روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

جسته گریخته

سلام

روزتون گل و بلبل


اخ که امروز از دور تند هم تندتر بودم

دیشب یکی از مشتری هام با عجله زیاد به دوتا دفتر که باید چاپ میشد نیاز داشت

این شد که صبح یه کمی زودتر بیدار شدم و زودتر دوش گرفتم و سریع اومدم سرکار

دفترها را آماده کردم

و سرساعت 10 تحویل دادم

خانم همسایه هم که بهش پَر زردآلو (برگه زردآلو- قیسی - نمیدونم شما بهش چی میگید) سفارش داده بودم برام آورده بود و باید پول براش واریز میکردم

چند تایی هم قبض بود که باید پرداخت میشد ... همه را تندتند انجام دادم

بعدش هم جناب بازیافتی تشریف فرما شدند و خیلی سریع بازیافتی ها را آماده کردم و تحویل دادم

خلاصه که اونقدر تندتند که حس کردم همین چند ساعت اندازه یک روز کامل کار انجام دادم ...



پ ن 1: دیشب باز همسایه جان مهمان داشت...

حالا هی بیاین خصوصی و عمومی برای من از جوانی و جاهلی و سعه صدر در برابر مستاجر،  دادِ سخن بدید...

نصفه شب کلافه شده بودم ...


پ ن 2: مغزبادوم بهم سفارش کرده براش الگوی عروسک نمدی پرینت کنم

وسط کارها هی دنبال عروسک نمدی میگردم


پ ن 3: پستچی که از کوچه میگذره با اینکه منتظر هیچ بسته ای نیستم ، بازم ته دلم یه شوقی ظاهر میشه


پ ن 4: چند شب هست که وقتی منتظر آقای دکتر هستم خوابم میبره

بعد ایشون هزارتا زنگ و پیام میدن و من اصلا متوجه نمیشم

امروز صبح میگه: دیگه منو دوست نداری؟

میگم : چرا؟

میگه: دیگه انتظارم نمیتونه بیدار نگهت داره


پ ن 5: تمیزکاریهای دفتر را تعطیل کردم تا ببینم میتونم این هفته به تعهد کاریم عمل کنم

اما انگار اون تمیزکاریها و جمع جور کردنا واقعا بهم انرژی میداده...


پ ن 6: همیشه به خودم گفتم از کسب و کارهای خانگی پشتیبانی کنم

ولی بد نیست اگه این کسب و کارها هم جانب انصاف را رعایت کنند

بالاخره این وسط ما داریم مستقیم خرید میکنیم و واسطه ها نیستند...

هزینه های حمل و نقل و مغازه و ... هم حذف شده ...

یه کمی انصاف به خرج بدید

یه مقداری هم از قیمت مغازه ها گرونتر میده... میگم ملاحظه ما را که همیشه مشتری هستیم بکنید ... میفرمایند اینها خونگی هست...

به نظرم همونطوری که ما هوای کسب و کارهای کوچیک را داریم ... اونا هم برای رونق کارشون بد نیست هوای مشتریهاشون را داشته باشن

والا من که توی این گرونی جیبم درد گرفت...


پ ن 7: دیروز قبل از تعطیل کردن کیبورد و تلفن و فکس را با الکل صنعتی تمیز کردم

اصلا قصدم ضدعفونی نبود ، فقط میخواستم تمیزش کنم

صبح از دیدن نتیجه شگفت زده شدم ...


پ ن 8: جایگزین ضدعفونیها و ماسک و دستکش و خیلی از تمهیدات کرونایی، از همه کس و همه چیز دوری میکنم

و این عین یه وسواس رفته توی مغزم

حالا ماسک نمیزنم در عوض از دور دستها با مردم حرف میزنم حتی گاهی از پشت شیشه

پول دریافت نمیکنم و کارتخوان را گذاشتم جایی که هرکسی خودش باید کارت بکشه و اصلا همچین کاری را به عهده نمیگیرم...

پمپ بنزین اصلا از ماشین پیاده نشدم که هیچ، یک سانت شیشه را هم بیشتر باز نکردم، کارتها را با دستمال کاغذی گرفتم و همچنان کف ماشین هستند و دست بهشون نزدم...

و کارهایی از این قبیل...

خلاصه که باید یه فکری برای ذهنم بکنم







نظرات 13 + ارسال نظر
سارا چهارشنبه 4 تیر 1399 ساعت 11:22 http://15azar59.blogsky.com

تیلو من عاشق برگه زردالو هستم یعنی میتونم تو یک ساعت ۱ کیلوشو بخورم کلا میوه خشک را خیلی دوست دارم البته شیرین نباشه ترش یا ملس باشه
....
اخی اقوی دکتر بنده خدا ..به قول سریال سرباز بهشون توجه کن تیلو خانم
....
تیلو جانم شما نه وسواس گرفتی و نه فکرت وسواسی شده اتفاقا کاش همه مثل شما رعایت میکردن و براشون اهمیت داشت خیلی کار خوبی میکنی همین فرمون برو جلو
....
در مورد همسایه جوان و جاهل هم چیزی نمیشه گفت بنظر باید برخورد جدی بشه برای ساعات مهمانی و شلوغی ...بعدشم شلوغی تو ای کروناهااااااا

ای جانم ... کاش نزدیکم بودی
این خانم همسایه خانم تمیزی هست و من هرسال ازش خرید میکنم

چشم توجه میکنم... دیگه چقدر بهش توجه کنم ... شکل جغدا شدم که همش زل میزننن و توجه میکنن

من که رعایت میکنم ... انشاله که مثمرثمر باشه

من که گفتم آخرای قراردادشون هست و دیگه یواش یواش با یه خداحافظی ازش خودمون را خوشحال میکنیم

soly چهارشنبه 4 تیر 1399 ساعت 11:28 http://www.soly61.blogsky.com

ووی ووی صدای همسایه های مام دیشب به گوش میرسید و ناگهان دیدم وایسادم وسط همشون!!خخخ/اقای همسایه میگه دخترم شما برو داخل من نماینده شما و اون خانم روبروی تنها هستم...خندم گرفته بودم .اقای مسن همسایه همچین با طراوت باهامون رفتار میکرد و تعریفمونو میکرد.نمیدونستم همسایه ها هم دوستم دارن...خخخخخ.کلی خندیدم.از دعواشون.

عه دعوا بود؟؟؟؟
معلومه که دوستت دارم
همسایه آروم و بی آزار را چرا دوست نداشته باشن

امیر چهارشنبه 4 تیر 1399 ساعت 11:49

با سلام
وسواس و افراط در نظافت و رعایت بهداشت انگار می رود که ملکه ذهن ات شود. باید مراقب باشی از آن طرف بام زمین نخوری. داشتن کارتخوان همیشه لازم بود و الان واجب. رعایت بهداشت فردی و اجتماعی خوب و خیلی هم خوب است بشرطی که به وسواس و افراط خاتمه پیدا نکند. البته زمانی این اقدام ما مفید است که بقیه نیز کم و بیش رعایت کنند. متاسفانه افراد نه تنها رعایت نمیکنند بلکه عکس آن هم انجام می دهند. مثلا مراسمات خواستگاری و عروسی و خاکسپاری و برگزاری سوم و هفته و ...
در خبرها خواندم که در یک عروسی ، عروس خانم کرونایی بوده و بیست نفر را هم در مراسم الوده کرده . اخه چه امر واجبی است که اینگونه شود. یا در مراسم خاکسپاری یکی از شهرستان ها ۷۰ نفر ویروسی شدند.
بگذریم و از هر چه بگذریم سخن عشق خوشتر است.
دکتر حق دارد بگوید مگر دوستم نداری؟
پسری به دختر خانمی ابراز علاقه می کرد و می گفت عاشقت هستم و بی تو خوابم نمی بره و دارم دیوانه ات می شوم . دختر خانم قرار ملاقات را در گوشه ای خلوت در ساعتی معین تعیین می کند پسر عاشق پیشه سر ساعت تعیین شده به محل وعده گاه می رود و منتظر می ماند ساعتی گذشت و خبری از معشوق نشد . کنار دیوار تکیه داد و خوابش برد . معشوق آمد دید جناب عاشق خواب است . برایش نوشت تو که بی من خوابت نمی برد برای یکی دو ساعت تاخیر خوابت برد . تو عاشق نیستی و ادای عاشق بودن را در می اوری. خدای نکرده منظورم شما نیستین . شما ده دوازده سال تحمل کردین و پای عشق هم ماندید . من نمیدونم طول عمر دوران عاشقی چند سال است . شاید این چند ماهی که همدیگر را ندیده اید خدای نکرده کمی پایه ان بر اثر زلزله دوری ترک برداشته باشد . اخه شاعری گفته : از دل برود هر انکه از دیده برفت. هر چند سعدی گفته :
سعدی به روزگاران مهرت نشسته بردل
بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران
یا ظریفی دیگر ان را اینطور تصحیح کرده :
بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران

سلام به شما دوست خوبم
چشم ... سعی میکنیم تعادل را در هرحالت رعایت کنیم
اوه ... چه قصه ها در دفاع از همنوع خودتون گفتین... بابا عاشق هم آدمه خوابش میگیره دیگه...

طیبه چهارشنبه 4 تیر 1399 ساعت 13:15 http://almasezendegi.mihanblog

سلام تیلوی هنرمند رنگی رنگی
ما که جیبمون به فنا رفت.دیگه از درد هم یه چیزی اون ورتر
ولی بازم خداروشکر

سلام مادر نمونه و مهربان
والا تو این گرونی فقط باید به قول یکی از دوستان دعا کرد که چیزی خراب نشه وگرنه دیگه از جیب و درد و اینا هم گذشته

پیشاگ چهارشنبه 4 تیر 1399 ساعت 13:28

خسته نباشی عزیزم
دل اقای دکتر مارو بدست بیار
تیلو چرا از نتیجه شگفت زده شدی ؟ همون که گفتی با الکل همه جارو تمیز کردی

متشکرم
چشمممممممممممممممممم... چقدر هوادار دارن این آقای دکتر اینجا

خیلی خوب تمیز میشه با الکل صنعتی... هیچ لکه ای به جا نمونده بود و سفید و تمیز عین روز اولش...

بلاگر چهارشنبه 4 تیر 1399 ساعت 14:48

پ.ن.4 : در زمینه اولویت های خانمها قبلا نوشته بودم که الان خودتون بهش اعتراف کردین (برای خانمها خواب اوله) ، در زمینه اولویت چیپس و پفک و شکلات چیزی متوجه نشه بهتره !
***
پ.ن. 8 : اون اوایل همه گیری منم میخواستم از این کارا بکنم ، یه بار تو پمپ بنزین نشستم تو ماشین و پیاده نشدم، مامور پمپ نگاه کرد ، گفتم پرش کن لطفا" ، دیدم روشو برگردوند و رفت یه طرف دیگه ! مجبور شدم خودم پیاده شم و بنزین بزنم !
دیدم داره به همکارش میگه آقا فیلم خارجی زیاد میبینه. (لبخند)
حالا باز بگید که به خانمها ظلم میشه !

شما هم که دنبال بهانه میگردین ما خانم ها را دسته بندی و طبقه بندی و خط کشی کنید...
تاحالا از من چیزی در مورد چیپس و پفک شنیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

واقعا براتون بنزین نزد؟؟؟

قلب من بدون نقاب چهارشنبه 4 تیر 1399 ساعت 17:31 http://Daroneman.blog.ir

همیشه کارت پر برکت باشه تیلو و سرت شلوغ
من فقط ماسک میزنم بیرون که میرم
دیگه دستکش نمی پوشم
خیلی بهتره ...کلافه نمیشم

متشکرم نازنینم
من وقتی برم خرید یا جاهای شلوغ همون دستکش را هم دستم میکنم
اینکه گفتم دیگه نمیزنم توی دفتر کار خودم را گفتم

سارا وحشی چهارشنبه 4 تیر 1399 ساعت 23:32 http://www.sararamsar.blogsky.com/

ترسا
سلللااااممممم
من حسابی کردم از وبت بازدید تو هم بیا بکن وب منو بازدید و بذار کامنت داخل وبم و بکن منو خوشحال همونطوری که من همیشه میکنم تو رو خوشحال .خخخخخخخخخخخ
مدتهاست بهت کامنت میدم نه جواب میدی نه لینک میکنی

سلام
اخ اخ که شما هم از من شاکی شدی
از بس که وقت ندارم به دوستام سر بزنم
ممنونم که سر میزنم و حتما در اولین فرصت بهت سر میزنم

اذر پنج‌شنبه 5 تیر 1399 ساعت 14:07

سلام...روز بخیر..خوبی.؟روزگار ب کام

سلام نازنینم
متشکرم
به همچنین

فاخته پنج‌شنبه 5 تیر 1399 ساعت 18:48

وووووییییی پره زردالووو
گفتی و کردی نابودم اصن
خوشبحاااال مغز بادوم و حومه کاش خاله منم بودین:((

اخیش دوست دارین شما هم؟؟؟؟؟؟
بیا خاله ت بشم
من عاشق خاله بودن هستم

نل جمعه 6 تیر 1399 ساعت 15:55

سلام تیلوی نازنین و مهربونم
خدا به کارت برکت بده که کار مردم راه میندازی
میدونم که با دل بزرگی که داری منو میبخشی که کامنت نمیذارم. تنبلم..ولی میخونمت نهایت ی روز درمیون دیگه قبل خواب حتما میخوووونم و خیالم راحت میشه از خوب بودن تو و خونواده دوست داشتنیت
آخ از الکل صنعتی نگم برات..ما هم در دوران کرونایی به خواص شگفت انگیزش پی بردیم. همه چیو از روز اولش تمیزتر میکنه
دستکش؟
باید اعتراف کنم که ماسک به سختی تحمل میکنم و اکثرا میدم زیر چونه! مگه دیگه جایی برم که فاصله کم باشه
بشدت طاقت فرسا شده.
یک قوطی الکل قابل حمل دارم که با خودم حمل میکنم و را به را دستهامو باهاش غسل میدم
پمپ بنزین هم که جدیدا عاشق مسول اقای پمپ بنزینی شدم. بسکه مهربون و خنده رو هست...تا ده لیتر کم میشه.میرم بنزین میزنم
اقای دکتر هم حق اعتراض نداره.همیشه حق با خانماس، حالا اون خانم تیلو باشه که دیگه کلا حق باهاشه

به اقای دکتر بگو از طرف من ی بوس مجازی روی گونه ات بزاره

سلام نل نازنینم
متشکرم عزیزدلم
اصلا انتظار کامنت ندارم
همین که میخونی و میدونم دوستم هستی برام کافیه
عه... شما هم با الکل صنعتی و معجزه های تمیزیش آشنا شدین؟؟؟؟
خیلی سخته.. ماسک و دستکش خیلی سخته
اخ اخ من به جای اون الکل از ژل ضدعفونی استفاده میکنم و چقدر تازگی ازش بدم میاد
خوش به حال آقای پمپ بنزین...
ای جان میگم به آقای دکتر
اوه اوه ... این یکی را با خجالت میگم

تبسم شادی جمعه 6 تیر 1399 ساعت 16:37 http://Tabasomshadi. Blogsky. Cım

سلام تیلو تیلو جان

سلام عزیزدلم
خیلی وقته که نیستی ...
خوبی؟

بنده خدا آقای دکتر ... یادم خودم افتادم و انتظاراتم از میم در دوران عقد حالا شاید یه روز نوشتم
در مورد کرونا هم به نظرم همه مون یه وسواسی حتی بعدش هم بمونه برامون خدا به خیر بگذرونه و کاش که تموم شه این روزا

عه
یعنی دارم بهش ظلم میکنم؟؟؟؟
بیا بنویس عزیزدلم
انشاله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد