روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزهای آخر، آخرین پاییز قرن

سلام

روزتون خوش


چند روز پیش داشتم به این موضوع فکر میکردم که ماه آخر هر فصلی بیشتر شبیه فصل بعدی هست تا خود اون فصل...

بعد اومدم دیدم یکی از دوستان یک پست بلند و بالا در همین مورد نوشته ...

و واقعا هم همینطوریه...

الان هم بیشتر زمستونیه تا بشه بگیم پاییزی...

گنجشکها روی درخت ته کوچه شیطنت میکردند و برگهای زرد تند و تند میریختند روی زمین...

منظره قشنگی بود...



دیروز بعد از ساعت کاری ، بدو بدو رفتم داروخانه

باز چند تا قلم از داروهایی که نیاز به تایید و ... دارن گویا کمیاب شدند....

نمیدونم کمیاب شدند یا هرچیز دیگه ای...

بهرحال داروخانه اول بهم گفت دیگه صرفا باید برید هلال احمر برای گرفتن این دارو

خب رفتن به هلال احمر به سادگی اینکه جلوی اولین داروخونه سرراهت ترمز کنی نیست ... و بعد هم شلوغی وازدحام و این روزهای کرونایی...

این شد که تصمیم گرفتم چند تا داروخانه دیگه سرراه را هم سربزنم

داروخانه دومی بهم گفت : سهمیه بندی شده و زنگ بزن روی اطلاعات دارویی ببین کدوم داروخانه های این سمت توزیع میکنند

این توضیح خیلی منطقی و به درد بخور بود ... و چقدر ناراحت شدم که داروخانه اولی این توضیح ساده را نمیده و کلی آدم را الکی میفرسته راه دور...

این در حالتیه که باید هوای مریضها و مسن ها را بیشتر داشته باشند... اقتضای شغلشون هست

خلاصه که با اون تلفن متوجه شدم یه دارخانه خیلی خیلی نزدیک بهم دارو را داره... در عرض کمتر از 15 دقیقه هم تاییدیه را گرفتند و هم دارو را بهم تحویل دادند...

خیالم راحت شد و برگشتم سمت خونه...


دیشب یه کار واجب با آقای دکتر داشتم

چندین بار پشت سر هم زنگ زدم روی گوشیشون ...

جواب ندادن که ندادن...

بعد من اطلاعاتی که لازم داشتم را از جای دیگه گرفتم و همه کارها را راست و ریس کردم و تمام ...

دقیقا 4 ساعت بعد .. خیلی ریلکس... انگار نه انگار که من بارها تماس گرفتم... تماس گرفتند و میفرمایند اون ساعت آرایشگاه بودم ... نشنیدم...

خب البته که طبیعی بود... ولی خب اینکه منم تو اون ساعت عصبانی باشم و نخوام خیلی دل بدم و قلوه بگیرم هم طبیعی بود؟



پ ن 1: دستگاه هزینه آنچنانی روی دستم نگذاشت

انشاله که با همین سرویس ساده درست شده باشه

سرما هم بی تاثیر نیست


پ ن 2: همچنان دارم صبح به صبح چند تا کارتن کاغذ با خودم میارم

خیلی کار مسخره ای هست ....

باید تمومش کنم هرطوری شده... 

اول صبح کلی به خودم میرسم و لباس تمیز و مرتب... بعد میام تو پارکینگ و کارتنهای کاغذ را بار میکنم... بعد میام اینجا و اونها را تخلیه میکنم... بعد باید جا بدم توی جاهای خودشون... این میشه که بعدش نگاه میکنم پر از خاک شدم و لباسهام نامرتب...


پ ن 3: دیشب خدا را شکر کردم یه عده ای آدم هستند که بدون اینکه به هیچی فکر کنند، تندتند بچه دار میشن...

اگه همه میخواستن مثل من سخت گیرانه به این قضیه نگاه کنند شاید نسل بشر همینجا منقرض میشد...


پ ن 4: زرق و برقهای مربوط به کریسمس را دوست دارم


پ ن 5: یه عالمه ایده های یلدایی داشتم که همشون را بیخیال شدم ...

شاید فکرهای تازه ای بکنم

چون یلدای امسال با هرسال فرق داره


نظرات 8 + ارسال نظر
ترمه دوشنبه 24 آذر 1399 ساعت 09:30

سلام
روزتون به خیر و شادی

یه ایده برای یلدای امسال که دور هم نیستیم:
برای کسانی که ازشون دورید و دوست شون هم دارید مثلا خاله، خواهر ،مادر بزرگ و... یه کلیپ از عکس های خودتون و آنها درست کنید با آهنگ های یلدایی. اگر عکس ها از یلدای سال های گذشته باشه که خیلی جداب تر میشه. شب یلدا بفرستید براشون.

یا یکی از نمادهای یلدا، حالا واقعی یا تزیینی، رو با یک متن جینگول، که شما استادید در طرح و گرافیک اینجور چیزها، براشون با پیک بفرستید در منزل.

من کلیپ رو درست کردم با عکس های شب یلدای دخترم با بابابزرگ و مامان بزرگ هاش از نوزادی تا الان و سفره های یلدای هر سال.
اپلیکیشن vivavideo خیلی راحت و جذابه برای کلیپ ساختن

سلام به روی ماهت عزیزدلم
ایده خیلی قشنگی بود
مادربزرگهای من سالهاست که فوت شدند... خدا نگهدار عزیزان شما باشه
ممنون از اینهمه توصیه کاربریتون

خاطره های این یلدای متفاوت حتما در یادها خواهد ماند با اینهمه زیبایی که شما خلق میکنید

الی دوشنبه 24 آذر 1399 ساعت 09:32 https://elimehr.blogsky.com/

1- در مورد داروخانه، متاسفانه منم درگیر این مسئله دارویی برای مادر هستم و همین دیروز بعد از اینهمه دویدن و خسته شدن فهمیدم اطلاعات دارویی راحت میکنه کار رو، عدم تعهد کاری در بعضیها میتونه ادما رو به دردسر ندازه
2-حق داشتی از آقای دکتر ناراحت شی جیغ بنفش نزدی صلولت
3- والا امسال به جای ایده یلدایی باید ایده کرونایی داشته باشیم
به نظرم دیگه عوارض افسردگی ناشی از عدم ارتباط فیزیکی با ادما داره از عوارض کرونا پیشی میگیره

1- اوهوم ...
2- نزدم ... الان که گفتی به این فکر افتادم که کاش زده بودم
3-

بلاگر دوشنبه 24 آذر 1399 ساعت 09:40

نمیدونستم دل و قلوه هم ساعت داره ! جیگر چطور؟ (لبخند)

از نظر شما که همه چیز ساعت و وقت و دقیقه های مشخص داره
یه دودوتا چهارتا بکنید

سعید دوشنبه 24 آذر 1399 ساعت 10:15 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عمو
خوبی؟
روز پاییزیت به خیر
اگرچه این روزها به نظر منم بیشتر شبیه زمستونه تا پاییز
یعنی آقای دکتر 4 ساعت تو آرایشگاه بودن؟

سلام پسرعموجان
متشکرم
شما خوبین؟
نخیر... یعنی ایشون اینهمه وقت بیخیال گوشیشون بودن

روشنک دوشنبه 24 آذر 1399 ساعت 11:07

یه سلام داغ لب سوز بوس پهلو به شما
من اومدم هم بخونمتون هم بگم حاظر

به به
چه سلام گرم و دوست داشتنی ای
سلام به روی ماهت
خوش اومدین بانو

سارا دوشنبه 24 آذر 1399 ساعت 15:36 Http://15azar59.blogsky.com

چه خوب که دارو گیرت اومد

چیز خاصی نبود
ولی انگار دوست دارن هرازگاهی یه شوک به بیماران و اطرافیانشون بدن

بهامین دوشنبه 24 آذر 1399 ساعت 17:16

درست میگی ها،اصلا دقت نکرده بودم
آخرین ماه هر فصل عین شروع فصل بعد...
چقدر الان زمستون


یلدات پیشاپیش مبارک عزیزم

اوهوم...
متشکرم نازنینم
همه ایام زندگیت مبارک و شاد

سهیلا چهارشنبه 26 آذر 1399 ساعت 17:23 http://Nanehadi.blogsky.com

سلام.غزل هاش قشنگ هستن حتما که دوستشون داری.بچه دار شدن تو شرایط ایران درست نیست.

سلام به روی ماهت
من همیشه شعر را دوست دارم ... بعضی از بیتهاش را چند بار میخونم و مزمزه میکنم
درسته که اینجا اوضاع خیلی خوب نیست ولی فکر نکنید بقیه دنیا خیلی جای بهتریه
یه چیزایی را باید خودمون درست کنیم و خودمون بخوایم که درست بشه ...
همه چیز از یه نفر یه نفر ما آدمهایی که جامعه را تشکیل میدیم شروع میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد