روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

یه روز اومدی تو سکوت سردم ...

سلام

روز زمستونیتون بخیر

اصلا میشه از یه روز زمستونی سرد گفت و از شالهای بافتنی رنگی رنگی نگفت؟

از کیف بافتن شال برای کسایی که دوستشون داریم؟

از کیف فکر کردن به اینکه چه کیفی داره که این شال یکی از عزیزامون را توی آغوشش میگیره؟

خیلی دوست داشتم برای آقای دکتر یه چیزی ببافم

اما اصلا اهل استفاده از شال و کلاه و بافتنی های خوشگل و رنگی رنگی من نیستند

برای پدرجان هم شال و کلاه بافتم، رنگی رنگی نبافتما.... یک شال و کلاه نسکافه ای رنگ.... اما باور بفرمایید الان که سالهامیگذره حتی یکبار هم استفاده نکردند...

در عوض یه شال و کلاه بنفش خوشگل پر از دونه های رنگی برای مغزبادوم بافتم که تمام زمستون با اشتیاق ازش استفاده میکنه

ژاکت خوشگل آبی و سفید فندوق

ژاکت نرم و گرم یاسی رنگ پسته

کلاه های آبی و زرد فندوق و پسته

و حالا هم که برای نی نی دانا....

اصلا کیف میکنم وقتی یادم میاد این دونه ها را با یه عالمه عشق به هم بافتم تا یکی از عزیزای زندگیم را در آغوش بگیره...

من واقعا وقتی برای عزیزانم بافتنی میکنم با خیلی از دونه هایی که میبافم ذکر میگم و دعاهای خوب میکنم

براشون آرزوهای قشنگ و دور و دراز میکنم

میدونم که این انرژی لابلای این دونه ها ذخیره میشه و عزیزای منو در آغوش میگیره...






پ ن 1: سهیلا جان یکی از دوستای وبلاگی بهمون پیچ های عمده فروشی برای خرید لباسهای خونه و لباس زیر که البته همشونم ایرانی بودن معرفی کرده بود

دیروز از یکیشون خرید کردم

امیدوارم تجربه خوبی باشه


پ ن 2: انگار برای سهام عدالت باید بریم سامانه سجام و ثبت نام کنیم

چقدر از این مدل کارها فراریم خدا میدونه...


پ ن 3: مامان جان یه لیست خرید کوچولو گذاشته بودند روی کانتر

بشقاب یکبار مصرف

شمع وارمر

کشمش پلویی

سیرابی....

به آخری که رسیدم با خودم فکر کردم دارم درست میخونم؟؟؟؟

من خوردن سیرابی را دوست دارم ... ولی تا حالا سیرابی نخریدم...

حالا امروز برم توی گوشت فروشی و بگم آقا یه دونه سیرابی بدید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


پ ن 4: دیشب آقای دکتر یه خلاصه از یک کتاب را برام فرستادند

کتاب «مزیت شادمانی»

این کتاب میگه موفقیت باعث شادمانی نیست و این شادمانی هست که باعث میشه شما موفق باشید...


پ ن 5: بعضی وقتا روتین ها را بهم بزنید

زودتر از خواب بیدارشید یا حتی به خودتون استراحت بدید و بیشتر توی رختخواب بمونید

از مسیر هر روزی نرید ، یه مسیر تازه ... حتی قسمتی را پیاده روی کنید... قسمتی را بدوید

اون نوشیدنی که هر روز میخورید را نخورید و یه چیز تازه را امتحان کنید

لباسهای تازه بپوشید

کارهای تازه را امتحان کنید

گاهی از این دیواری که دور خودتون کشیدید پاتون را بزارید بیرون

دنیای بیرون چیزهای زیبا برای دیدن ، زیاد داره

این حصار دور شما اجازه نمیده زیبایی های دوردست ها را ببینید

بعدا میتونید دوباره به گوشه امن و آرامتون برگردید... اما امتحانش و دیدن حتی کوتاه مدت دوردستها میتونه تجربه جالبی باشه 



نظرات 9 + ارسال نظر
سارا سه‌شنبه 9 دی 1399 ساعت 11:35 Http://15azar59.blogsky.com

پسر منم نه کلاه نه شال هیچکدومو دوس نداره حتی ژاکت اینو به خودم رفته منم اصلا چیزای پشمی و بافت حتی ظریف و پالتو و کاپشن نمیتونم بپوشم قشنگ ذوب میشم زمستونا فقط در حد یک مانتو با پارچه کمی ضخیم بخصوص که از درخونه تا مترو یا سرویس دانشگاه چیزی حدود ۲۰ دقیقه رو باید پیاده برم خیلییییی گرمم میشه ولی دستکش دوست دارم
خلاصه که منم نمیبافم دیگه چیزی

منم چیزای بافت نمیپوشم
ولی کاپشن و چکمه و لباسای زمستونی ضخیم را دوست دارم و میپوشم
پالتوهای گرم و نرم هم خیلی دوست دارم
و اصلا زمستون بدون لباسای گرم برام متصور نیست

بهار شیراز سه‌شنبه 9 دی 1399 ساعت 11:40

با روتین ها را بهم بزنید شدیداااااااااااااااا موافقم ...
خیلی بهش پایبندم...
شاد باشی دوستم

شما که کلا اهل ریسک و هیجانی
به همچنین دوست عزیزم

سمیرا سه‌شنبه 9 دی 1399 ساعت 12:29

تیلو جان میخوام ازت تشکر کنم عزیزم که توی این روزگار تمام تلاشتو میکنی که نه تنها نزدیکانتو بلکه ماهایی که شاید خیلی باهات فاصله داریم رو خوشحال کنی و ایده های خوب به ما بدی. ازت بابت انرژی های مثبت و قشنگی که بهمون میدی، امیدی که بهمون ساطع میکنی، نشون دادن جنبه های ریز قشنگ زندگی و ایده های پر از مهربونیت تشکر میکنم عزیزم. مطمئن و امیداوارم که بازتاب این نیکی ها به زندگی خودتت همیشه بتابه عزیزم

سمیرای نازنینم
ممنونم از اینهمه حرفای قشنگ و دلگرم کننده
ممنونم از این کامنت که همش برام انرژی بود
منم برای شما بهترینها را آرزو دارم

بلاگر سه‌شنبه 9 دی 1399 ساعت 12:47

معلومه خوشش نمیاد ، میخوای یه کلاه زرد و آبی با یه منگوله گنده بالاش براش ببافی ، با یه جوراب رنگی ساق دار تا زیر زانو صورتی و گل بهی و یه شال رنگی با نیم متر ریش ریش آخرش !
معلومه آقایان خوشش نمیاد ، خودمو با اون توصیفات شما تصور کردم بیشتر یاد ELF افتادم (لبخند)
https://s16.picofile.com/file/8419325268/Elf_web_thumb.jpg


حالا کی گفته بود که من قراره اینهمه رنگی رنگی براش ببافم؟

چه تصوراتی از من و زندگیم داری... اون از اون خانم بافنده ... اینم از elf

سعید سه‌شنبه 9 دی 1399 ساعت 13:12 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی جانم
خوبی
روزت به خیر
تازه یکی از دوستان خواهر من یه خانمی هستن که ما اصلا جرات نمیکنیم جلو ایشون حرف خنده دار بزنیم انقد میخنده که گاهی حوله میذاره لای دندوناش بعدشم کلی اشک از چشاش میاد بعدشم بی حال میشه فشارش میفته

سلام پسرعموجان
متشکرم
واقعا؟
من اصلا دور و برم کسی که دیگه تا این حد بخنده سراغ ندارم
چقدر خوبه آدم اینهمه ذهنتش آزاد باشه و بتونه اینهمه بخنده

امیر سه‌شنبه 9 دی 1399 ساعت 14:48

با سلام
دوست عزیز منم به اینکه هنگام بافتن و اصلا هر کاری اگر با شوق و ذوق باشه انرژی مثبت در ان ذخیره میشه اما کاری که صرفا برای انجام وظیفه باشه یا بدون اشتیاق انجام بشه طرف مقابل هم با بی رغبتی با اون برخورد می کنه. و چه خوب است هنگام کار بافتن اسما جلاله همراه لباس و بافتنی می فرستنی و این یعنی نهایت ابراز علاقه و اشتیاق.
اما اینکه افراد بتوانند از رفتار و کردار روتین دست بردارند. و تنوع ایجاد کنند خیلی عالی است. منم دوست دارم و گاهی این کار را می کنم مسیرهای متفاوتی را انتخاب می کنم گاهی به کوچه های بن بست می خورم اما به تفریح و دیدن درختان و ساختمان های جدید و بافت متفاوت می ارزه. اما ادمایی هستند که در تمام طول سال جز یک راهی که همیشه می روند راه دیگه ای را بلد نیستند. خبر از محله های بغلی ندارند. از آشنایان سراغ دارم که در تمام طول سال فقط یک بار تماس تلفنی با برادر تنی اش گرفته . بیش از ده سال است یک تلفن به خواهرش نزده 5 سال است خونه جدید ساخته هنوز برادرش خونه اش را ندیده . این گونه افراد چطور می توانند تنوع ایجاد کنند . نمی خوام توهین یا اهانت باشه اما اینان زندگی نمی کنند . نه اینکه وضع مادی شان خوب نباشه نه سه نفرند و سه تا ماشین خارجی دارند اما دریغ از یک مسافرت دریغ از یک سیاحت و گردش حتی در پارک محله

سلام دوست خوبم
کارهای با ذوق و شوق و پراز عشق آثار ماندگاری میشن...
زندگی را باید تمرین کرد
زندگی یک مهارت هست که باید یاد بگیریم

فرشته سه‌شنبه 9 دی 1399 ساعت 16:52

من برای نامزدم شالگردن بافتم رنگ نخودی اطرافیان میگفتن خودتو اذیت نکن وحواست به درست باشه بگو دو تا بخره یکی هم برای تو ولی من بافتمش وکادو دادم بهش الان ۱۳ ساله زمستونا ازش استفاده میکنه در حالی که بقیه کادو هایی که بهش دادم بلااستفاده موندن با اینکه گرون وخوب بودن

وای عزیزدلم
چقدر عاشقانه
چقدر زیبا
الهی همیشه کنار هم شاد و خوشبخت باشید
یادم اومد که منم برای داداش و زن داداش شال و کلاه ست هم بافتم و تقریبا هر سال میبینم باهاش عکس دارن و میپوشن و بیرون میرن...

سهیلا سه‌شنبه 9 دی 1399 ساعت 21:38 http://Nanehadi.blogsky.com

سلام.منم عاشق بافتن هستم.کوچولو که دور و برم نیست.بزرگترها هم استفاده نمیکنن.خدا کنه تجربه خریدت خوب باشه.

سلام عزیزدلم
شما که ماشالا اونقدر هنرمندی که دیگه نیاز به گفتن نیست
من کوسن بافتم و نتیجه عالی بود
عروسک بافتم و خیلی خوب بود
حالا هم دارم تشکچه میبافم و تا اینجا که راضیم...
همش که نباید لباس ببافیم

ریحانه چهارشنبه 10 دی 1399 ساعت 17:32

سلام تیلوتیلوی عزیزم
چقدر از پیشنهادات خوبت ممنونم. منم دو سه تا از ایده هایی که برای روتین دادی دارم اجرا میکنم . وااااای که چقدر حس خوب پشتش هست. بینهایت ممنونم.

سلام ریحانه عزیزم
بهم لطف داری
منم از اینکه اینجا را میخونی ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد