روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

تکرار عشق

سلام

روزهاتون پر از زیبایی و عشق


برای بار دوم پسته جان را بردم حمام

عین فندوق عاشق آب هست و توی حموم میشه آروم ترین بچه ی دنیا

فقط با دوتا چشم باز از آب لذت میبره

هم صدای آب را دوست داره و هم آب بازی را

البته فندوق جان را هم حمام کردم که مبادا حس حسادتش برانگیخته بشه

امروز صبح هم قبل از اومدن به دفتر یه کمی با فندوق بازی کردم

یکی دوتا اسباب بازی هم گذاشته بودیم توی تخت پسته که به فندوق گفتیم داداش اینا را برای تو هدیه آورده

و کلی ذوق کرد


ما هرسال اگه یادتون باشه این فصل میرفتیم سمت کویر و خرما میخریدیم

خرما برای یکسال

خرمایی که نظیرش توی فروشگاهها پیدا نمیشه

امسال با این وضعیت میخواستیم بیخیال بشیم

اما ...با پدرجان تصمیم گرفتیم که فردا صبح خیلی زود راهی بشیم و تا شب هم برگردیم

البته که نزدیک به 8 تا 9 ساعت رانندگی برای خرید چند قلم خیلی کار جالبی نیست

ولی زنگ زدیم و با دوتا آقایی که نخلستان دارن صحبت کردیم و قرار بر این شد که بریم نخلستان و خرمای مورد نظر را تحویل بگیریم و بعدش بیاریم خونه و بسته بندی کنیم

به یکی از گله دارهای اون اطراف هم زنگ زدیم و قرار شد یه ببعی برامون آماده کنه تا گوشت بومی خوشمزه هم نصیبمون بشه

یه جای خوب هم توی راه سراغ داریم برای خرید قند و شیرینی های یزدی و ارده

به یک خانم گله دار هم سپردیم که برامون کشک تازه و کمی روغن حیوانی کنار بزاره

میدونم که سفر سختی خواهد بود با شرایط کرونا و با توجه به اینکه قرار هست سریع برگردیم

ولی امیدوارم همه چیز به خوبی پیش بره

قرار شد امروز هم پدرجان برای خرید یه سری چیزهای خرده ریز برن که با خودمون ببریم برای این افرادی که قراره ازشون خرید کنیم

وقتی میرسی وسط گله و اون سرو صدا و شور هیجان را میبینی حال دل آدم عوض میشه ...

یا وقتی که وارد یک نخلستان میشی و یه شکوه و آرامش توامان تمام چشمای آدم را پر میکنه

من عاشق شبهای کویر و اون آرامش بینظیرشم

نمیدونم تجربه خوابیدن زیر آسمون کویر را داشتید یا نه

ولی انگار اونجا زمین به آسمون نزدیک تره و آسمون پر از ستاره

من اولین بار توی نوجوانی با خوندن کتاب کویر دکتر شریعتی عاشق کویر شدم ...

عاشق اون ماسه ها.. اون گیاههای خاص... اون همه آرامش و سکوت ...

یه جایی وسط کویر را پدرجان بلدن که من را تاحالا چند بار بردن اونجا... سکوت مطلق....

نظرات 16 + ارسال نظر
بهامین چهارشنبه 19 شهریور 1399 ساعت 09:54


من شب های کویر و آسمون قشنگش را دوست دارم

من هم ...

زینب چهارشنبه 19 شهریور 1399 ساعت 10:14

سلام خوبید
مثل اینکه دارید میایید استان ما
کرمان
درسته؟

سلام عزیزدلم
متشکرم
نه ما در همین استان اصفهان سفر کردیم

سعید چهارشنبه 19 شهریور 1399 ساعت 12:40 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموجان
حالت خوبه؟
خوش به حالت که تو خونه نی نی دارین
امیدوارم بهت خوش بگذره
من زیر آسمون کویر خوابیدم و عاشق سکوت کویرم
شب سکوت کویر

سلام پسرعموی جان
متشکرم
شما خوب هستید
یک تجربه بینظیره ...

خانمــــی چهارشنبه 19 شهریور 1399 ساعت 13:38 http://harfhaye-dele-khanomi.mihanblog.com/

واااای تیلو جان انشاالله بهتون خوش بگذره آررررررره کویر خیلی قشنگه مخصوصا شباش ... وسط کویر نخوابیدم ولی نزدیکیاش خوابیدم آخ از اوووووون ستاره های پر نورش
میبینم پسته حسابی درگیرتون کرده آخی خداروشکر حموم رو دوست داره

امیدوارم خیلی زود این بیماری از جهان رخت بر ببنده و باز بتونیم با خیال آسوده بریم سفر
نوزاد تازه و یک بچه زیر دوسال ...
زندگی هنوزم خیلی خیلی زیباست

امیر چهارشنبه 19 شهریور 1399 ساعت 16:33

باسلام
کویر ابهتی داره که کوه و دریا هم ان را ندارد. از کویر خاطره دارم غروب کویر طلوع کویر و شب در کویر ماندن و سقف کوتاه آسمان و دیدن ستاره های بی شمار ادمی را به خلسه می بره. غروب کویر جایی که خورشید که رنگ خون گرفته در افق محو می شود و انگار در زمین فرو می رود. یا طلوع زیبای خورشید که باز قرمز رنگ است و تا کمی بالا بیاید به رنگ یاقوت است. هنگامی که خورشید طلوع می کند ادمی فکر می کند جای جهت ها عوض شده و خورشید به جای مشرق از شمال طلوع می کند.
خاطره عبور از کویر لوتو جندق و انارک که با مینی بوس و چند خانواده بودیم از.مشهد به سمت اصفهان می امدیم و ظهر از داغی آفتاب چرخ مینی بوس پنچر شد بعد از انارک و خانواده ها را در باغی که در دل کویر بود پیاده کرده و برگشتیم انارک پنچر گیری کرده و هنوز به باغ نرسیده دوباره پنچر و باز دوباره به آپاراتی که تعطیل کرده بود برگشتیم و او را از خانه به مغازه برده و باز پنچر گیری کردیم و بار سوم هم نرسیده به باغ پنچر شد چون چرخ عقب بود و تایر ها جفتی هستند با یک تایر پنچر تا اصفهان امدیم و از اموزش و پرورش اصفهان یک تایر قرضی گرفتیم و برکشتیم در سفر بعدی تایر را تحویل دادیم
جالب اینکه در کویر رانندگی خیلی سخت است و راتنده را زود خواب می بره. من صندلی جلو نشستم با یک کلمن آب یخ و هر کاه راننده خمار میشد یک لیوان اب یخ می پاشیدم تو صورتش تا چرتش پاره بشه
در کویر باید مراقب خواب الودگی و همچنین شترها باشید. درکویر خاطره از جاده یزد طبس مشهد زیاد دارم

سلام
بینظیره کویر به شرطی که راه و چاه را بلد باشی
ای بابا چه ماجرایی داشتید

مینو چهارشنبه 19 شهریور 1399 ساعت 17:20 http://Minoog1382.blogfa.com

جای منوهم خالی کن بانوجان❤❤عطف به آخرین پستم تووبلاگ
ماازبس میرفتیم خوروبیابانک دیگه بین فامیل ودوستان سوژه شده بودیم

ای جانم
جاتون خالی بود
در گوشی بهت بگم ما هم دقیقا همونجا بودیم

عاطفه چهارشنبه 19 شهریور 1399 ساعت 19:54

تیلو هر بار که میخونمت تازه میفهمم دنیا قشنگیم داره


شما خودت یکی از قشنگیای دنیایی

الی چهارشنبه 19 شهریور 1399 ساعت 20:41

من تجربه موندن در کویر و کمپ و چادر زدن و حتی شتر سواری در کویر رو دارم
میتونم بگم برای من بینظیرترین حس دنیاست
رفتی جای من هم کلی لذت ببر و سلام مخصوص الی رو به کویر برسون
سفر خوش

الی جان چقدر جای شما خالی بود
میدونی کویر گردی با آدمهای بلد یه مزه ی دیگه ای داره

گلی پنج‌شنبه 20 شهریور 1399 ساعت 00:03

عزیزم شما خرما رو چطور نگه داری می کنید که یکسال میمونه و خراب نمیشه؟

داخل فریزر
دقیقا یکسال نگهداری میکنیم

ریحانه پنج‌شنبه 20 شهریور 1399 ساعت 00:45

اتفاقا اونجاها عالیه. خالی از ادمیزاد هم هست. پس مطمین باشید جاتون امن تر از اصفهانه. با خیال راحت به گردش برید و از طبیعت لذت ببرید.


بهرحال این روزها باید رعایت کرد با تمام سختی هاش

Delaram پنج‌شنبه 20 شهریور 1399 ساعت 01:30

Che khobe

رهآ پنج‌شنبه 20 شهریور 1399 ساعت 09:57 http://Ra-ha.blog.ir

من دلم میخواد پست بعدی ت پر از عکس سفر باشه :) و کویر.

سفر به سلامت.
خاله شدی تبریک میگم (البته با تاخیر) ان شالله سلامت باشه و قدمش پر خیر و برکت.

ای جانم
اصلا وقت نشد که یه عالمه عکس بگیرم
این روزها همه چیز متفاوت هست
ممنونم رهای نازنینم

انه پنج‌شنبه 20 شهریور 1399 ساعت 19:09

اول قدم نورسیده مبارک باشه تیلو جان
دوم سفر خوش بگذره هرچند کوتاه و هرچند با یه عالمه محدودیت

متشکرم انه عزیزم
متشکرم
بله بهرحال بعد از اینهمه وقت حال و هوای خودش را خواهد داشت سفرهای با محدودیت

ترانه جمعه 21 شهریور 1399 ساعت 00:15 http://taraaaneh.blogsky.com

خسته نباشی تیلو جان. سرت خیلی شلوغه و تا باشه از اینجور مشغولیتهای قشنگ.
خرمای تازه عالیه. به رانندگیش هم میارزه.

متشکرم ترانه نازنینم
جای شما خالی

لیلی۱ شنبه 22 شهریور 1399 ساعت 12:04

گندم جان خدارو شکر که خوش گذشته
عزیزم نمیدونم یزدی ها چطور خرما رو نگهداری میکنند اصلا حواسم نبوده تا بحال ک یزد خرما داره اما جنوبی ها خرما رو میریزن توی جعبه ای که میان قالب نگه داشته شده و یک پلاستیک هم توی جعبه اس بعد در قالب را میذارن و فشار میدن تا فاصله بین خرماها حذف بشه و خارج از یخچال این خرمارو نگه میدارن هیچیشم نمیشه تازه شیره میکنه
اما خرما قبل از اینکه خرما بشه رطب هس و رنگش روشنه اونو توی فریزر نگه میداریم
همه خوشمزه جات نوش جانتون

لیلی نازنینم برات خوشی و سلامتی آرزو میکنم
ما یزدی نیستیم
اصفهانی هستیم
از یزد هم خرما نخریدیم
پس منم عین شما نمیدونم یزدی ها چطوری نگهداری میکنن
الانم نمیدونم واقعا یزد خرما داره یا نه...
دیدم اون خرماها را اگه اشتباه نکنم بهشون میگن : خشت
جای شما خالی

لاندا یکشنبه 23 شهریور 1399 ساعت 13:23

کامنت من کو؟

خیلی شرمنده ام که اینهمه دیر به دیر کامنتها را تایید میکنم
ببخش لاندای مهربونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد