روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

دوشنبه شلوغ

سلام

روزتون شیرین و خاطره انگیز



نمیدونم این سریال هیولا را دیدید یا نه

اما یه جایی از این سریال بود که شخصیت اصلی فیلم هی کارهای بد و مغایر با اخلاقیاتش انجام میداد

بعد برای اینکه وجدانش را آروم کنه به فقرا کمک میکرد

پیرزنها را از خیابون رد میکرد

به گربه ها غذا میداد .

خلاصه که اینطوری وجدان خودش را آروم میکرد

حالا منم شدم عین همون فیلم

دقیقا یه کار مغایر اخلاقیاتم انجام میدم و هی به جاش سعی میکنم کارهای خوب کنم ...

اینطوریه که آدم خودش را گول میزنه



مادرجان دیروز جواب پاتولوژی را برده بودن پیش دکتر و خدا را شکر همه چیز خوب بود

بخیه هاشون را هم کشیده بودن

و با کلی خرید خرده ریز برگشته بودن خونه و تا من برسم کلی کار انجام داده بودند

تا رسیدم دست به کار شدم و کمکشون لوبیا سبز پاک کردم و خرد کردم و آماده فریز کردم

کیک هم پختم که توی یخچال داشته باشیم

یه کیک کاکائویی پر از گردو

بعدش هم میوه ها را شستم و خشک کردم

ژاکت پسته جون (نی نی تو راه) تمام شده بود و فقط کلاهش مونده بود

شب قبل نصف کلاهش را بافته بودم

دیگه دیشب تمامش کردم و وصلش کردم و بساط بافتنی را جمع و جور کردم

امروز منتظرم ببینم دکتر خواهرجان چی میگه...

اگه دیدین فردا نیومدم بدونید که رفتم استقبال پسته خان...


امروز صبح به یکی از مدارس طرف قراردادم قرار ملاقات داشتم

این تنها مدرسه ای هست که من میرم مدرسه شون و کارهاشون را تحویل میگیرم

از 20 سال پیش که من این شغل را شروع کردم مشتری من بوده و همچنان هم هست

قرار ملاقات یادم رفته بود

صبح که چشمام را باز کردم یهو یادم اومد

سریع دوش گرفتم و حاضر شدم

اول رفتم داروخانه و چند قلم دارو و الکل و یه بسته ژل رویال خریدم

و بدو بدو رفتم سمت مدرسه

داشتند دیوار نویسی های خیلی قشنگی انجام میدادن

کارها را تحویل گرفتم و برگشتم

باید امروز کلی کار انجام بدم

خیلی کارها را باید هماهنگ کنم

باورتون نمیشه از ساعت 9 صبح دارم این پست را مینویسم و هنوز نتونستم تمامش کنم

وسط نوشتن چند بار با پیک هماهنگ شدم

چند بار تلفن جواب دادم

و چندین بار مجبور شدم از جام پاشم و کارهای خرده ریز انجام بدم

این روزها کار من خیلی گیج و سردرگم هست... مدارس ...بچه مدرسه ای ها... هیچ کدوم نمیدونیم قراره چی پیش بیاد

و دقیقا برنامه ریزی کردن یه کمی کار سختی شده

توکل برخدا



پ ن 1: پدر آقای دکتر حال خیلی مناسبی ندارن و این حال روحی آقای دکتر را بهم ریخته


پ ن 2: پسرعمه دیروز اینجا بود


پ ن 3: بعضی از دوستای مجازی از حقیقی هم حقیقی ترن

اره با خودت هستم که میدونم داری پست را میخونی

وقتی در لحظه حاضر میشی یعنی واقعی واقعی هستی

میدونم اگه اینجا بودی میشدی از اون دوستایی که هروقت دلمون میگرفت در عرض یکی دوساعت ور دل هم نشسته بودیم و داشتیم حرف میزدیم



نظرات 15 + ارسال نظر
بلاگر دوشنبه 3 شهریور 1399 ساعت 11:11

منی که دارم میخوانم؟
یعنی از اون تیلوهایی هستی که کاسه تخمه و ظرف چیپس و پفکت همیشه آمادس ، آخه به من میاد ور دل بشینم (با اینکه دقیق مشخص نکردی کدوم ور !) و یکم پشت سر چند تا دیگه از همنشین های محترم مجازی حرف بزنیم؟ البته میپذیرم حرکت آرامش بخشیه !

بله خوده خوده شما
بهتون نمیاد؟
عه ... مجازیامون همشون خوبن ... نمیشه پشت سر بقیه حرف بزنیم؟

شبنم دوشنبه 3 شهریور 1399 ساعت 11:14

سلام ان شاا... به سلامتی
خدارو شکر که مامانتون بهترن
ان شاا... خدا به پدر آقای دکتر سلامتی بده
این پسر عمه زیاد میان اونجا این سریا حواستون هست
شاد باشی و شاداب

سلام به روی ماهت
بله خدا را شکر بهتر هستند

Babak دوشنبه 3 شهریور 1399 ساعت 11:27 https://baba-alfa.blogsky.com/

خوبه مادرت خوبه ! بهترین قسمت وبلاگت همین بود

متشکرم
خوب بودن حال عزیزای آدم ، حال آدم را خوب میکنه

الی دوشنبه 3 شهریور 1399 ساعت 11:32

قدم پسته خان مبارک عزیزم
امیدوارم این ظرف آجیلت روز به روز پرتر بشه


ای جان
چقدر خوبه که بازم عضو جدید داشته باشیم

خانمــــی دوشنبه 3 شهریور 1399 ساعت 11:41 http://harfhaye-dele-khanomi.mihanblog.com/

نمیگم من خیلی آدم با شرافتی هستم ولی از بچگی سعی کردم بعضی موارد رو رعایت کنم و کلا یه جاهایی هم دوستام یا همکارام بهم میگفتن ول کن بابا چقدر تو سخت میگیری چیزی نمیشه که و مورد شماتتشون قرار میگرفتم وقتی شروع کردم به دیدن سریال هیولا و نقش اصلی و حرفای دخترش و خانواده ش حس خوبی بهم دست نداد یه مدل همزاد پنداری و بعد هم که کلا همه چیز رو زیر پا داره میزاره اینه که هنوز تا آخر نگاش نکردم این که میدیدم واقعا راست میگه و توی دنیای واقعی همینجوریه اذیتم میکرد
خداروشکر که مادرتون بهترن و انشاالله همیشه سالم و سلامت باشن
پسته هم انشاالله به سلامت بیاد و قول بده وقتی اومد اول یه خبر به ما بدی
انشاالله حال پدر آقای دکتر هم بهتر بشه به نوعی هر کس انگار یه مشکلی داره توی این دنیا

اتفاقا هم خیلی با شرافتی
هم خیلی خیلی مهربونی
و هم خیلی فداکار
هرآدمی باید یه خط قرمزها و تعاریف و اعتقاداتی تو زندگیش داشته باشه

ممنونم
حتما خبر میدم
متشکرم

امیر دوشنبه 3 شهریور 1399 ساعت 11:52

با سلام
انشالله حال همه خوب بشه و همچنین حال پدر دکتر . خدا را شکر که پاتولوژی مادر خوب بوده و داره سرحال و قبراق میشه. وضعیت مدارس از وضعیت قایق تو اقیانوس هم بی ثبات تره . تازه میخان از ۱۵ شهریور شروع کنند. خیلی کار خطرناکی است بیست و شش استان یا قرمز است یا در حالت هشدار. محرم امسال هم شباهتی با محرم های گذشته ندارد . سال های گذشته می رفتیم هیئت بوشهری ها و خوزستاتی ها لذت می بردی از نحوه سینه زنی و سنج و دمام زدن آنها .
انشالله که موفق باشید

سلام دوست خوبم
نه پدرشون خیلی خوب نیستند
دقیقا وضعیت مدارس خیلی نابه سامان هست در حال حاضر
فعلا به نظرم باید کارهای گروهی و اجتماعات کنسل بشن
شاید اینطوری بشه از همه گیری کمی کاست

لیلی۱ دوشنبه 3 شهریور 1399 ساعت 12:04

سلام گندم جان باز از اصفهان گذشتم و بوی عطروجود با وجودت مستم کرد...
جریان این پسر عمه چیه؟ همون نیس که خاتوادگی درگیر کرونا هستن؟

سلام به روی ماهت
دیدم باد برام خبر آورده
نگو لیلی قصه های عاشقانه از شهر من عبور کرده
الهی همین سلامت باشی
چرا دقیقا همون خانواده هستند

معصوم دوشنبه 3 شهریور 1399 ساعت 12:50

سلام . وقت بخیر .من هم تعریف ژل رویال رو شنیدم ولی استفاده نکردم .برای چی خوبه ؟ مثلا برای پوست واقعا تاثیر داره . نحوه استفادش چطوره . ایام به کامتون .

سلام نازنینم
بله برای پوست هم خیلی خیلی خوبه
سیستم ایمنی را تقویت میکنه
روند پیری را کند میکنه
و کلی تاثیرات دیگه
این که من میخرم به شکل کپسول هست

کتایون دوشنبه 3 شهریور 1399 ساعت 13:06

چقدر دختر تو شیرینی


از تعریف دلم ضعف رفت که

گل نرگس دوشنبه 3 شهریور 1399 ساعت 22:24

مگه میشه از کارهایی که اشاره کردی نداشته باشیم؟ نمیشه که
تیلو تیلو خیلی خوبه
دلم برای نی نی اینجوریه
با اون دست و پای کوچولوشون.. جوراباشون اندازه یه بند انگشته.. کلاه ژاکتو بگو
امیدوارم هم نی نی هم مامان گلش سلامت باشن

ای جانم به شما گل نرگس خوشبو
تازه از بوی خوب نی نی نگفتی
بوی بهشت میدن

رسیدن دوشنبه 3 شهریور 1399 ساعت 22:46

خدا قوت . انشاءالله همیشه فعال باشی و سالم . امیدوارم همه مریض ها خوب بشن

taraaaneh سه‌شنبه 4 شهریور 1399 ساعت 06:25 http://taraaaneh.blogsky.com

حالا چه کاری مغایر با اخلاقیاتت انجام دادی؟

تیلوجان از مدرسه چی سفارش میگیری؟ هرچی فکر کردم نتونستم حدس بزنم مدارس چه سفارشی ممکنه داشته باشن.
بعد هم خیلی خوشحالم که حال مامان خوب شده. کاش کمی استراحت میکردن ولی.

شما بخون مغایر اخلاقیات همون شیطونی خودمون

چطور نتونستی حدس بزنی ؟ کجا بیشتر از مدارس با کاغذ و کپی و طراحی سروکار دارن؟
متشکرم
استراحت میکنن مامان
فقط ناهار را خودشون میپزن
سعی کردیم همه چیز را مرتب کنیم تا ایشون بتونن استراحت کنند و سلامتیشون را بدست بیارن

میترا سه‌شنبه 4 شهریور 1399 ساعت 06:29

تیلو دارم غیرتی میشم
پسرعمه جان چرا هر روز میاد


اخ قربون اون غیرتتون برم من

لاندا سه‌شنبه 4 شهریور 1399 ساعت 12:46

خدا رو شکر مامان بهترن

ممنونم عزیزدلم
بابای شما چطورن؟
بهتر شدند؟

لاندا چهارشنبه 5 شهریور 1399 ساعت 14:52

بابا بهترن. گچ دستشونو باز کردن ولی خب هنوز نمیتونه باهاش کار کنه و فیزیوتراپی میرن

خدا را شکر که بهترن
الحمدلله
تو این گرما گچ حتما دستشون را خیلی اذیت میکرده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد