روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

یک روز پاییزی زیبا

سلام

روز پاییزیتون زیبا و دلچسب




مقداری از کاغذهایی که خریده بودم را توی انباری توی پارکینگ خونه انبار کرده بودم

خیلی زیاد نبود

من همیشه یه مقداری ذخیره کاغذ دارم

قدیمها که کارم خیلی خیلی زیادتر بود و کاغذ ارزونتر... این ذخیره خیلی خیلی بزرگتر بود

بعد آروم آروم انگار همه چیز روز به روز کوچیک و کوچیکتر شد

خلاصه که مقداری از کاغذها توی انباری توی پارکینگ بودند

توی روزهای قرنطینه یه روز پمپ آب مشکل پیدا کرد و زنگ زدیم جناب سرویس کار

بهر حال آب و کاغذ با هم دیگه هیچ تناسبی ندارن...

این شد که با پدرجان کارتن ها را کنار دیوار بیرونی ، یه جایی که زیاد توی چشم نباشه و توی ذوق نزنه گذاشتیم

بعد از اینکه کار سرویس پمپ تمام شد تصمیم گرفتیم کاغذها همونجا بمونن تا کم کم منتقلشون کنم دفتر و دیگه انباری پارکینگ هم خالی بشه ...

امروز صبح که اومدم توی پارکینگ ، ماشین دوتا از همسایه ها نبود و یهو یاد کارتنهای کاغذ افتادم

این شد که چندتایی کارتن بار ماشین کردم و آوردم و اینجا هم آوردم داخل و جا دادم تو دفتر...

نگم براتون که توی سرما با دستای یخ زده ، چقدر کار خوبی بود

بعدش اونقدر گرمم شده بود که انگار وسط تابستونم...

چند تا لیوان آب خنک خوردم تا حالم جا اومد



دلم میخواد یه نقشه هایی برای شب یلدا بکشم ...

ولی فعلا مطمئن نیستم ...

اصلا شاید خواهرا هم نیان خونمون...

ولی چند تایی آموزشهای قرمز و سبز توی اینستاگرام سیو کردم تا ببینم چی میشه...

گفتم براتون چقدر سرزدن به اینستا را محدود کردم و چقدر از این موضوع خوشحالم؟؟؟؟؟

انگار یه عالمه وقت اضافه پیدا کردم



پ ن 1: صبح که من در حال آوردن کارتهای کاغذ بودم یه وانت پر از وسایل سفره عقد کنارم ایستاد...

وسایل نقره ای با تزئینات گلهای سفید و صورتی

و خانم همسایه که بدو بدو اومد تا کمک راننده وسایل را ببره داخل

لبخندم را که نمیدید

اما حتما اون حس خوب را از صدام دریافت کرد... گفتم بیام کمکتون ؟

گفت نه ممنون ... خندید و گفت شما خودت به کمک نیاز داری


پ ن 2: خانم همسایه میخواد بساط مهمونی و جشن توی خونشون برپا کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

توی کرونا؟؟؟؟؟؟؟؟؟

به فکر خودشون نیستن ، به فکر بقیه هم نیستن؟؟؟؟؟؟؟؟؟


پ ن 3: هوای ابری امروز ....


پ ن 4: آقای دکتر را به زور فرستادم دکتر متخصص...

چشمشون چند روزی بود مشکل پیدا کرده بود و با خوددرمانی داشتن قضیه را فیصله میدادن

دکتر چشم تشخیص یه مدل عفونت داده بود که داروهای تخصصی وخاص لازم داشت

درمان هم باید 15 روز کامل پیگیری بشه...

قدر چشمهاتون را بدونید

این را کسی بهتون میگه که یه بار تا مرز کور شدن رفته....




نظرات 9 + ارسال نظر
سعید سه‌شنبه 18 آذر 1399 ساعت 11:25 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی خوب
روز پاییزی شما هم پر از اتفاقات خوب و حال خوب کن
اولش ترسیدم فکر کردم کاغذا آب خورده
هنوزم به خاطر این که سلامتی چشماتو به دست آوردی خوشحالم

سلام پسرعموجان
وای..... کاغذا آب بخورن به هیچ دردی نمیخورن
ممنونم
از دعای خوب شما عزیزان بود

من سه‌شنبه 18 آذر 1399 ساعت 11:55 http://me2020.blogsky.com

حتما نقشه های یلدایی رو عملی کنین حالتون رو خوب میکنه


یاد اون یلداهای شلوغ بخیر

سارا سه‌شنبه 18 آذر 1399 ساعت 12:10 Http://15azar59.blogsky.com

اوه تیلو فکر کردم میخوای بگی کاغذا رو اب خراب کرده
...
عجب منم چند روزی هست که چشمام شدیدا قرمز میشه و عوارض دیگه منم خودم خود درمانی کردم و تا الان جواب درستی نداده ...دوستم میگفت نکنه کرونای چشمی گرفتی

وای همه همین فکرو کردین
نکنه بقیه ش را آب ببره

انشاله که بلا ازت دوره
نه عزیزم
الان توی فصل سرد هستیم و چشم زود سرما میخوره
آلودگی هوا هم که زیاده
پس الکی خودت را نگران نکن
پاشو برو یه متخصص ببینه و معاینه کنه

بلاگر سه‌شنبه 18 آذر 1399 ساعت 12:12

اول گفتی بیام کمکتون؟؟؟ بعد تو دلت گفتی : به فکر خودشون نیستن ، به فکر بقیه هم نیستن؟؟
به این چی میگن؟

من به هرکسی نیاز به کمک داشته باشه و از دستم بر بیاد کمک میکنم
ولی به نظرم رعایت نکردن پروتکلها توی این روزها ی۶ مساله شخصی نیست
اول یه وظیفه اجتماعی هست...

رسیدن سه‌شنبه 18 آذر 1399 ساعت 12:18

من اون روزها رو با تو خیلی غصه خوردم از دور ولی چیزی نگفتم خیلی نگرانت بودم . خدا را هزار بار شکر که خوبی و چشمات نور داره .
انشاالله آقای دکتر هم چیزی شون نیس

اتفاقا نزدیکم بودی
هوامو داشتی
بهم پیام میدادی
حالم را میپرسیدی و دل گرمم میکردی

نسترن سه‌شنبه 18 آذر 1399 ساعت 16:43

سلام تیلوجانم. من همونی ام که دنبال عمده فروش بودم. عزیزم آنلاین شاپم رو راه انداختم ممنون میشم اگه شما و دوستای اینجا حتی با عضو شدن ساده تو کانالم حمایتم کنید

@nas_gallery_nas

کانال تلگرام؟؟
تلگرام ندارم
فکر کردم پیچ اینستا میزنی...

سلام به روی ماهت
یادم رفت سلام کنم
انشاله کسب و کارت پررونق باشه

Taraaaneh چهارشنبه 19 آذر 1399 ساعت 01:06 http://Taraaaneh.blogsky.com

خسته نباشی تیلو جان۰ آخه آلات وقت جشن و مهمونی؟ چه کارهای عجیبی می‌کنند بعضیها

واقعا دارن به یه عده ای ظلم میکنن
دلم برای کادر درمان خونه
برای ادمهایی که توی رودربایستی این مهمونیا را میرن و بعد جونشون را از دست میدن

پیشاگ چهارشنبه 19 آذر 1399 ساعت 08:58

اول پستو که میخوندم فک کردم میخوای بگی اب رفته زیر کاغذا
خداروشکر که اینجوری نشد
اپس اول صبی برای خودت یه جورایی ورزش کردی
خسته نباشیییییی رنگی رنگی جان
منم یه چیزای سبز و قرمز سیو کردم

عه سبز و قرمزای منم زیاد شده

خداراشکر که کاغذا سالم هستند

شما بانوی خیلی خوش سلیقه ای هستی
مطمئنم چیزای خوشگلی بلدی برای یلدا درست کنی

x جمعه 21 آذر 1399 ساعت 20:31 http://Malakiti.blogfa.com

عاشق حس زندگی داخل پست هات هستم تیلو

ممنون عزیزدلم
بهم لطف داری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد