روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روز از نو ، روزی از نو

سلام

صبحتون پر از سلامتی


دیروز ظهر رفتم خونه

مادرجان خودشون برامون غذای خوشمزه درست کرده بودند

این هم از مریض داری کردن تیلویی

کنار هم ناهار خوردیم و بعدش ظرفها را شستم و یه سر و سامانی به آشپزخانه دادم و تا عصر تو خنکای اسپلیت خوابیدیم

عصر پاشدم و یه جاروی حسابی کشیدم ، کل خونه را

گوشه و کنارهای اتاقها را ریختم بیرون و حسابی تمیز کردم

بعدش هم تی

بعدترش یه گردگیری

آخر دست هم شیشه ها را دستمال کشیدم

به گلها هم یه سری زدم

مادرجان هم زحمت کشیدند و برای شام سوپ درست کردند

این وسط یه خرید اینترنتی برای خواهرجان انجام دادم

سراغ مریض های کرونایی را گرفتم

یه سر و سامانی به یخچال دادم

و فهمیدم این خانم های خانه دار چقدر کار دارن و چقدر زحمت میکشن

چقدر کارهای خرده و ریز توی خونه هست که اصلا به چشم نمیاد

و درگوشی بهتون بگم هزار بار خدا را شکر کردم که خانه دار نیستم



پ ن 1:  آخرای چله زیارت عاشورا بودم و یک شب یادم رفته بخونم

باورتون نمیشه چه غصه ای خوردم


پ ن 2: توی بیمارستان نمازخانه و مسجد را کلا تعطیل کرده بودند

هیچ جایی برای نماز خوندن نبود حتی به فرادا


پ ن 3: دیروز مغزبادوم بهم میگه : حساب کردم فرشته دندون باید 24 تا دیگه هدیه برام بیاره


پ ن 4: تعمیرات کوچه (کوچه دفتر کارم) از حوصله ی من یکی خارج شده

کاش تمام میشد

نه تنها رو به اتمام نیست

بلکه تازه داره میرسه به پیاده روی جلوی دفترم


نظرات 7 + ارسال نظر
سهیلا سه‌شنبه 28 مرداد 1399 ساعت 09:09 http://Nanehadi.blogsky.com

اول و آخر آشپزی مال ماماناست.
بچه های منم التماس میکردن خودت آشپزی کن.

واقعا همینه
از نوک انگشتاشون عشق میریزن توی غذا

سعید سه‌شنبه 28 مرداد 1399 ساعت 09:29 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی مهربون
این که مادرجان خودشون آشپزی کردن یعنی خداروشکر حالشون خوبه
مامان منم سنگ صفرا داره اما هنوز به عمل نکشیده
یه دکتر قدیمی و با تجربه بهش گفته شاتوت برات خیلی خوبه
شمام مادرجان رو به خوردن شاتوت تشویق کنین البته نمیدونم الان شاتوت هست ؟ فکر کنم نیست دیگه

پیشاگ سه‌شنبه 28 مرداد 1399 ساعت 10:12

خداییش کولر گازی عالیه
امسال که کولر گازی نداریم درک میکنم بینهایت خنکیش مطبوعو دلچسبه
خواب نوش جونت
خداروشکر که مادر بهترن
برو تیلو از الان به فکر هدیه های دندون باش

یه سرمای مطبوع و دلچسبی داره
جاتون خالی
اخ اخ فکرش را بکن اینهمه هدیه

مریم سه‌شنبه 28 مرداد 1399 ساعت 10:41 http://navaney.blogfa.com

به به عجب پرستاری

بلاگر سه‌شنبه 28 مرداد 1399 ساعت 10:46

احتمالا مادر میدونستن به شما امیدی نیست ، خودشون زودتر بلند شدن !
ناهار خوشمزه را خوردی و زیر اسپیلت خوابیدی ؟
من موندم شما عمل کرده بودی یا مادر؟!


والا بیشتر از مادرجان ، پدرجان نگران دست پخت من بودن
میدونی همیشه اونایی که از بیمار مراقبت میکنن بیشتر خسته میشن

قلب من بدون نقاب سه‌شنبه 28 مرداد 1399 ساعت 11:26 http://Daroneman.blog.ir

خداروشکر که حال مادر جان خوبه عزیزم
خدا به همه سلامتی بده

کار خونه خیلی سخته مخصوصا این روزها که همه جا گرد و غبار هست و هر چی رو پاک میکنی فرداش کلی خاک روش نشسته

ممنونم عزیزدلم
الهی آمین
وای آره ... انگار هیچ فایده ای نداره تمیز کردن

سارا سه‌شنبه 28 مرداد 1399 ساعت 13:44 http://15azar59.blogsky.com


مامانا همینطورن دو روز استراحت و مرخصی به خودشون نمیدن همینکه کمی احساس کنن میتونن کار کنن سریع دست بکار میشن خدا حفظشون کنه براتون
...
یا خداا ۲۴ تا هدیه
...

مامانا عشقن!!!
عین خودت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد