روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

من از تو مبتلاترم...

سلام

روزتون زیبا


وقتی کامنتها را میخوندم متوجه شدم که یادم رفته از برگشتن خواهر و مغزبادوم به خونشون براتون بگم

میدونید .... عصر چهارشنبه زنگ زدم خونه که از مامان بپرسم که چیزی لازم دارن سرراه بخرم یا نه

که گفتند : بابای مغزبادوم اومده خونمون و ساعتها با خواهرجان صحبت کرده و گویا این دوری نیاز هردوشون بوده و بعد هم برگشتن خونشون ...

امیدوارم که همه ی دعواها ختم به خیر بشه و انشاله بعدش دلهاشون به هم نزدیکتر بشه ...

چند دقیقه بعد از اینکه به مادرجان زنگ زده بودم مغزبادوم به گوشیم زنگ زد و گفت که رفته خونشون و گفت که هدیه ای که خریدی را بیاربرام دم خونه

منم اطاعت امر کردم ... سرراه براش چندتا خوردنی که میدونم خیلی دوست داره خریدم و با هدیه ی کوچولوی دوست داشتنیش بردم در خونه بهش تحویل دادم

هرچند همونطوری که گفتم دوباره فرداش اومد خونمون....



دیشب با عمه جان و عموجان تماس تصویری داشتیم به طور خانوادگی... شلوغ... همه توی هم توی هم حرف میزنن و هیچکس نمیفهمه کی چی میگه

ولی انگار این جور وقتا مزه ی دور همی میده ...

در این میان داشتم زنگ میزدم به یه سرویس کار کولر که بیاد و موتور کولر را باز کنه تا اون اتفاق دزدی اول بهار تکرار نشه...

شوهرعمه جان فرمودند زنگ نزن ... فردا صبح خودم میام بازش میکنم ...

حقیقتش این هست که دفتر من راه پله به پشت بام نداره ... برای همین نیاز به نردبان بلند داره ... ما هم اینجا نردبان نداریم

اما شوهرعمه جان ( من زیاد عمه دارم و این عمه خودشون و شوهرشون جوان هستند - تقریبا رنج سنیشون با من یکی هست) دستی در کارهای فنی دارن و ساعات اضافه کارشون را کارهای فنی میکنن برای همین همیشه توی ماشین نردبان تا شو دارند...

این شد که امروز صبح اومدند و موتور کولر را آوردیم پایین....


هفته ی گذشته برای یک قلم جنس مصرفی زنگ زدم بازار ... قیمت تقریبا دو برابر قبل شده بود

سفارش دادم و تحویل گرفتم و ...

امروز دوباره زنگ زدم برای خریدن ... باز دوبرابر شده بود...

نه که فکر کنید یه جنس خیلی خاص... یا از جنس طلا ... طلق... طلق پلاستیکی...


تازگی شبها اونقدر زود به آقای دکتر شب بخیر میگم و میخوابم که اصلا فرصت گپ زدن نمیشه .. آخه ایشون اون ساعت هنوز سرکارهستند

اینطوریه که آقای دکتر صبح ها بعد از نماز صبح بهم زنگ میزنن... و چه مزه ی خوبی هم میده ...

یه کمی حرف میزنم باهاشون و میرم برای خواب مجدد...





پ ن خاص:

نزدیک به قله ... اینجایی که من ایستادم ... انگار هوای زندگی بهتره

انگار با خودم به صلح رسیدم

کمتر خودم را انتقاد میکنم

کمتر خودم را سرزنش میکنم

کمتر از خودم توقعات بیجا دارم چون خودم را خوب میشناسم

کمتر با خودم دست به یقه میشم

میدونم خودم از خودم چی میخوام و به ساز دل خودم خوب بلدم که برقصم ...

تواناییها و ناتوانی هام را میشناسم

خودم را دوست دارم

از خودم راضی و متشکرم

اینجای زندگی هوای زندگی بهتر از وقتی هست که آرزوهام خیلی دور و غیرقابل دسترس به نظر میرسیدند...

حالا دیگه آرزوها را مینویسم و برای رسیدن بهشون نقشه میکشم ... و تلاش میکنم

مسیر رسیدن به آرزوها خیلی خیلی لذت بخش تر از رسیدن بهشون هست ...

توی مسیر رسیدن قدم های بلندی که بر میدارم بهم انرژی میده

و اینطوریه که باز با کلاف امیدم ، آروزهای تازه میبافم...



نظرات 8 + ارسال نظر
سعید دوشنبه 21 مهر 1399 ساعت 12:42 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عمو جان
خوبی؟
ای امان از این دزد
منم امروز به بچه های کارگاه گفتم موتور کولر رو باز کنن تا نصیب دزد نشده

سلام پسرعموجان
متشکرم
دارم ملت عشق را میخونم
عه
چه تفاهمی...

مهتا دوشنبه 21 مهر 1399 ساعت 13:02

سلام عزیزم خداروشکر که خواهرتون رفتن سر خونه زندگیشون خیلی خوشحال شدم :-)


ممنونم مهتای نازنینم

امیر دوشنبه 21 مهر 1399 ساعت 13:20

با سلام
خدا قوت و خسته نباشید
زندگی بالا و پایین داره. یا باید همینطور باهاش کنار امد و با خوب و بدش ساخت. یا اینکه به جراح سپردش تا باز بشه و معلوم بشه عیب و مشکل از کجاست؟ ایا میشه با دارو و درمان علاجش کرد یا غده چرکین را کند و انداخت بیرون. زندگی خواهر شما هم یا باید کج دار مریز ساخت یا با طرفین در جمع خاتواده دو طرف بررسی و مورد کنکاش قرار بگیره و علت یابی بشه و مشکل از هر کدام بود خود را اصلاح کنه تا غم و نم در چشم بچه ها نباشه.
من احساس می کنم بیشتر از ظرفیت و توان ات از خودت کار می کشی و این موجب فرسودگی تدریجی قبل از موعد میشود لذا برنامه ریزی ات را طوری تنظیم کن که استراحت و تغذیه ات به اندازه کافی و به موقع باشد. خواب به اندازه کافی و به موقع باشد.
برایت سلامتی و موفقیت ارزو می کنم

سلام دوست خوبم
ممنون از توصیه اتون

فهیمه دوشنبه 21 مهر 1399 ساعت 13:35

وای از گرونی معلوم نیست تا کی باید تحمل کنیم البته که من شخصا امید ندارم درست بشه

منم فکر نمیکنم درست بشه

بلاگر دوشنبه 21 مهر 1399 ساعت 14:27

بجای باز کردن موتور کولر یه قفل موتور بهش بزنید.
***
خوبی دختر جوان ؟
یعنی از شوهر عمه رسیدی به اینکه جوانی !
***
توصیه :با توجه به روحیه ای که داری ، به کسی نزدیک شو که شما از اون قدرت بگیری نه برعکس !

قفل موتور از دزدیده شدن موتور جلوگیری نمیکنه ... همسایه مون زده بود و با همون موتور کولرش را بردن...
متشکرم آقای مسن... از شوهر عمه نمیرسیدم هم جوان بودم

توصیه اتون کاملا درسته ... از شناختی که از خودم دارم باید همینطور باشه

پریناز دوشنبه 21 مهر 1399 ساعت 16:07

سلام . تو پست قبلی برات کامنت دادم که مثل اینکه نرسیده دستت.
بابت آشتی خواهرت و همسرش خوشحالی کردم بابت اینکه هر دو متولد یه سالیم بازم خوشحالی کردم بابت آبان ماهی بودنت حسودی کردم هر چند اسفند هم همه میگن ماه قشنگیه ..دیگه .. آها بابت پ ن خاصت ذوق کردم و گفتم مثل شربت آلبالو سر کشیدمش ... ولی مثل اینکه هیچ کدوم از حسام بهت نرسیده .
الانم بابت پست جدیدت مرسی میگم بهت و خسته نباشید برای شریک کردن ما با جریان روزمره زندگیت

سلام پریناز نازنینم
چقدر غصه دار شدم بابت نرسیدن کامنت خوشگلت
و چقدر ممنونم بابت این کامنت پر از حال و حس خوبت

سعید دوشنبه 21 مهر 1399 ساعت 17:48 http://www.zowragh.blogfa.com

یه کاری کن دختر عمو
کاری که متاسفانه من نکردم
تو این کتاب به 40 تا قانون درویش میرسی
این 40 تا قانون رو جدا برای خودت بنویس و نگه دار

از همون صفحه های اول شروع کردم به هایلایت کردن یه قسمت هایی از کتاب
احتمالا اون چهل قانون را پیدا میکنم و لایت شده میتونم بهتون ارائه بدم ...

خورشید دوشنبه 21 مهر 1399 ساعت 20:58 http://khorshidd.blogsky.com

کل پستت به کنار اون مکالمه صبح زود با دکتر را ......
انگار بهترین وقت دنیاست آرامشش بی نظیره
درست تایمی هست که من خیلی وقتا با خدا حرف زدم انگار خیال میکنم صدام بهتر به گوشش میرسه
برای مغز بادوم و خوشحالی دلش یه دنیا خوشحالم
روزگارت سبز و نارنجی رفیق


مکالمه های اول صبح و آخر شب مزه ی خاص خودشون را دارن...
متشکرم که هستی ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد