روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

امروز چند شنبه است ؟؟

سلام دوستای خوبم

روز و روزگارتون پر از دلخوشی

باورتون نمیشه صبح که بیدار شدم هرچی فکر کردم یادم نیومد امروز چند شنبه است

از بس که این روزها شلوغه

نی نی داریها و شب بیداریها هم که خودش قصه ی جداگانه ای داره که پر از دلخوشی و حال خوبه

شیرین زبونی های فندوق جان

حضور پسته و عطر نی نی

شروع مدرسه و درس خوندنهای مجازی مغزبادوم

کارهای شلوغ دفتر کارم

روزمرگیهای این روزهای منه


للی جان در آستانه ازدواج قرار گرفته و این روزها که دلم میخواد بیشتر کنارش باشم و بیشتر باهاش حرف بزنم اصلا فرصت نمیکنم

امیدوارم خوشبخت بشه

البته یکی دوبار تلفنی حرف زدیم و کلی خندیدیم و گریه کردیم و حرف و حرف و حرف...





پ ن 1: پیام های محبت آمیزتون را دریافت میکنم و وقت ندارم پاسخ بدم

شرمنده


پ ن 2: بازم انگار توضیحم برای آجیل جونها کامل نبود

یه بار دیگه توضیح میدم

ما سه تا خواهریم

من فرزند اول خانواده

مامان فندوق و پسته فرزند دوم خانواده

مامان مغزبادوم فرزند سوم خانواده

داداش جان هم آخری

خواهر کوچیکه اول از همه ازدواج کرد و مغزبادوم فرزند خواهرسومی هست که با پسرعمه جانم ازدواج کردن

مغزبادوم یک دختر کلاس سومی هست

بعدش اونیکی خواهر ازدواج کرد و صاحب یک فرزند پسر به نام فندوق جان شد که الان یک سال و هشت ماهه هست

و پسته جان هم پسر بعدی همین خواهر هست

داداش و خانمش بچه ندارن و تقریبا دو سال و خرده ای هست که ازدواج کردند

البته اومدند ایران عقد کردند و رفتند

توضیحات کافی بود یعنی؟؟؟؟؟؟


پ ن 3: آقای دکتر هم عین من به شدت درگیر روزمرگی هایی شدند که ازشون گریزی نیست

و البته بیماری پدرجانشون

عاشقانه هامون کوتاه و خلاصه شده

گاهی که خیلی دلتنگ میشیم ، بیخیال دنیا میشیم و یه گوشه ای را پیدا میکنیم و میشینیم یه دل سیر حرف میزنیم





نظرات 4 + ارسال نظر
mahtab یکشنبه 16 شهریور 1399 ساعت 11:18

وااای چقدررر حضور یه نی نی تو خانواده حال آدمو خوب می کنه. آدم همه غم و غصه ها یادش میره. تازه شما دو تا فسقلی شیرین زبون هم دارین که دیگه چه بهتر.

من فکر می کردم شما خواهر کوچیکه هستین
البته فرقی نداره و شما بهترین خواهر و دختر هستین چون هوای همه رو دارین

تیلو جان حالا یه سوء استفاده بکنم میشه خواهش کنم واسه من دعا کنید مشکلاتم حل بشه خیلی خیلی خیلی گرفتارم :(

به شدت حضور نی نی ها عالیییییییییییییییییییییییه
ممنونم از تعریفت مهربون جان
سواستفاده نیست که ... خیلی هم خوبه ... ما به شما که دعا کنیم اول انرژی و حال خوبش به خودمون برمیگرده ... تازه آمینی میشه بر دعاهای خودمون
دعاگویتان هستیم اگر قابل باشیم

امیر یکشنبه 16 شهریور 1399 ساعت 14:17

با سلام
بقول دوستی که بشوخی می گفت پدر دانش اموزی زنگ زده که پرسیده بود راست میگن که اول مهر شده 15 شهریور
این روزا هیچی سر جای خودش نیست. اگه پدر دانش اموز جای فرزندش سر کلاس بیاد جای تعجب نیست. وقتی بدون هیچ گونه سازو کار لازم یهویی مدارس باز میشه و هیچ کس هم عواقب و مسئولیتش را به عهده نمی گیره همینه. وقتی میگن مدرسه باید مثل پادگان بشه و فرمانده خودش در صف میدان نیست. چه پادگانی بشه. جای تعجب نیست جای جمعه و شنبه عوض بشه یا هفته از اخر رو به اول هفته حرکت کنه
وقتی پاییز و مهر با اردیبهشت عوض بشه همه چیزی امکانش هست. کرونا فراموش شده و دیگه حرف ماسک و الکل تمام شد. دیگه کسی نمیگه مسافرت ممنوع و رعایت فاصله اجتماعی رفت تو سطل زباله.
جان مردم اصلا مهم نیست. خب هر چه جمعیت کمتر دادن یارانه هم کمتر.
به ما چه مگه مردم آقا زاده اند که مهم باشند

سلام دوست جان
فعلا که همه والدین به جای بچه ها سرکلاسهای مجازی حاضرن حتی اگه به جای اونها نباشه هم کنارشون حاضرن

سعید یکشنبه 16 شهریور 1399 ساعت 21:31 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی گل
خدا قوت بده بهت
کاش میشد عطر نی نی تونو برام میفرستادی
خدا همه ی شما رو با تن سالم و دل خوش تا همیشه کنار هم نگه داره

سلام بر پسرعموی گلم
متشکرم
اخ اخ عطر نی نی ها بینظیره

رسیدن یکشنبه 16 شهریور 1399 ساعت 22:19

عزیزم الهی تنت تون سلامت باشه .
من دیگه یادم رفت کجا کامنت گذاشتم و چی نوشتم رو هم رو هم جمع شدن

والا به خدا حق داری... کامنتها بیشتر از یکماهه که درست و حسابی تایید نشدن
من که شرمنده ام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد