اخ اخ همچنان درد داره ...

نسترن جمعه 19 دی 1399 ساعت 20:01

مرسی بابت ادس پیج ها تیلوجان

کاری نکردم نازنینم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد