روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

این روزهای ما

سلام

جمعتون پر از حال خوب - حس خوب - اتفاق خوب

اصلا لحظه هاتون پر از بهترینها


این روزها به شدت مشغول نگهداری از دوتا فسقل و مامانشون و مامان خودم هستم

به اینهمه ، مشغله های زیاد شغلیم در این روزها را هم اضافه کنید

نی نی اول را میشوریم و تمیز میکنیم و لباسش را عوض میکنیم و پوشک و ...

بعد شیر

بعد پروسه ی گرفتن آروغ که کلا پایه خنده و شوخی شده توی خونمون

این چرخه تمام میشه و نوبت میرسه به فندوق جان ...

دقیقا میشوریم و تمیز میکنیم و لباس تمیز و پوشک ... غذا بدیم و به حساسیت های کودکانه ش توجه کنیم

باز نوبت پسته جان شده

نگم براتون که دیشب نزدیک 12 رفتم توی اتاقم و بیهوش شدم

دیگه اصلا نا نداشتم

ظرفهای شام را شسته بودم - میوه ها را شستم و ضدعفونی کرده بودم - کیک پخته بودم - یه جاروی کوچولو به اتاقها زده بودم - پروسه تمیز و مرتب کردم فندوق را قبل از خواب انجام داده بودم  و ...

بیهوش شدم و ساعت 3 با صدای گریه های شدید پسته بیدار شدم

رفتم بیرون و دیدم مامانش که هنوز هم خیلی رو به راه نشده کلافه بغلش کرده و مستاصل نمیدونه دیگه چیکار کنه

مامان جان هم که به خاطر عمل جراحی که تازه انجام داده نمیتونه پسته را بغل کنه و راه ببره

بابای پسته هم نشسته روی مبل و دیگه واقعا کاری از دستش برنمیاد

فندوق جان هم از صدای گریه های شدید پسته نشسته وسط رختخواب و هاج و واج نگاه میکنه...

پسته را از خواهر گرفتم  و مامان جان و خواهر را فرستادم برای خواب

خواهر فندوق را بغلش کرد و کنار هم خوابیدن

منم پسته جان را تمیز و مرتب کردم و لباسش را تعویض کردم

و از بابای پسته خواهش کردم یه کمی شیر خشک براش درست کنه

ما پسته را با شیرخشک تغذیه نمیکنیم همونطوری که فندوق را با شیر خشک تغذیه نمیکردیم

اما اینبار توی بیمارستان با یکی از متخصص های اطفال دوست شده بودم و ایشون توصیه ای کردند که به نظر من عاقلانه و خوب بود

و اون این بود که این روزهای اول از اینکه روزی چند بار نوزاد را با شیر خشک تغذیه کنیم نترسیم

این قضیه هم برای اینکه مادر و نوزاد خیلی خسته و کلافه نشن موثره و هم برای قصه ی زردی پسته جان

چون تشخیص پزشک برای زردی طولانی و شدید فندوق حساسیت به شیر مادر بود ...

خلاصه شیر خشک را دادم به پسته خان و از پدرش خواستم که ایشون هم برن برای خواب

و اینطوری شد که با یه پسته سرحال ، با چشمای باز... تا نزدیک 6 صبح مشغول حرف زدن و بازی بودیم ...

6 صبح هم هردوتامون بیهوش شدیم

صبح قرار بود 7 سرکار باشم که اصلا از شدت خستگی بیدار نشدم

نزدیک ساعت 10 رسیدم دفتر و کار را شروع کردم

این 3 ساعت تاخیر را در آخر وقت جبران میکنم  و بیشتر میمانم

اما مطمئنم شیرینی این روزها لطف پروردگار هست و بی تکرار




پ ن 1: برای همه کسانی که آرزوی این لحظه ها را دارن دعا میکنم


پ ن 2: مغزبادوم هم خونه ی ماست و لحظه های شیرین حضور سه تاییشون در کنار هم بهم انرژی و حس خوب میده

مغزبادوم : دختر کلاس سومی

فندوق: پسر یک سال و 10 ماهه

پسته : نی نی تازه متولد شده



نظرات 24 + ارسال نظر
رابعه جمعه 14 شهریور 1399 ساعت 10:50

ان شاالله که با این قلب خوب و نیت خیری که برای همه داری بهترینها نصیبت بشه.

ممنونم
بهم لطف داری
منم همین آرزو را برای شما و همه دوستای خوبم دارم
با این قلب پاکت به همه چی برسی

صحرا جمعه 14 شهریور 1399 ساعت 13:59 http://Sahra95.blogsky.com

آجیلهای قصه خیلی خوشبختند خاله ای مثل تو دارند گندم جان
به بی خوابیها و گریه های بچه که فکر میکنم یکم وحشت برم میداره خدا خودش کمک کنه


بهم لطف داری عزیزدلم
نترس
اونقدر حسای خوب هست که بیخوابیها را جبران میکنه

مریم جمعه 14 شهریور 1399 ساعت 14:07

سلام تیلوخانم.خسته نباشید و ان شاالله خداوند همه تان را جمیعا حفظ کند سالم و شاد و عاقبت بخیر.تولد نو رسیده مبارک

سلام نازنینم
متشکرم

لیلی۱ جمعه 14 شهریور 1399 ساعت 16:06

ای جانم خدا بخواهر توان هزاربرابر بده این روزها در عین شیرینی بسیار سخت و فرسوده کننده است خوبیش به اینه که همه شما کمک میکنین
خدا حفظتون کنه همگیتونو

خدا کمکش کنه
خیلی به ما نزدیک نیست

مخمور جمعه 14 شهریور 1399 ساعت 16:34 http://mastoori.blogfa.com

جمعتان همیشه جمع به شادی و مصون از جمیع گزندهای روزگار
آمین


تو چنین خوب چرایی؟؟؟

سعید جمعه 14 شهریور 1399 ساعت 16:54 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عمو
نی نی مبارکتون باشه
اقلا تو این روزا یکم از مشغله ی کاریت کم کن
برای از بین بردن یا جلوگیری کردن از زردی نوزادان بهترین راه خوراندن ترنجبین هست
مامان من همه ی نوه ها رو با ترنجبین از زردی نجات داد
آب انار هم معجزه می کنه

سلام پسرعموجان
متشکرم
من توی همین فصل هست که اینقدر کار دارم
بقیه سال که میدونی خیلی کم میشه حجم کارم
ممنون از توصیه تون
ولی ما به نی نی از این چیزها نمیدیم... خواهرم میترسه و بدون تجویز دکتر این کار را نمیکنه

هاله جمعه 14 شهریور 1399 ساعت 17:16

خدا قوت واقعا. چقدر خواهر جان خوشبخته که شما اینقدر حمایتش می کنین.
کم کم باید مامان مغربادوم هم بیان کمک برای نگهدادی از دو تا وروجک.

متشکرم از تعریفتون
خیلی خوبه که کسانی را که دوست داریم حمایت کنیم تا حس خوب بگیرن

عابر جمعه 14 شهریور 1399 ساعت 17:57

مبارک باشه. ماشالله چه خاله خوبی سایه ات برقرار و تنت سلامت. من عاشق فندق شدم خیلی طفلی کوچیکِ برای برادر بزرگ بودن

متشکرم عابرعزیز
به من لطف داری
اره خیلی کوچولو برای این نقش... اما من حس میکنم چندین ماه دیگه میشن دوتا همبازی جدا نشدنی

دل آرام جمعه 14 شهریور 1399 ساعت 19:29

عزیزم
چه خوب که فسقلها خاله ای به خوبی شما دارن.
منم سر دومی دکتر تو بیمارستان همین رو بهم گفت، مع الاسف بچه به لبنیات گاو حساسیت داشت و علی الخصوص شیرخشک مصرفی!
منتها حواستون باشه بین ساعت یک تا پنج حداقل یه بار سینه ی مادر رو مک بزنه ده پونزده دقیقه، چون تو ترشح هورمون شیر موثره

بهم لطف داری دل آرام نازنینم
ما شیرخشک را به توصیه پزشک گرفتیم و اتفاقا بهش ساخت
خوندم چقدر اذیت شدی سر این حساسیت دختر جانت ...
ممنون از توصیه خوبت

ترانه جمعه 14 شهریور 1399 ساعت 22:05 http://taraaaneh.blogsky.com

واقعا خسته نباشی. بچه داری مخصوصا بی خوابیش خیلی سخته. ولی خواهرت خیلی خوشبخته که تو کنارش هستی. البته فندق و مغز بادوم و پسته کوچولو هم خوشبختن که خاله مهربونی مثل تو دارن.

من بچه داری را دوست دارم
شاید هم چون موقتی بوده این حس را کردم و سختی هاش را درک نکردم
ممنونم
من چقدر خوشبختم که شماها را دارم

اعظم 46 شنبه 15 شهریور 1399 ساعت 01:06

آفرین به این خواهر فداکار واقعا نوزاد اطرافیان رو خسته ومستاصل می کنه اونم باگریه های نصف شب
خدا فرزند سالم وصالح به هرکی که می خواد عطا کنه ان شاءالله
کاش این خواهر زاده ها رو بیشتر معرفی می کردی مثلا کدوم برا خواهر شماره یکه کدوم برا خواهر شماره دومه

نوزاد خیلی خیلی دوست دارم برای دل خودم این کمک ها را انجام میدم
باید یه معرفی نامه دقیق بنویسم بزارم کنار وبلاگ
چون خیلی ها همین سوال را دارند

میترا شنبه 15 شهریور 1399 ساعت 08:30

انشالله پسته زودی خوابش مرتب شه و حسابی بخوابه تا همتون انرژی و قوت بگیرین
تن اجیلاتون سلامت باشه بچه داری واقعا سخته

ای جان
بچه داری نه تنها سخت نیست بلکه خیلی خیلی هم شیرین و دل چسبه
من که خیلی خیلی نی نی ها را دوست دارم

مامان یک فرشته شنبه 15 شهریور 1399 ساعت 08:55

قدمش مبارک باشه،ای جان چه خاله ی مسئولیت پذیری،
راستی جنسیت پسته خان رو نگفتید

ممنون عزیزدلم
پسته خان ... یعنی پسر هست دیگه ... دخترا که خان نمیشن... میشن؟

در بازوان شنبه 15 شهریور 1399 ساعت 10:29 https://im-safe-in-your-arms.blogsky.com

سلام خاله خیلی خیلی مهربون
چشمتون روشن و ایشالا که زیر سایه شما عاقبت به خیر و خوشبخت باشن

خداقوت تیلو جانم

سلام عزیزدلم
متشکرم

پیشاگ شنبه 15 شهریور 1399 ساعت 11:05

قدم پسته جانتون مبارک
خدا حفظ کنه همه کوچولوهاتونو
وای تیلو ماشالا چقد واردی من اصلا میترسم نوزادو بغل کنم
حسابیم خسته نباشی دختر مهربون

ممنون عزیزدلم
من عاشق کوچولوها هستم

سارا شنبه 15 شهریور 1399 ساعت 12:02 http://15azar59.blogsky.com

خواهر زاده منم کلاس سومی شده امسال
خاله بودن با مادر بودن هیچ فرقی نداره

ای جانم
خدانگهدارش باشه
مادر شدن یه حس بینظیر و بی تکراره...
خاله شدن که نگفتنیه ... یواشکی در گوشت بگم به نظرم خاله شدن از مادر شدن خیلی خیلی بیشتر کیف داره حداقل اینهمه درد و بیماری و سختی نداره

رسیدن شنبه 15 شهریور 1399 ساعت 12:38

سلام عزیزم خدا قوت
دیگه فکر کنم به جای شنبه ها باید جمعه ها تیلو رو چک کنم

سلام به روی ماهت
کلا تیلو از دست رفته ... چک کردنش فایده نداره
روزمره نویسی که هر روز ننویسه دیگه اسمش روزمره نویس نیست

لاندا شنبه 15 شهریور 1399 ساعت 15:04

چه خوب توضیح دادی شیر خوردنش رو. ما هم واسه تتا همین کار رو کردیم. در کنار شیر مادر همیشه شیرخشک خورد. نتیجه ش این شد که از دوتا نوه ی دیگه خیلی تپل تر و سرحالتر شد و الانم که دیگه غذاخور شده، خیلی بهتر غذا میخوره.
روش خوبیه خلاصه.
یه سوالی. درست فهمیدم، پسته خان پسره دیگه؟ خیلی خوبه دوتا داداش با فاصله سنی کم. واسه خودشون دوتا خیلی خوبه ولی خب فکر کنم خواهرت رو حسابی بچزونن

ما برای فندوق شیر خشک استفاده نکردیم و خیلی اذیت شد ... هم خودش و هم خواهر جان
بله
دوتا داداش که زیاد با دو قلوها فرقی ندارن

فرشته شنبه 15 شهریور 1399 ساعت 16:09 http://femo.blogfa.com

ای جانم چه خبره اونجا قدمش مبارک باشه

حسابی شلوغ و درهم و برهم ... اما در عین حال دلپذیر و دلچسب

رز شنبه 15 شهریور 1399 ساعت 18:44 http://Mysky.blog.ir

قدم نورسیده مبارک باشه.
شما هم خسته نباشی و خدا قوت واقعا.
نیروی تازه نفس در نوزاد داری و همچنین بچه ی دیگر داری نعمته. دختر من که دنیا اومد خواهرشوهرم پیشم اومد و در کنار مامانم که از من و نوزاد نگه داری میکرد، اون پسرم رو مشغول میکرد که تنها نمونه و حوصله اش سر نره واقعا ازش ممنونم.

آخخخ دلم نوزاد خواست
نینی جدید دختره یا پسر؟

ممنون عزیزدلم

نی نی جدید پسر... داشتن نوزاد خیلی خوبه و کیف داره

امیر شنبه 15 شهریور 1399 ساعت 19:13

با سلام
خدا قوت همه فن حریف
نیروی پشتیبانی و لجستیکی خوبی هستی کار بلد و زبده و زبل
انشالله که همیشه گریه هاداز سر شوق و شادی باشد. و روزی هم بتوانند جبران کنند و بچه شما را تر و خشک کنند

مامان فرشته های شیطون شنبه 15 شهریور 1399 ساعت 20:00

سلام و خداقوت تیلوجان انرژیت مضاعف و‌پرتوان باشی الهی مراقب خودت و همه خوبیها ومهربونی ها قشنگت باش

مه سو شنبه 15 شهریور 1399 ساعت 22:10 Http://mahso.blog.ir

امتحان میشود

سمیرا یکشنبه 16 شهریور 1399 ساعت 00:32

قدم نی نی نو رسیده مبارک عزیزم

ممنونم سمیرای خوبم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد