روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روز زمستانی شلوغ

سلام

روزتون زیبا

اینجا که هوا حسابی آفتابیه

صبح که اومدم توی مسیر هرجا گودال آبی بود، یخ بسته بود... شبنم های روی برگ شمشادها ، یخ بسته بود... حتی شنبم روی شیشه ماشینها هم یخ بسته بود...

بعد این تناقض بین یخ بستن و آفتابی که میتابید یه حس دلچسب را به آدم القا میکرد

کما اینکه هوا هم حسابی سرد بود...

بازی اشعه های آفتاب بی جون ، یه حس قشنگ زمستونی میده به آدم



امروز یه کمی شلوغ تر از حالت معمول هستم

ساعت کاریم را کم کردم و فقط تا ظهر سرکار میمانم

برای همینم از صبح که اومدم روی دور تند دارم تلاش میکنم یه سری فایل را آماده تحویل کنم

نیم ساعتی کار کرده بودم که یه فایل را فرستادم برای پرینت رنگی...

دستگاه رنگی پیغام کم شدن تونر میداد (همون پودر رنگی که باید بریزیم داخل دستگاه تا کار چاپ انجام بشه)

همیشه کارتریج های پک شده و آماده میخریدم (کارتریج همون قسمتی هست که تونر داخلش هست و میزاریم داخل چاپگر تا کار چاپ انجام بشه)

اینبار به توصیه آقای سرویس کارمون، تونرها را به صورت پک های بزرگتر خریدم که صرفه اقتصادی بهتری داشته باشه

تقریبا این بسته بندها، به اندازه چهار برابر هر کارتریج ، تونر داخلش هست...

خلاصه که باید تونرها را به صورت دستی خودمون بریزیم داخل کارتریجها...

به محض اینکه کارتریج آبی را کشیدم از دستگاه بیرون ، اتوماتیک درب کارتریج عمل نکرد ، و یه عالمه پودر آبی از اون بالا سرازیر شد روی زمین... روی چکمه هام ... روی بدنه دستگاه و ....

همین کافی بود برای حرص خوردن امروز... دیدم حرص خوردن فایده نداره

بیخیال شدم و با انگشتم وسط تونرها یه قلب کشیدم و یه عکس گرفتم و فرستادم برای آقای دکتر...

به خودم گفتم اتفاقه دیگه ... نباید الکی روزم را خراب کنم

کارتریج را شارژ کردم و اتوماتیک درب را هم درست کردم و گذاشتمش سرجاش...

گفتم بزار ببینم رنگ قرمز در چه حاله... این در حالی بود که اصلا پیغام رنگ قرمز نداشتیم ...

به محض اینکه کارتریج دوم را کشیدم بیرون همون اتفاق تکرار شد...

خدایی در قانون احتمالات چند درصد ممکنه دوتا کارتریج پشت سر هم اتوماتیک دربشون کار نکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خب الان چیکار باید میکردم؟ گریه؟ حرص؟ 

بازم یه قلب با انگشتم وسط رنگ قرمز کشیدم و عکس گرفتم و فرستادم برای آقای دکتر...

کارتریج دوم را هم پر کردم و اتوماتیک درب را درست کردم و گذاشتم سرجاش...

دیگه خدایی وقتی رنگ زرد را آوردم بیرون منتظر بودم که اونم همین اتفاق را برام رقم بزنه... اما اینطور نشد... و اتوماتیک درست کار کرد و رنگ زرد بدون ذره ای این طرف اون طرف شدن وارد کارتریج شد ...

منم بیخیال رنگ مشکی شدم ...

کلی وقت طول کشید تا این تونرها را از روی زمین و میز و دستگاه پاک کنم

علاوه بر اینکه چکمه هام واقعا داغون شد

سرآستینهای کاپشنم هم ...

جا داشت حرص بخورم... اما نخوردم

در عوض آقای دکتر زنگ زدند و حرف زدیم و قرار شد حتی عکسها را هم پاک کنم و دیگه اصلا ذهنم را مشغول این قصه نکنم ...

گاهی پیش میاد دیگه...

فعلا هم کلا بیخیال غزلها شدم تا سر صبر یه فکری به حالشون بکنیم

امروز میخوام همه کارهای خرد و ریز را سر و سامان بدم



دیشب هوا خیلی سرد بود

با پدرجان هرچی هسته خرمالو داشتیم ، کاشتیم

دیشب با اصرار گلدونهایی که تازه جوانه زده بودند را آوردند داخل خونه ... میدونید که نسبت به این کار به شدت فوبیا دارم

یه عالمه هسته لیموترش هم با مادرجان جمع کردیم و گذاشتیم برای جوانه زدن...

از همین الان به فکر هسته های پرتقال و نارنگی و لیموترش باشید

اصلا برای سبز کردن سبزه عید زود نیست...

اهان یادم رفت بگم که یه عالمه هسته سیب هم جمع کردیم



پ ن 1: بهم میگه : دوستت دارم تنها حرفیه که هیچ وقت تکراری نمیشه ...

بهش میگم : پس خیلی دوستت دارم ...


پ ن 2:  اینهمه از دست همه چی حرص میخورید نتیجه ای هم داره؟

یه بار روش من را امتحان کنید و لج درآر ترین اتفاق را به سادگی از کنارش بگذرید

وقتی اتفاق افتاده دیگه حرص خوردن چه فایده داره؟


پ ن 3: قبلا هم اینو گفتم ... بازم میگم

نه خیلی پولدارم

نه خیلی سرخوشم

نه خیلی دنیا به کامم هست

ولی یاد گرفتم زندگی یک فرصت هست و من فرصت ها را از دست نمیدم

من زندگی را باشکوه و پر از زیبایی میبینم

لحظه ای را از دست ندید

این لحظه ها هرگز برنمیگردن



نظرات 15 + ارسال نظر
رسیدن یکشنبه 7 دی 1399 ساعت 11:34

اگه بابات ساعت ۲ شب بلند از اول تا آخر فحش بده و بلوور روشن کنه که مثلا بخاری تعمیر کنه و کاری با حال همه بکنه که وصفش ناجوره... اونوقت چکار میکنی
تو خیلی خوب با همه گرفتاری ها کنار میای . کمی باورش سخته .
من البته از صبح بلند شدم و روال هر روز رو پیش بردم . غصه دیشب رو نخوردم اما از اینکه آدم حساب نمیشیم برای کسی که مثلا پدر ماست ، خیلی میشکنم


نمیدونم چی بگم والا
من با گرفتاریها خوب کنار نمیام ... اتفاقا گاهی بدجوری بهم میریزم
ولی دارم تمرین میکنم و این تمرینات را با شماها هم اشتراک میزارم
گاهی موفقم
تو خیلی قوی هستی... قوی و مهربون

پیشاگ یکشنبه 7 دی 1399 ساعت 12:39 http://bojboji.blogfa.com

خرابکاری شد اساسی پس ولی افرین بهت که حرص نخوردی

اتفاقا هسته هارو خیلی به موقع کاشتی مامانم منم از اخر پاییز میذارتشون تو خاک
ایشالا به سلامتی


خرابکاری بدی بود
این تونر گرون قیمت هست و قاعدتا باید حرص میخوردم
ولی نخوردم
اخ از این جوانه زدنها... کیف دارن

مریم یکشنبه 7 دی 1399 ساعت 12:50

سلام تیلو خانم اتفاقا خیلی هم ثروتمند هستید البته ماشاالله یک اخلاق فوق العاده عالی یک خانواده فوق العاده عالی یک خانم فوق العاده هنرمند یک همراه فوق العاده عالی دیگه چی بگم بازم میگم شما خیلی هم ثروتمند هستید البته الهی شکر من چشمم شور نیست فقط لذت میبرم الهی همیشه همیشه خوب باشید

سلام به روی ماهت
مریم جان
تعریف ثروت از نظر آدمها فرق داره
من ثروت واقعی را در محبوبیت آدمها میبینم
اینکه چند تا قلب برات میتپه
چند نفر از بودنت لذت میبرن
حضورت چقدر برای بقیه مهمه
برای کسانی که پدر و مادر هستند ، ثروت واقعی فرزندانشون هستن...
تعریف ثروت واقعی در نظر من چیز دیگه ای هست
اما یه سری از دوستان هستند که به طور خصوصی بهم پی ام میدن و میگن که تو خیلی پولداری ... ثروتمندی.. و ...
من راضیم از زندگیم ... تلاشم را میکنم ... اما اونقدرا که اونا بهم خرده میگیرن پولدار نیستم
مدیریت پول و برنامه های زندگیم شاید کمی فرق داره...


میدونی خوندن کامنتت اشک به چشمم آورد
حس کردم چقدر قلبت بی ریا و مهربونه
ممنونم از اینکه کنارم هستی

من یکشنبه 7 دی 1399 ساعت 13:22 http://me2020.blogsky.com

خیلی عالیه که تو هر شرایطی بتونی به خوبی با مشکلات کنار بیای این خودش برزگترین نعمته،آرامشتون برقرار و همیشگی


ممنون عزیزم
تو هر شرایطی که نمیشه .... آدمیزاده دیگه ... گاهی بالا و پایین داره ...

بلاگر یکشنبه 7 دی 1399 ساعت 13:51

پس بگید بجای کار کردن ، داشتید خودتون را نقاشی میکردید؟
***
هسته ها را گفتی یاد بچگیم افتادم ، بسته های مغز تخمه را میدیدم ، همش فکر میکردم ببین چند نفر آدم نشستن اینارو با دندونشون شکوندن و مغزشو جدا کردن !


من هیچوقت از اون مغزها نمیخریدم ... حس میکردم دهنی هستند

دیلان یکشنبه 7 دی 1399 ساعت 15:00

سلام تیلو خانم
میشه بگید چطوری هسته میوه ها رو پرورش بدم تا جونه بزنن؟
یعنی کلا چکار کنم تا از هسته میوه هام، گیاهشون رو داشته باشم
ممنونم

سلام به روی ماهت
هسته میوه ها را در حد دو سه روز داخل آب نگه میداریم
بعدش میریزیم داخل دستمال و کمی نمناکش میکنم و میزاریم داخل پلاستیک زیپ دار
بستگی به فصل و هسته میوه داره
مثلا خرمالوها بیشتر از 20 روز طول کشید تا ریشه زد
وقتی ریشه زد بزاریدش داخل خاک... اگه کاور کنید خیلی زودتر جوانه میزنه
الان فصل سرد هست و هرچیزی را میکارید نیاز به نگهداری بیشتری داره

سارا یکشنبه 7 دی 1399 ساعت 15:23 Http://15azar59.blogsky.com

آخ آخ حسابی رنگ پاشیدی همه جا
اگر من بودم که قطعا کلی غرغر میکردم
آن جمله غیررتکراری هزاران بار تقدیم تو باد دوست پر انرژی من

گند زدم
تمیز کردم ولی آثارش را همه جا میبینم
اخ از اون جمله غیرتکراری...

سعید یکشنبه 7 دی 1399 ساعت 16:30 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی شادم
خوبی؟
من کارتریج هامو معمولا میدم برام شارژ کنن
چون چند بار که خواستم خودم این کار رو انجام بدم تمام لباس هام رنگی شد
اگه پودر رنگ رو لباس یا کفش ریخت نباید بهش دست بزنی یا دستمال بکشی
راحت ترین راه باد گرفتن یا فوت کردنه چون مثل دوده میمونه

سلام پسرعموجان
متشکرم

دقیقا بهترین کار همین هست .... ولی به شرط اینکه جنس لباس و کفشتون مخمل نباشه

امیر یکشنبه 7 دی 1399 ساعت 17:09

با سلام
خدا قوت در ابتدا باید بگم هر چیزی خلاف خلقت و ماهیتش عمل کنه موجب کنش و واکنش و عکس العمل های متفاوتی است که از بقیه عوامل وابسته سر می زند . عمل نکردن درب اتوماتیک تونر موجب ریختن و کثیف کردن لباس و کفش و محیط کار شد این نمونه کوچکی بود و عوارضش این همه حالا اگر در مقیاس بزرگتر عملی صورت گیرد چه می شود؟
اما ثروتمند بودن یا نبودن فقط در داشتن پس انداز و ماشین و خانه و ملک و املاک نیست . بهترین سرمایه اخلاق نیک و بهترین و بزرگترین ثروت داشتن حامی و پشتیبان از طرف خدا و اطرافیان است. بزرگترین ثروت سلامتی روح و جسم و اخلاق است. خدا را شکر تیلو ثروتمند است.
انشالله همه دوستان ثروتمند و غنی باشند و از لحظه لحظه زندگی لذت ببرند

سلام دوست خوبم
دقیقا در مورد ثروت باهاتون موافقم
انشاله که همیشه جیب همه دوستان پر پول باشه
و ثروت واقعی در زندگیشون جاری و ساری باشه...

پریناز یکشنبه 7 دی 1399 ساعت 23:18

هیچ کس در این دنیا بی دغدغه نیست. همه از پله های دنیا بالا پایین رفتن و میرن .. ولی تصور و ری اکشن هر کس با دیگری تفاوت داره . اما البته یه عده ای پای دنیا رو خرخرشونه و من همیشه وقتی به اینجور آدما فکر میکنم دچار یاس فلسفی میشم.. البته و خوشبختانه تعداد این آدمها که دنیا اساسی باهاشون بد تا میکنه کمه و زیاد نیست.
ولی خب اکثر مردم تو یه شرایط معمولین با غصه و خوشیهای تقریبا هم اندازه ولی همین گروه این روزا همش در حال نق و حرص و غصه بیخودن و کم پیدا میشه مثل تو دنیا رو زیاد سخت نگیرن ..
من خودم هر چی سنم بیشتر میشه کمتر غصه دنیا رو میخورم .. البته نمیشه کاملن بیخیال شد چون دنیا ولت نمیکنه ولی باید مثل یه مزاحم زر زرو بزاریش پشت در و دستاتو به هم بمالیو بیای بشینی چایتو بنوشی
چند تا ولی و البته شد؟

پریناز عزیزم
شاید واقعا همین بالا رفتن سن هست که آدم را آرومتر میکنه
هر یه روزی که دنیا را بیشتر میبینی ، بیشتر مطمئن میشی که هیچی بهتر از آرامش نیست

فـــاختـــه یکشنبه 7 دی 1399 ساعت 23:36 http://musa-ku-taqi.blog.ir/

کلی دپرسم این روزا
مثل لیوان توی ته مونده کیسه برنجم که ته کابینته و همه یادشون رفته و داره با سوسکای ریز کنار میاد:((((
هسته پرتقال،خرمالو،نارنج همشو امتحان کردم،سبز نشد که نشد:(((((
یکی دو روز انداختم تو اب،بعدم گذاشتم تو یه پارچه مرطوب بعدم انداختم تو پلاستیک،یه چندتا سوراخم کردم پلاستیکو
یکیشو گذاشتم زیر بخاری،اونیکی هم تو آشپزخونه ولی جونه نزد که نزد:(((
انداختم تو خاک بازم هیچی به هیچی:((
اینقدر دلم یه گلدونشو میخاد:(((
هعیییی روزگاااار:((((

اخیش
اون لیوانه چه گناه داره ...
نمیدونم کجای کار ایراد داره که سبز نمیشه
یعنی به اندازه کافی صبر میکنی؟؟؟؟؟
کاش نزدیکم بودی تا یه گلدون پتوس خوشگل بهت هدیه بدم
پتوس خیلی خیلی گل بی آزار و بی دردسری هست
رشدش هم خوبه
زیبایی هم داره...

فرشته یکشنبه 7 دی 1399 ساعت 23:52 http://femo.blogfa.com

تو فوق العاده ای

شکوه دوشنبه 8 دی 1399 ساعت 09:27

سلام عزیزم الهی که همیشه خوش و سرحال و سلامت باشید راستی یک سوال مگه اصلا اصفهانی غیر پولدار داریم؟ (آیکون خنده)


سلام به روی ماهت
نه فکر نکنم داشته باشیم

خانمــــی دوشنبه 8 دی 1399 ساعت 14:29 http://dar-masire-zendegi.blogfa.com/

سلام تیلوی فوق العاده من
کاش نزدیکت بودم، مثلا کنار دفتر کارت ... بعد روزی حداقل دوبار میومدم یه جمله میگفتی شارژ میشدم میرفتم ... ببین تیلو آقای دکتر واقعا از نعمت زیادی برخوردارن باید به نظرم حق شارژ پرداخت کنن

سلام عزیزدلم
اخیش چقدر خوب میشد... اینکه نزدیکم باشی حتی شده درحد هر روز چند دقیقه با هم بودن ...
مراقب باشید ایشون از من حق شارژ نگیرن بقیه اش پیشکش

دیلان دوشنبه 8 دی 1399 ساعت 20:38

سپاسگزارم ..


من از حضور شما سپاسگزارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد