روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

کوچه شلوغ

سلام

روزتون شیرین



مغزبادوم به خاطر اسباب کشی و بهم ریختگی خونشون چند روزی هست مهمان خونه ماست

عصر شنبه بردمش دوچرخه سواری و یه پیاده روی حسابی هم خودم کردم

یه مسیر خلوت

خلوت که چه عرض کنم غیر از خودمون دوتا هیچکسی نبود

یه قسمتی از مسیر دوچرخه اش را گذاشت کنار و دوتایی دویدیم...

بعد هم برگشتیم خونه و باز بساط یه کیک کاکائویی خوشمزه را راه انداختیم

آخر شب هم روپولی بازی کردیم (از این بازی های زوری امروزی)

دیروز صبح کله سحر فندوق و خواهر هم بهمون ملحق شدند

فندوق پر از انرژی و شیطون...

تا نزدیک ظهر بازی کردیم و دم ظهر سه تایی روی تخت مامان جان بیهوش شدیم

برای ناهار بیدار شدیم و بعد از ناهار هم گوسفند جان از راه رسید... 

تا کارهای قربانی و تکه کردن و تقسیم کردن و بعد هم رسوندن به دست کسایی که از قبل لیست شده بود انجام بشه ، شب بود...





پ ن 1: دانا باردار هست... چند روز پیش بچه ها توی گروه از انجیر حرف میزدن

دانا گفت که دلش از اون انجیرهای شیرین میخواد و یکی دوبار انجیر خریده و اون چیزی که دلش میخواسته نبوده

منم دیروز یه ظرف انجیر براش بردم ... نگم براتون چقدر ذوق کرد


پ ن 2: اونقدر اوضاع کوچه ای که دفتر داخلش هست بهم ریخته و نامرتبه که گفتن نداره

دو سمت کوچه را کندن و برای پیاده روها دارن کف پوش نو میزارن

سر و صدای خیلی زیاد

یک سمت کوچه را هم از اداره آب اومدن و دارن میکنن

یکی از خونه ها هم در همین حین داره تخریب میکنه و قصد نوسازی داره...

از میزان سرو صدا و گرد و غبار کلا نگم براتون


پ ن 3: دیروز فندوق داشت با آبپاش به گلهای تراس، آب میپاشید و کلی کیف میکرد

منم نگاش میکردم

یه لحظه غافل شدم و دیدم با یه گلدون مشغوله

چند دقیقه بعد نتیجه این بود که همه گلهای اون گلدون را از ریشه در آورده بود


نظرات 13 + ارسال نظر
سهیلا دوشنبه 13 مرداد 1399 ساعت 10:26 http://Nanehadi.blogsky.com

چه خبره تو کوچه تون

خیلی شلوغ پلوغه

Reyhane R دوشنبه 13 مرداد 1399 ساعت 10:38

سلام تیلو جانم.
بهتری الحمدلله؟
روز و روزگارت خوش و ایام به کام

سلام عزیزدلم
خدا را شکر ... بهترم
ممنونم از احوالپرسیت مهربونم

رسیدن دوشنبه 13 مرداد 1399 ساعت 11:10

آخرررش

پیشاگ دوشنبه 13 مرداد 1399 ساعت 11:22

گرما شلوغی گردو خاک چه شودددد !!!

لیلا دوشنبه 13 مرداد 1399 ساعت 11:42

تیلو جان بهتری انشالله
از آقای دکتر دیگه نمینویسی حالشون خوبه ؟

متشکرم بهترم
خوب هستند به شدت درگیر کار و زندگی ... مینویسم امروز ...

soly دوشنبه 13 مرداد 1399 ساعت 12:16

سلام .نذرتون قبول

سلام به روی ماهت
ممنونم نازنینم

بلاگر دوشنبه 13 مرداد 1399 ساعت 14:26

یعنی میری بیرون پیاده روی 100 کالری میسوزونی ، میای خونه کیک کاکائویی را میخوری و 200 کالری برمیگردونی ، خسته نباشی !!


باید عرض کنم خدمتتون که سالهاست دیگه کالری ها را نمیشمارم... پیاده روی هم برای دل خودم میرم و سلامتی... کاری به کالریها ندارم
الان دیگه خوب میدونم که بهترین کار ، پیاده روی منظم و مداوم... سالم خواری و کم خوردن هست...
البته محض اطلاعتون هم بگم که کیک را پختم ولی خودم حتی در حد چشیدن هم ازش نخوردم ... بیشتر به خاطر مغزبادوم و فندوق میپزم

لاندا دوشنبه 13 مرداد 1399 ساعت 14:51

آخ آخ این بچه ها چقدر علاقه دارن به کندن گل و گیاه.
چه خوب که پیاده روی رفتی.
جالبه من انجیر دوس ندارم ولی امروز که همکارم بهم میوه تعارف کرد و اصرار کرد که بردارم، نمیدونم چرا انجیر برداشتم. هنوزم نخوردمش. بعد از کرونا چیزی از دست کسی نمیخورم دیگه. ولی حس می کنم اگه نخورمش اصراف میشه

اره واقعا
پیاده روی واقعا حال آدم را خوب میکنه
من عاشق انجیرهای باغچه هستم و جالبه که هیچ مدل انجیر دیگه ای دوست ندارم

سارا دوشنبه 13 مرداد 1399 ساعت 15:51 http://15azar59.blogsky.com

تیلوی مهربونم امیدوارم بهتر شده باشی
منکه این روزا با یه حالت تصعید از سارا به بخار تبدیل میشم انقدررررر که گرمه
چه کوچه ای ساخته براتون شهرداری عوضش تموم که بشه خیلی قشنگ خواهد شد
روزهات خوش
از اقای دکتر ننوشته بودی؟؟؟

بهترم سارای مهربونم
وای سارا... یادته پارسال دقیقا یه پست با عنوان تصعید نوشته بودم ... منم این روزها بخار شدم ...
مینویسم ... چشم

تینا دوشنبه 13 مرداد 1399 ساعت 16:27

اما روپولی بازی امروزی نیست ما یه دونه داریم مال چهل سال پیش که مال برادر بزرگم بوده

ما نداشتیم از این بازیا
شاید چون خودم ندیده بودم اینطوری فکر کردم ...

سعید دوشنبه 13 مرداد 1399 ساعت 20:45 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی گلم
انگشت پات چطوره؟
ببین انگشتتو با دست بگیر و تکونش بده
اگه درد نداشت روزی چند بار با آب گرم و نمک ماساژ بده
آب نمک هر چی گرمتر و غلیظ تر باشه بهتره

سلام پسرعموجان
اونکه کلا خوب شد ... راستش را بخوای مادرجان با چند باری با روغن حیوانی ماساژش دادن و یهو کل درد ناپدید شد

سعید دوشنبه 13 مرداد 1399 ساعت 20:55 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی گلم
انگشت پات چطوره؟
ببین انگشتتو با دست بگیر و تکونش بده
اگه درد نداشت روزی چند بار با آب گرم و نمک ماساژ بده
آب نمک هر چی گرمتر و غلیظ تر باشه بهتره

سلام پسرعموجان
اونکه کلا خوب شد ... راستش را بخوای مادرجان با چند باری با روغن حیوانی ماساژش دادن و یهو کل درد ناپدید شد
ممنون از راهنماییتون

monparnass سه‌شنبه 14 مرداد 1399 ساعت 06:01 https://monparnass.blogsky.com

ای کاش با همین یه بار کندن کارشون تموم شه . کار اینا که تموم شد یه شرکت دیگه تازه یادش می افته که توی اون کوچه یه کاری داشته .
تاریخ پایان کارشون رو توی تقویم علامت بزن ببین چقدر طول میکشه یکی دیگه کند و کاری رو شروع کنه

وای راست میگی... خیلی خیلی هم روی اعصابه این قصه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد