روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

خرده ریزه های زندگی

سلام

روزتون شیرین و شاد

گاهی برای شیرین شدن روز و لحظه ها و دقیقه ها باید تلاش کرد

گاهی هم بی دلیل یک روزهایی شیرین و شادن

گاهی هم یک نفر ، یک اتفاق ، یک ماجرا میشود دلیل شیرینی...

خلاصه که فرقی نمیکند ، همین که روزتون شیرین و شاد باشه و هر لحظه از مزه مزه کردنش لذت ببرید کافیه

همین که ریز ریز ، زیر لب برای خودتون قصه قشنگ بگید و لبخند بیاد روی لبتون ...


دیروز خانم تمیزکار بعد ازظهر اومد

خیلی هوا گرم بود

همیشه وقتی این خانم میاد خودم پا به پاش کمک میکنم

خانم تمیزکار داشت پله ها را جارو میزد و من هم یکی یکی گلدانهای سرسرا را جابجا میکردم که اطرافشون حسابی تمیز بشه ، که یکی از بزرگترین گلدانها از دستم سرخورد و وقتی اومدم بگیرمش که زمین نخوره ، مستقیم خورد روی انگشت شست پای راستم... آخ از نهادم بلند شد

اون موقع زیاد بهش اهمیتی ندادم و کارم و ادامه دادم و گلدان هم آسیبی ندید و گذشت

اما از دیشب آخر شب انگشت شستم حسابی دردناکه و الان توی کفش داره آلارم میزنه...

البته آسیب جدی ندیده و یک کوبیدگی هست که زودی خوب میشه ...



یکی از همسایه ها که مامان جان براشون سبزی و انگور برده بود ، چند تا گل آفتابگردان (دایره های بزرگی که پر از تخمه هستند - نمیدونم اسمشون چی میشه) داده بود به مامان جان ...

دیروز عصر با مامان جان تخمه ها را درآوردیم و بو دادیم و آبلیمو زدیم ...

یه کیف خاصی داشت خوردن تخمه هایی که خودمون بو دادیم



رفتگر محل مون (خونمون نه دفتر) تغییر کرده

اصلا خوشش نمیاد جواب سلام خانم ها را بده

همیشه هم اخمهاش توی هم هست

منم هرصبح که میخوام از کنارش رد بشم ، شیشه ماشین را میدم پایین و بهش سلام میکنم ...

میگم : سلام ... صبحتون بخیر... خدا قوت ...

اونم خودش را میزنه به اون راه ... به نشنیدن... جواب که نمیده هیچ... هیچ عکس العملی نشون نمیده

تازگی ها انگار فرار میکنه از من

از پارکینگ که میام بیرون یه مکثی میکنم تا در بسته بشه و بعد راه میفتم ... میبینم بدوبدو میره تو یکی از کوچه های فرعی و خودش را مشغول کاری میکنه تا من عبور کنم



پ ن 1:  یکی از آشناها هرروز یک پیامی تو واتساپ برام میفرستاد

سلام صبح بخیر... فیلمی ... کلیپی... از این چیزهایی که توی گروه ها به فراوانی پیدا میشه

من اصولا این پیام ها را لود نمیکنم

اصولا هم از این جور پیام ها برای کسی نمیفرستم

اما یهو چند روز گذشت و دیدم دیگه پیامی نیومد...

زنگ زدم و متوجه شدم حالشون خوب نیست و مشکلی براشون پیش اومده

و چقدر از این تلفن و توجه خوشحال شدند

گاهی لازمه حواسمون به آدمهایی که خیلی بیرنگ و آرام همیشه کنارمون هستند باشه ...



پ ن 2: عاشقانه ها که هر روز نباید پررنگ باشه

همین که دیشب هردومون خسته بودیم و فقط یک دقیقه حال و احوال کردیم و ملاحظه هم دیگه را کردیم و خوابیدیم ، یعنی یک عاشقانه کمرنگ...


پ ن 3: کمک کردم به مامان جان برای خشک کردن آلو


پ ن 4: خانواده ی مغزبادومیان میخوان برم خونه ی جدیدشون ...

شرایط اقتصادی سخت خیلی ماجرا ساخت و ساز خونه را براشون سخت کرد

انشاله که روزهای سخت زودتر بگذرن


پ ن 5: نعناهای سبز و خوشگل روی پشت بام ، کنار آلوها ، در حال خشک شدن هستند


نظرات 12 + ارسال نظر
در بازوان چهارشنبه 8 مرداد 1399 ساعت 09:55 https://im-safe-in-your-arms.blogsky.com

سلام تیلو جانم
آقای رفتگر خیلی خیلی بانمک بود

کیف میکنم با دوباره خوندن روزانه هات.

مراقب خودت باش خیلی زیاد

سلام به روی ماهت
با خوندن کلماتت منم کیف میکنم... وقتی کلمات را به بچه های چرک تشبیه کرده بودی لذت بردم... هزاربار بعضی از تکه های نوشته هات را میخونم

خانمــــی چهارشنبه 8 مرداد 1399 ساعت 10:21 http://harfhaye-dele-khanomi.mihanblog.com/

وااااای آقای رفتگر
مادربزرگ مرحوم منم حتما توی باغچه ش باید یکی دو تا گل آفتابگردون میبود که ازشون مراقبت کنه مواظبشون باشه و حواسش باشه گنجشک ها بهشون نوک نزنن ...یادش بخیررررر

خدا رحمت کنه مادربزرگتون را
ما توی باغچه گل آفتابگردون نداریم

سهیلا چهارشنبه 8 مرداد 1399 ساعت 11:16 http://Nanehadi.blogsky.com

سلام به روی ماهت.به چشمای سیاهت.به سطل توی چاهت.خدا رو شکر که خوبی و مینویسی.سریال بیگ بنگ رو دیدی.یاد اون پسر هندیه افتادم با این رفتگرتون.

سلام عزیزدلم
چه سلام گرمی.. به به ... بهتر شدین؟
نه ندیدم

بلاگر چهارشنبه 8 مرداد 1399 ساعت 11:32

اینجور که پا به پای خانم تمیزکار کار میکنی ، چند وقت دیگه میبینی ایشون نشستن و دارن شربت آبلیمو میخورن و میگن : تیلو جان اون گوشه هم مونده ، بی زحمت یه بار دیگه دستمال بکش !


اتفاقا دیروز قبل رفتنشون دیدم نه تی را شستن و نه جارو را... دستمالهای گردگیری را هم گذاشتن کنار... یعنی همه این کارها را در نهایت گذاشته بودن برای من

نیلو2 چهارشنبه 8 مرداد 1399 ساعت 11:52

سلام صبحتون بخیر و روزتون پر آرامش و برکت.
انگشت پاتون اگر پوستش قرمز شده باشه یعنی شکستگی اتفاق افتاده در غیر اینصورت دررفتگی و ضرب دیدگیه. که ان شاء الله مورد بدی نباشه. بهتره کفش با پنچه پهن یا صندل بپوشید که فشار تو اون ناحیه نیاد.
ما هم قبلا تو خونه ویلایی که بودیم هر سال تابستون بیشتر از 10 تا آفتابگردان داشتیم زیبایی خاصی به باغچه می‌دادند.

الهی زندگیمون سرشار از عشق و محبت باشه

سلام عزیزدلم
همه عمرتون بخیر و شادی و پر از خیر و برکت
اگه شکستگی داشت حتما ورم میکرد و دردش خیلی شدید و غیرقابل تحمل میشد...
فعلا که انگار خیلی اوضاعش بد نیست ...
خیلی خوشگلن آفتابگردانها... اما ما توی باغچه نداریمشون...

سعید چهارشنبه 8 مرداد 1399 ساعت 12:11 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی مهربان
حالت خوبه؟
خب بعضی از رفتگرا خجالتین دیگه
به نظر من درد انگشت پات به خاطر کوفتگیه اما بازم بری یه عکس بگیری بد نیست

سلام پسرعموجان
خجالتی؟؟؟؟
برای یه سلام و احوال ؟؟؟؟

تو این شرایط برای یه کوفتگی نمیرم دکتر
میدونم که اتفاق بدی براش نیفتاده...
توکل به خدا
والا اونقدر کرونا خودنمایی میکنه که کلا از مراکز درمانی گریزانم

مریم چهارشنبه 8 مرداد 1399 ساعت 13:34 http://navaney.blogfa.com

خوب بنده خدا فکر میکنه عاشقش شدی میترسه خوب


شاید هم اینطوری داره فکر میکنه

امیر چهارشنبه 8 مرداد 1399 ساعت 15:54

با سلام
در مورد آقای رفتگر خواهش و توصیه و تاکید می کنم او را نادیده بگیر . شما جنس مردان را نمی شناسید . در مرد خصیصه ای است به نام غرور . اگر این غرور خرد شود دیگر مرد هم می میرد. شاید به ظاهر زنده باشد و راه برود و کار کند اما شخصیت و اعتماد به نفس و مردانگی اش به فنا رفته . ابتدا خواهش می کنم سپس توصیه می کنم و در خاتمه تاکید می کنم شتر دیدی ندیدی... نزار غرور و شخصیت او نابود بشه . همه مردان مثل هم نیستند. بعضی از انان غرور برایشان از جان عزیزتر است . جانش را بگیر اما غرورش را نه . من عاشق این گونه افرادم که علیرغم اینکه غرور خود را دوست دارند اما برای لقمه ای نان در اوردن حاضر شدن رفتگری کنند. اینان هرگز دست کمک به سوی کسی دراز نمی کنند. از ترحم و دلسوزی دیگران بشدت بیزارند. دوست دارند ناشناخته و گمنام باشند . بقول شیرازی ها تو سی خوت اونم سی خوش. نه می شناسمت و نه منو بشناس.
کمی از تخم افتابگردون را تو باغچه یا تو گلدون می کاشتی بسیار سریع رشد می کنند. قبلا در باغچه می کاشتیم وقتی گل می دادند گل ها را در پلاستیک قرار می دادیم تا گنجشک ها حسابشان را نرسد .
نعنا خشک کردن هم لذت دارد وقتی با کف دست آنان را پودر کنی و تا ساعت ها دستت بوی نعنا دهد و اینو دوست دارم .

سلام دوست خوبم
من اصلا قصد نداشتم به غرورش لطمه بزنم
من عادت دارم با همسایه ها و رفتگر محل سلام و احوال کنم
اگه اینطوریه دیگه بهش سلام نمیکنم
چون نه قصدم ترحم بود و نه چیز دیگه ای... سلام و احوال و ارتباط بر قرار کردن با آدمهای اطراف... فقط همین

گل آفتابگردون حتما نیاز به آفتاب داره و نمیشه زیر درخت و جای سایه کاشتش برای همین توی باغچه براشون جا نداریم

ترانه چهارشنبه 8 مرداد 1399 ساعت 16:46 http://Taraaaneh.blogsky.com

سلام. با خوندن پستت همه جا بوی خوب نعنا و تخمه آفتابگردون بوداده پیچید
رفتگرتون با مزه ست. ادامه بده ببینیم به کجا میرسه آخرش
ببین شکستگی انگشت پا خیلی دردناک نیست. اکر ورم کرد و‌کبود شد احتمالا شکسته. سعی کن با آتل آماده که داروخانه ها دارن ثابت نگهش داری خودش کمکم خوب میشه، حتی اگر شکسته باشه.
این پیامها و صبح بخیرها بدون اینکه حواسمون باشه ما رو بخودشون عادت میدن چه کار خوبی کردی بهش زنگ زدی.
مواظب خودت باش تیلوی مهربون

سلام به روی ماهت ترانه ی نازنینم
خدا را شکر فکر نکنم شکسته باشه و خیلی خیلی بهتره حالا
روتین های قشنگ و عادتهای خوبمون بهمون حال خوب میدن

قلب من بدون نقاب چهارشنبه 8 مرداد 1399 ساعت 21:18 http://Daroneman.blog.ir

تیلو جان من نمیدونم چرا کامنت های من نرسیده
دو تا کامنت دادم برات
یکی همون پست اولی که از مشکل چشمت نوشتی
و یکی هم دو تا پست بعد تر
دیگه دیدم بهتره تو وبلاگ بنویسم

امیدوارم که خوب باشی گل دختر
خیلی نگرانت بودم
خداروشکر فندوق جان پست گداست
خدا خیرش بده

من که خیلی شرمنده هستم که اینهمه دوستام را نگران کردم
ممنونم که اینهمه مهربون و دوست داشتنی هستی و به یادم بودی
از فندوق عزیزم هم متشکرم که در این مدت هرکاری تونست برام انجام داد

پیشاگ پنج‌شنبه 9 مرداد 1399 ساعت 09:12

ماهم اون قدیما تو باغچه حیاط خونمون آفتاب گردون داشتیم بینهایت خوشگلن و اینکه
میدونستی آفتابگردن یکی از بکرترین و دست نخورده ترین گیاهان تو دنیا به حساب میاد ؟ خیلی خیلی مقوی و سالمم هست

خیلی خوشگلن
ولی برای کاشتن فضای مناسب و زیادی میخوان
برای همین ما توی باغچه نداریمشون

واتو واتو جمعه 10 مرداد 1399 ساعت 10:59 http://zehne-bi-alayesh.blogfa.com

رقصنده با گرگ شنیدی ؟؟ شما رقصنده با گل و گلدونی !!
رفتگر تو دلش صبح ب صبح میگه اه این باز اومد


فکر کنم دقیقا همینو میگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد