روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

رمزی که خصوصی نیست

سلام

صبح تون پر از حس و حال های تازه




امروز صبح که با آلارم گوشی بیدار شدم دیدم که خیلی کم شارژ دارم

گفتم بزنم به شارژ تا دوش بگیرم و صبحانه بخورم

کلا دوش و آماده شدن و صبحانه خوردنم 20 دقیقه بیشتر طول نمیکشه

آماده شدم و سریع وسایلم را برداشتم و اومدم...

رسیدم دفتر ، طبق معمول اولین کار روشن کردن کامپیوتر و مرتبط کردن گوشی با سیستم برای استفاده از واتس آپ...

یهو متوجه شدم که گوشیم را فراموش کردم !!!!!

توی خونه ما کسی سرگوشی کسی نمیره...

اما به لطف مغزبادام عزیز همه رمز گوشی هم دیگه را بلدن..

شاید بقیه چیز یواشکی تو گوشیشون برای پنهان کردن نداشته باشن اما من دارم... 




دیروز عصر آقای دکتر رفته بودن دندانپزشکی و من از راه دور کلی دلداری عاشقانه براشون فرستادم

ایشون هم بعد از اتمام کارشون یک عکس بزرگ از صورتشون که در اثر بی حس کج شده بود برام فرستادن

بعد قربون صدقه هم رفتیم...

من رسیدم خونه و دست به کار خرگوشک شدم و آقای دکتر عکس پیشرفت کارم را خواستن...

آخرشب هم عکس دادن که صورتشون بهتر شده و حالشون خوبه...

به نظرتون همین کافی نیست برای اینکه پدرجان گوشی من را باز کنند و.....

اصلا هم در این مورد متمدن نیستند به دلتون صابون نزنید

اصلا هم اینطوری نیست که ببینند و به روی مبارکشون نیارن..

الان تنها چیزی که بهش فکر میکنم اینه که چرا رمز گوشیها توی خونه ما خصوصی نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟

منتظر دنباله ماجرای گوشی تیلو باشید...



صبح که داشتم در را باز میکردم با خودم گفتم چقدر تکنولوژی تحرک و فعالیتهای بدنی ما را کم کرده

از یه طرف شاید در یه سنینی خوب باشه و مزایایی داشته باشه ولی از یه طرفی هم ممکنه معایب خودش را داشته باشه

دفتر من یه ساختمان قدیمی هست ...

در همون ابتدای ورود سعی دربها را عوض کردیم ولی کلا سیستم شیک و به روزی نداره

این هست که دربها برقی هستند و بعد دربهای سکوریت...

اما مثلا صبح ها برای اینکه آفتاب صبح تابستانی که حسابی هم گرمه داخل دفتر نیفته مجبورم سایه بانها را باز کنم...

سایه بانهایی که دستی هستند و من موقع باز کردن و بستنشون (حدود ساعت 12) با خودم فکر میکنم تکنولوژی خوبه یا بد؟

یا مثلا سیستم سرمایش اینجا کولر آبی هست...

کولر آبی هوای بیرون را میکشه داخل و خیلی وقت ها بوی غذای همسایه ها را میشه دقیق حس کرد

البته به خاطر همون قضیه ای که کولر سیستم خیلی دقیق و پیشرفته ای نداره ، من برای احتیاط هر روز بعد ازظهر که میخوام برم خونه شیر آب احتیاط کولر را میبندم

و اینگونه است که به تکنولوژی و مزایا و معایبش فکر میکنم...






پ ن 1: دیشب خبر بارداری دوم دانا را شنیدم

کلی خوشحال شدم

همون موقع خبر فوت پسرعموش را هم داد که خیلی ناراحت شدم


پ ن2: دیشب للی بهم گفته که احتمالا امروز یه سرکوچولو میاد پیشم...

دلم براش تنگ شده


پ ن 3: دوباره دارم کاغذ باطله ها را دفترچه میکنم

این بار کاغذهایی که یک روی آنها مصرف شده و یک رو قابل استفاده هستند

برای نقاشی بچه ها عالی هستند...


پ ن 4: امروز احتمالا یه پست دیگه خواهم نوشت...


پ ن 5: بلاگ اسکای داره به ما این پیغام را میده که باید از اینجا کوچ کنیم؟؟؟؟





نظرات 7 + ارسال نظر
شبنم یکشنبه 25 خرداد 1399 ساعت 13:45

ان شاا.. که خیره
جا گذاشتن گوشی تون رو میگم

حتماً

طیبه یکشنبه 25 خرداد 1399 ساعت 14:21 http://almasezendegi.mihanblog.com/

رمز گوشیت مثل رمز گوشی منه
وضعیت رمز عابربانک هام از رمز گوشیت هم بدتره چون همه ی شهر حفظند حتی اونایی که خارج از شهر تو ویلاهای باغشون هستند.
حتما یه موردی پیش اومده که رمزم دست به دست چرخیده
همه مون تو گوشی هامون چیزایی هست که شاید کار بدی نباشه اما قطعا شخصیه اما به هرحال گوشی من متعلق به همه ست.ایضا عابربانکم
منظورم هم همه ی خانواده هست نه فقط همسر و فرزند

منتظر ادامه داستان گوشی تیلوی هنرمند هستیم

راست گفتی طیبه جانم
رمز کارت منم دقیقا همینطوریه... همه میدونن... مغزبادوم باعث و بانی این موضوع هست
یادم باشه این هفته به فندوق کوچولو هم یاد بدم عقب نماند بچه

قلب من بدون نقاب یکشنبه 25 خرداد 1399 ساعت 16:09

ای وای چرا نمیشه کامنت فرستاد؟

واقعا بلاگ اسکای شورش را درآورده...

گل نرگس یکشنبه 25 خرداد 1399 ساعت 16:55

یواشکی ها خیلی خوووووووبن
پدر جان و آقای دکتر رو با هم آشنا کن مشکل حل میشه
عکس پیشرفت آقا خرگوشک را فقط آقای دکتر ببینن؟ پس ما چی؟

برای شما هم میزارم عکس را ...
یواشکی ها عالین...
تاحالا از این زاویه به این قضیه نگاه نکرده بودما... راست گفتی

لیلی۱ یکشنبه 25 خرداد 1399 ساعت 21:55

گندم عزیزم من اگر جای تو بودم حتی الامکان میرفتم گوشیو میاوردم در مورد رمز هم حداقل اگه کسی گوشی رو بدزده یا گم بشه دسترسی به محتوا نداره و مجبوره گوشیو فلش کنه که محتوا از بین میرن پس همچنان رمزتو حفظ کن!!
در مورد عروسک میشه اینجا عکس گذاشت؟

عزیزدلم گوشی من رمز داره و دزدها که رمز منو نمیدونن
رمز من توی خونه مون خصوصی نیست
نمیخوام تو دردسر بیفتی
ولی میتونی آپلود کنی و آدرس عکس ها را برامون بزاری

Nazi دوشنبه 26 خرداد 1399 ساعت 01:08

خوب میشه اگر پدرجان متوجه اقای دکتر بشن
دلیل مخفی ماندن رابطه تون چیه؟ و اینکه شبها که باهم صحبت میکنید خانواده متوجه نمیشن؟ البته اگر دوست داشتید جواب بدید


خوب اگه میخواستیم متوجه بشن راه های بهتری هم بود تا اینکه گوشیمون را بدیم نگاه کنن

فعلا که متوجه نشدن الحمدلله

امیر دوشنبه 26 خرداد 1399 ساعت 10:32

با سلام
همه حرفات درست و صحیح الا اینکه گفتین پدر آنقدر متمدن نیست که به روی مبارک نیاره . من با این جمله و کلمه مخالفم چون پدر دلسوز و نگران فرزندش هست و انهایی که بقول شنا متمدن هستند در واقع در حق فرزتدشون ظلم کردند که نگران سرنوشت و ایتده آنان نیستند. دو روز پیش موردی اینچنینی را خواندم که دختری که پدرش مهندس راه و ساختمان بود و مادرش هم کارمند عالیرتبه و پول عین ریگ بود برایشان هر سال حداقل سه چهار ماهی در اروپا بودند نوشته بود که جلوی پدر و نادر سیگار می کشیدم و انها چیزی نمی گفتند در یکی از سفرهای خارجه در هتل با پسری دوست میشه و به اون حشیش میده و معتاد میشه پس از مدتی پدر و مادر در تصادف می میرند و اون و برادرش می مانند با پول و پله بسیار که تنه را بر باد میده و حالا معتاد است و شب ها با معتادان مرد در هر جایی که بشه بسر می برند. دوست ندارم در مورد پدر کلمه غیر متمدن به کار برده بشه
ببخشید که بی ملاحظه گفتم ولی با شناخت از شما مطمئنم که شما پدر جان را تاج سر میدانید و این کلمه صرفا بخاطر بیان دلسوز بودن بکار برده شده نع چیز دیگر
لطفا تایید نکن و صرفا جهت اطلاع شما روده

سلام و روز بخیر
دوست جان حداقل شماها که منو خوب میشناسید میدونید که من رابطه م با پدرجان خیلی خیلی نزدیک و بیشتر رفاقتی هست تا پدر و فرزندی ... بعضی از کلمات را درست میگید و نباید به کار ببرم ... ولی میدونید که من و پدرجان نزدیک تر از یه دختر و پدر ساده هستیم...
بازم میگم حق با شماست و نباید این کلمه را به کار میبردم... شاید شوخی کردم و اون شوخی توی این نوشته حس نشده...
ولی من تایید میکنم ... که همه دوستام بدونن که چه دوستای حساس و دقیقی دارم و اینکه چقدر احترام به پدرواجب هست و من باید حتی در به کار بردن کلمات هم دقت کنم
همین جا از دقت نظرتون تشکر ویژه میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد