روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

یک، شنبه دیگر...

سلام

صبح پاییزتون بخیر

براتون آرزوهای قشنگ دارم

امیدوارم هفته بینهایت شادی در انتظارتون باشه


دیروز تا ظهر سرکار بودم و بعدش سریع خودم را رسوندم خونه

جای شما خالی ناهار ظهر جمعه را کنار مامان جان و باباجان و مغزبادوم خوردیم با یه سالاد با کلی تزئین خوشگل...

بعد هم سریع آماده شدیم که بریم خونه خواهرجان

خواهرجانی که مامان فندوق و پسته هست

گویا یه مقداری سرماخورده بودند و مامان جان براشون سوپ درست کرده بودن

یه ماگ خوشگل برای خواهر خریده بودم

یه مقداری شکلات و بیسکویت و کیک هم برای فندوق جان برداشتیم

با کلی سبزی و یه شیشه مربای به خوشرنگ و راهی شدیم

از ذوق کردنای فندوق قند توی دلمون آب شد

بعد هم پسته کوچولو را حمام کردم

چون خواهرجان و همسرش سرماخورده بودند باباجان همراهمون نیومدن

اونجا هم همه مون ماسک زده بودیم

نزدیک ساعت 6 راه افتادیم سمت خونه ... اما براتون نگم از ترافیکی که نفسمون را بند آورد

سمت کوه صفه در حال جاده سازی و آسفالت بودند و ترافیکی که دو ساعت کامل زمان برد تا ازش عبور کنیم...

وقتی رسیدیم خونه هلاک بودیم 

خواهرجان اومده بود دنبال مغزبادوم و سریع رفتند خونشون

ما هم شام خوردیم 

طبق هر شب ماساژ پدرجان را انجام دادم و بعدش هم مسواک و خیلی زود رفتم توی رختخواب

در عوض صبح اونقدر سرحال و پر انرژی بیدار شدم که گفتنی نبود...



پ ن 1: مغزبادوم کلی برای کتابهای فنر زده اش ذوق کرد ...


پ ن 2: موقع برگشت فندوق کوچولو بغض و گریه کرد...


پ ن 3: آقای دکتر دیشب اونقدر به دلم راه اومد تا توی ابرا به خواب رفتم

برای همینم صبح با حال خوب و رویایی بیدار شدم



پ ن خاص:

صبح وقتی جلوی آینه به صورتم نگاه کردم متوجه شدم که هنوزم خودم را خیلی خیلی دوست دارم 

هنوز لبخندم پر از انرژی و حال خوب هست

مطمئنا جز دسته بندی آدمهای خیلی خوشگل نیستم

مطمئنا دندانهای خیلی مرتب و لمینت شده و از لحاظ زیبایی شناسی خیلی خیلی زیبایی ندارم

مطمئنا ایرادهای دیگه ای هم دارم

اما الان اینجای زمان و مکان ... وقتی توی آینه به خودم نگاه کردم ، دختری را دیدم که لبخندی پر از انرژی و حال خوب داشت ... چشمایی که هنوز میدرخشید ... گونه هایی که هنوز طراوت داشت و ابروهای مشکی و پرپشتی که همچنان به صورتش زیبایی میداد... مژه های بلند و ...

انگشترم را که داخل انگشتم کردم از دیدن انگشتهایی که هنوز به نظرم زیبا هستند و لاک پررنگی که روی ناخن هام بود ذوق کردم

جوراب که به پا میکردم از نرمی پاشنه و کف پام به خودم لبخند زدم

و فهمیدم هنوزم خودم را خیلی خیلی دوست دارم

خودم را همینطوری که هستم

با تمام ایراداتی که به خوبی میشناسمشون

با دندونی که گاه گاهی درد میگیره و نیاز به توجه داره و ....و ... و ....

من هنوزم خودم را دوست دارم

توی همین سن

با همین شکل

با همین تیپ

هنوز به تیپ و لباس پوشیدنم اهمیت میدم

به تمیز و مرتب بودنم

و هنوز صبح ها وقتی توی آینه میزتوالتم خودم را میبینم لبخند میزنم ... توی آینه آسانسور خودم را برانداز میکنم و به خودم میگم هنوزم دوستت دارم ...

با همین عشقی که تمام قلبم را پر کرده

با دوست داشتن هایی که زندگیم را زیبا کرده

و حس هایی که برای بودنشون تلاش کردم و میکنم ...

نظرات 10 + ارسال نظر
سهیلا شنبه 5 مهر 1399 ساعت 10:29 http://Nanehadi.blogsky.com

من با این که ندیدمت ولی میدونم لبخندت یه دنیا میارزه.یه جا خوندم میزان زیبایی آدم ها به اندازه دوست داشتن اوناست.

بهم لطف داری سهیلا ی عزیزم
منم میدونم که زیبایی یه چیز نسبی هست و وقتی کسی را دوست داری اونو زیباترین آدم روی زمین میبینی

یک مرد شنبه 5 مهر 1399 ساعت 11:53 http://Whiteshadow.blogsky.com

جالب بود


لطف دارید

رسیدن شنبه 5 مهر 1399 ساعت 12:10

عالیه . خیلی خوب میکنی . خیلی خوبه آدم اینقدر خودش رو دوس داشته باشه و هوای خودشو داشته باشه
پایدار باشی تو مسیر خوبی هات

ممنونم عزیزدلم
آدم اول باید خودش را دوست داشته باشه تا بتونه بقیه را هم دوست بداره

روشنک شنبه 5 مهر 1399 ساعت 12:39

سلاااااااااااااااااااااااااام
بسیار عالیه که آدم خودشودوست داشته باشه
راستی گاهی آدم جلو آینه قربون صدقه خودشم بره که دیگه حرف نداره
(از طرف یک عدد روشنک خودشیفته)

سلام به روی ماهت
اخ اخ اخ
پس دوستام هم مثل خودم خود شیفته هستند

سارا شنبه 5 مهر 1399 ساعت 12:48 Http://15azar59.blogsky.com

تیلوی مهربون و رنگی رنگی من چقدر خوبه که هستی ...واقعیتش اینه که منم خودمو دوست دارم با همه ایرادات ظاهری و باطنی ام با همه خصوصیت هام خودمو دوست دارم و اصلا دلم نمیخواد نه جای کس دیگه ای باشم و نه تبدیل به کس دیگه بشم ...
....
وای حمام دادن نی نی کوچولوها بینظیره اخ نگم از وقتی ۶ ۷ ماهه میشن و توی بغل ادم زیر دوش اب چشماشون رو باز بسته میکنن ...وای وای دلم ضعف کرد
....
نمیدونم لازمه بگم یا نه اما میدونم که خودتم خوب میدونی تو یکی از بهترین دوستامی یکی از عزیزترین ها

خودت خوبی و خوبی را داری یاد منم میدی....
تو که اونقدر دوست داشتنی و مهربونی که بایدم خودت را دوست داشته باشی

عالین نی نی ها

تو هم یکی از بهترین دوستای منی
منتظرم ببینم پسرجان کدوم شهر را برای تحصیل انتخاب میکنه چون میدونم اصفهان یکی از گزینه هاست...

نل شنبه 5 مهر 1399 ساعت 12:50

خب تو بینظیری
زیبارو و همه چی تمام
بینظیر و خالص
عالی و ددست داشتنی

عزیزدلمی
دوست خوب و مهربونم

پیشاگ شنبه 5 مهر 1399 ساعت 14:28

تیلو بسیار زیاد اینروزا مراقب باشید . کرونا دقیقا به شکل سرماخوردگی چن وقتی که داره علایم میده
بچههای کارخونه که گرفتن همه انگار یه سرماخوردگی خیلی خفیف داشتن اولش بعدش معلوم شده کرونا گرفتن الان تعداشون بیشتر هم شده
چون بابا مامان کنارتن حس کردم بهت یا اوری کنم بهتره

چششششششششششششششششم
شما هم خیلی مراقب باش
میدونم که هستی
واقعا به خاطر بابا و مامان هزاربرابر رعایت میکنم

صحرا شنبه 5 مهر 1399 ساعت 16:37 http://Sahra95.blogsky.com

ما هم شما رو دوست داریم تازه اونم ندیده

ای جانم
الهی همیشه شاد و سلامت باشی
میخونمت و ذوقت را دارم
ببخش که این روزها وقت نمیکنم کامنت بزارم
منتظرم که پسرجان دنیاتون را زیباتر کنه و ازش برامون بنویسی

سعید شنبه 5 مهر 1399 ساعت 19:09 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عمووووووووووو

سلام پسرعموجان

مینو شنبه 5 مهر 1399 ساعت 20:50 http://minoog1382.blogfa

مگه میشه تیلوی مهربون ورنگی رنگی رودوست نداشت؟!ماهم اینجایه عالمه دوست داریم

ای جانم
متشکرم از اینهمه لطف و محبت و انرژی خوبت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد