روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

پاییزانه

سلام دوستای خوبم

چقدر پاییز رنگارنگه

وقتی میریم باغچه حریصانه به اطراف نگاه میکنم

گاهی دلم میخواد بعضی از دیدنی ها را با برادر و خواهرهتم به اشتراک بزارم

دست به دامن دوربین میشم

اما هیچ دوربینی نمیتونه اون زیبایی را که چشم ها میبینن به تصویر بکشه

من بعد از اتفاقی که برای چشمهام افتاد، قدر دیدن را بیشتر میدونم

از دیدن بیشتر لذت میبرم

و برای دیدن ولع بیشتری دارم

برگهای کوچک و باریک درختهای انار حالا که خشک شدند، یه زرد خوشرنگی  دادن 

برگهای درخت انجیر یه قهوه ای روشن

برگهای درختهای مو انگار نارنجی و طلایی شدند

خرمالوهای خوشرنگ روی شاخه ها خودنمایی میکنند

و سنجدها...

خلاصه که رنگها منو به وجد میارن

امزوز باز روی پشت بام بودبم

آتش روشن کردیم و نان پختیم 

عجیب عطر چوب و نان دلچسبه

یکی دیگه از انباریهای بالا را مرتب کردم

کنار خاکسترهای آتش، بادنجان کبابی کردیم و برای ظهر میرزاقاسمی خوردیم، با دستور دوست جان...

دوش گرم و خواب دلچسب عصر پاییزی...

دوتا برش پیتزای خوشمزه و چند صفحه کتاب 

یه کمی بافتنی کردم 

یه کم فیلم دیدیم و....

حالا دیگه لحظه ها برای گذر عجله ندارن

زندگی را زندگی میکنم

دغدغه های ذهنیم را کم و کمتر کردم

در عوض خیالپردازی میکنم

قبلاها هیچوقت چندتا کتاب را با هم نمیخوندم اما حالا چندتا کتاب با موضوعهای مختلف را به صورت موازی دارم میخونم و دست برقضا از این کار خوشم اومده

حالا که سه تایی فیلم میبینیم گاهی فیلمها را بخش بخش و تکه تکه نگاه میکنیم... باباجان و مامان جان میگن قبلاها اینکار را نکردن و الان از این کار خوششون اومده

خلاصه که تجربه های تازه

حسهای خوب

و نفس کشیدنهای پاییزی

فعلا رنگ و بوی زندگیم اینطوریه....



پ ن۱: دلتنگ فسقلیا هستم

فاصله ی دیدارهامون زیاد شده


پ ن۲: یه عادتهایی که فکر میکردم هرگز نمیتونم ترک کنم را به سادگی ترک کردم

و خیلی خیلی حس خوبی دارم

امتحان کنید

شدنیه....


نظرات 6 + ارسال نظر
فرشته جمعه 30 آبان 1399 ساعت 10:30 http://femo.blogfa.com

تصاویر که با چشم دیده میشه با دوربین قابل ضبط نیست حتی دوربین های عالی خداعجب دوربین پرقدرتی تو چشمای ما کارگذاشته

قدر چشمای خوشگلتون و زیبایی های دور و برتون را بدونید

مامان فرشته ها جمعه 30 آبان 1399 ساعت 12:51

عشقی تیلوجان که زیبایی هایی این دنیا رو اینقدر عشقولانه توصیف میکنی

بهم لطف داری نازنینم
شما خودت یکی از زیبایی های دنیایی

خورشید جمعه 30 آبان 1399 ساعت 16:34 http://khorshidd.blogsky.com

دلم سنجد خواست
نمیدونم شاید پخته تر میشیم یا .....برای منم تعقیر عادت آسون تر شده

اخیش
کاش میتونستم یه مشت سنجد بریزم کف دستت
پس به سن و سال مربوطه

لاندا جمعه 30 آبان 1399 ساعت 18:13

به به تیلوی قصه ها. تیلو خانم تولدت مبارک، با تاخیر البته، اما این از اون تبریکاس که اگه حضوری بود تاخیرش رو میشست میبرد. خیلی مبارک باشه خلاصه.
یه تشکر هم بابت اینکه موندی خونه و حواست تو این روزای سخت، به پدر مادر هست. خسته نباشی گل خانوم

خیرمقدم عزیزدلم
شما و نی نی عزیزدل من هستید
ممنون از تبریکت

پیشاگ شنبه 1 آذر 1399 ساعت 11:55

وای من عجیب عاشق اتیشم
یعنی جایی بریم اتیش برپا باشه من از اول تا اخر کنار اتیشم
فک کنم خیلی به اجدادم علاقه دارم
دلم نون داغ و میرزا قاسمی و سبزی خواست

اخیش
ببخشید که نمیتونم دعوتت کنم
اما عجییییب خوشمزه بود

سعید شنبه 1 آذر 1399 ساعت 12:25 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی جانم
امسال اولین پاییزه که هنوز پیش نیومده تنهایی یا با دوستام بزنیم به دل طبیعت
جاهای خیلی خوب و قشنگی هم سراغ دارم که پاییز سال های قبل پاتق ما بود اما هنوز امسال قسمت نشده
خوش به حالت
منم وقتی میرم طبیعت اول دوربین رو کنار میذارم و یه دل سیر نگاه میکنم

سلام پسرعموجان
گاهی فقط باید تماشا کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد