روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

شهریور مبارک

سلام

صبح تون بخیر

مرداد گرم و پر التهاب را پشت سر گذاشتیم و رسیدیم به شهریور

از صبح خنکای نسیم صبحگاهی این نوید را میداد که حواستون به لحظه ها باشه که تابستون به آخرای خودش رسیده

آخرین تابستان قرن حاضر را داریم پشت سر میزارم و به سرعت روزها و هفته هامون میگذرن


پنجشنبه تا ظهر کارهام را سرو سامان دادم و رفتم خونه

توی شرایط کرونا و با حال بد مامان جان اصلا انتظار نداشتم وقتی پیشنهاد میدم که همراهمون میاین که بریم برای مغزبادم ست لحاف و ملافه بخریم ؟ قبول کنند!

اما در کمال تعجب قبول کردند

این شد که همه با هم راهی شدیم

به خاطر شرایط فعلی گشتن و زیر و رو کردن را بیخیال شدیم و یکراست رفتیم سراغ فروشگاهی که میدونستیم ، میتونیم ازش خرید کنیم

خیلی سریع و بی دغدغه یک ست خوشگل خرسی انتخاب کرد

البته که من سلیقه م چیز دیگه ای بود ولی اجازه دادم به دل خودش انتخاب کنه تا حسابی به دلش بچسبه

بعد هم سه تا حوله کوچولو برای سه تا فسقلی خریدم و اومدم

توی راه یه کمی خرید خوراکی داشتیم که اونا را هم انجام دادیم

بعد هم مغزبادوم را با هدیه ش رسوندیم خونشون


جمعه هم صبح اولین کاری کردم رسیدگی به ماهی ها بود

بعد هم گلهای تراس

بعد هم گلهای سرسرا

بعد سرویس بهداشتی و حمام را سابیدم

آشپزخونه و سینک و گاز را تمیز کردم

تی کشیدم

و بعدش هم رفتم برای کارهای استقبال از پسته جان!

تختش را با پدرجان سرهم کردیم و ملافه ش را دوختم

بادکنکهای فویلی که خریده بودم را باد کردیم و جینگیل پینگیلهاش را سرهم کردیم

و آماده شدیم برای شمارش معکوس

از بعدازظهر هم ژاکتش را دست گرفتم و تا جایی که میشد پیش رفتم

حالا فقط مونده کلاهش




پ ن 1: دیشب بداخلاق بودم

آقای دکتر همه سعی شون را کردند ... اما نمیدونم چرا گارد گرفته بودم

خداحافظی کردیم ... یک ساعت بیخیال هم دیگه شدیم

من رفتم یه سریال نگاه کردم

ایشون هم مدارک جلسه امروز را مرتب کردند

بعد ساعت 2 نصفه شب برگشتیم و گل و بلبل شدیم ... انگار نه انگار ...

گاهی باید بهم دیگه فرصت بدیم

وقتی اولای رابطه بودیم این ترفند را بلد نبودیم

میخواستیم همه چیز در همون لحظه های سخت درست بشه ... ولی حالا این مهارت خیلی بهمون کمک میکنه



پ ن 2: امروز اومدم که تا شب بمونم و از همین الان نگران مادرجان هستم


پ ن 3: تعمیرات جلوی در همچنان ادامه داره

از میزان گرد و غبار و سر و صدا هیچی نگم بهتره


پ ن 4: حال دخترعمه جان که کرونا گرفته خیلی خوب نیست

به جای اینکه روز به روز بهتر بشه داره روز به روز ضعیف تر و بدتر میشه

نظرات 10 + ارسال نظر
رسیدن شنبه 1 شهریور 1399 ساعت 12:04

هر روز میخونمت اما کامنتم نمیاد
بسلامتی و مبارکی انشاءالله
و همه تون تندرست
الهی دختر عمه هم خوب بشن .

مرسی که هر روز میخونی منو
کامنت میخوام چیکار
همین که حواست بهم هست
همین که محبتت را میفهمم
برام کافیه

بلاگر شنبه 1 شهریور 1399 ساعت 13:31

گاهی فضا دادن بهم ، پیوندها را نزدیک میکند ، مشروط به اینکه هر دو طرف رابطه به یک اندازه خواهان بودن با هم باشند.
اینکه هر شب بعنوان یک وظیفه مجبور باشیم با هم حرف بزنیم را نمیپسندم ، از دید من زمانی مناسبه که حس و نیازش هم باشه.حتی توی نوشته "زنگ همصحبتی" ، پنجشنبه جمعه ها را تعطیل کردم !
***
نگران مادر جان هستید یا نگران تیلو جان؟؟؟ اینجا از غذاهای خوشمزه آماده شده توسط مادر محترم ، زیر اسپیلت خوابیدن ها و ... خبری نیست ؟

البته که نه مجبور هستیم بهم زنگ بزنیم نه وظیفه ای در میان هست
یادتون هست از یه سری روتین شیرین و عادت دلنشین قبلا پست نوشتم؟
این روتین شیرین و عادت دلچسب هرشب ما هست
مطمئنا اگه عذاب آور یا وظیفه یا حتی اجبار بود بعد از یکی دو سال ، که همه چیز کمی عادی تر میشد از سرمون می افتاد
به نظرم به روتین هایی که زندگی را زیبا میکنند حتما توجه کنید
توی رابطه ما که روتین های دلچسب زیادی وجود داره
به نظرم 13 سال خودش یک عمر هست


اینجا هم غذای خوشمزه و آماده مامان پز میخورم
مامان هر روز برام غذا میزارن و با خودم میارم دفتر
کولر و جای خواب هم دارم
دفتر من کلا همه وسیله رفاهی داره
پس میبینید که نگران خود ِ شخصِ مادرجان هستم

خانمــــی شنبه 1 شهریور 1399 ساعت 13:39 http://harfhaye-dele-khanomi.mihanblog.com/

به به به خوشی استفاده کنه این پسته جان از وسایلش ... چه خاله مهربووووونی خدا حفظت کنه دختر خوب

فدای محبتت نازنینم

لاندا شنبه 1 شهریور 1399 ساعت 14:29

امیدوارم دختر عمه زودتر خوب شن. خیلی سخته کرونا. هر روزش یه شکله!
در مورد آخرین مرداد قرن، منم واقعا دلم میخواست این آخرین مرداد قرن باشه، ولی سال دیگه هم تو همین قرن حساب میشه. قرن جدید میشه از 1401 تا پایان 1500.
(از 1 تا پایان 100 میشه یک سده)
این فرصت دادن برای جبران بهترین کاره. فرصت بدهیم تا بعدا هم فرصت بگیریم

چرا من همیشه فکر میکردم از 1400 تا 1499 میشه یه قرن؟
یعنی 1400 هم جزو همین قرن محسوب میشه ؟
کلا منو به شک انداختی

امیر شنبه 1 شهریور 1399 ساعت 17:18

خیر ا۱۴۰۰ میشه قرن پانزدهم و انشالله که دختر عمه جان بزودی شفا پیدا کنه در این شب های مقدس برای همه بیماران خصوصا این بیمار آیه امن یجیب را بخوانیم
در مورد دکتر هر پیشنهاد و هر گونه نسخه پیچیدن مردود است چون راه و علاج خاص خودش را دارد
قدم پسته عزیز و گران قیمت به این دنیا را تبریک گفته و انشالله خیر و برکت با خودش آورده و صد انشالله روزی مغز افتابگردون خودت را تبریک بگیم
فک کنم تولدت خودت یا دکتر در شهریور باشه اگه اشتباه نکنم اونو هم تبریک می گویم

خب پس من درست فکر میکردم
انشاله که همه مریض ها خیلی زود لباس عافیت تن کنند
نخیر
تولد هیچکدوممون شهریور نیست
خواهرجان شهریوری هست

سعید شنبه 1 شهریور 1399 ساعت 18:18 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی خوب
انشالا با اومدن این فسقلی انقد حال همه تون خوب میشه که همه ی این ناراحتیا رو فراموش کنین

سلام پسرعموجانم
الهی آمین

taraaaneh یکشنبه 2 شهریور 1399 ساعت 00:07 http://taraaaneh.blogsky.com

منهم فکر میکنم آخرین مرداد قرن هست برای اینکه تا حالا همه اش 1300 بوده و از سال دیگه میشه 1400. البته بستگی داره چطوری نگاهش کنیم و زیاد مهم نیست.
امیدوارم دختر عمه جان زودتر خوب بشه و خیال شما راحت بشه.
وسایل پسته کوچولو هم مبارک باشه.

مثل اینکه درست فکر میکنیم و همینطوریه
و امسال آخرین سال قرن چهاردهم هست
الهی آمین
متشکرم

مینو یکشنبه 2 شهریور 1399 ساعت 08:38 http://Minoog1382.blogfa.com

مردادماتوشمال خیلی خنک بود...بی سابقه اصلا...سه هفته آخرش به کولرنیازنداشتیم.شهریورمون هم بابارون شروع شد
الهی حال دخترعمه هرچه زودترروبه بهبودی بره.

چه هیجان انگیز
ما که مرداد بی نهایت گرمی داشتیم و شهریور را هم با گرما آغاز کردیم
ولی من عاشق فصل ها و حال و هواشونم

پیشاگ یکشنبه 2 شهریور 1399 ساعت 09:17

خداروشکر که مادرجانت حالش خوبه . خریدا هم مبارک صاحاباشون باشه
یعنی این روشت بهترینه اینکه تو سختی اصرار به درست شدن نداری عالیه
چه نکته ظریفیو لاندا یاد آور شد منم دقت نکرده بودم

ممنون پیشاگ عزیزم
فکر کنم لاندا جون اشتباه گفته و همون که ما فکر میکردیم درسته

لاندا سه‌شنبه 4 شهریور 1399 ساعت 12:43

اره من خودمم باورم نمیشد. ولی سرچ کردم دیدم منطقی میگه. چون سال 0 ام نداریم ولی سال 100 ام داریم. واسه اینکه یه قرن 100 سال کامل باشه، باید شامل سال اول تا سال 100 ام باشه.
همینجوری پیش بری 1400 میشه مال همین قرن گذشته

اخه اونطوری میشه صد و یکسال
منم یه تحقیق کوچولو کردم و دیدم از سال 0 تا آخر 99 دقیقا میشه صدسال
چون خود اون سال 0 هم یک سال هست
یه بار دیگه بازنگری کن عزیزدلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد