روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

آتش زده بر دل، تب چشمان سیاهت....

سلام

روزتون زیبا


دیشب وقتی رسیدم خونه ، سریع رفتم سراغ لحاف و بالشت عروسک

مغزبادوم زنگ زد و پرسید چکار میکنی؟

گفتم : سوپرایزه

نمیخواستم تا تمام نشده نشونش بدم

و حوالی ساعت 12 شب تمام شد...

hpx9_untitled-1.jpg


قصد دارم به طور خودجوش عروسک بافی را امتحان کنم

نمونه های خوشگلی دیدم و یکی دو نمونه آموزش هم برای خودم سیو کردم

یه خرگوش گوش دراز...

نیاز به کامواهای مخملی دارم ... دلم رنگ طوسی میخواد

اگه کاموای مورد نظرم را پیدا کنم پروژه بعدی بافت عروسک هست...



اگه از حال ملخ جان بپرسید باید عرض کنم دیگه ندیدمش

احتمالا رفته سرخونه زندگیش و دست از کله کچل ما برداشته ....



تمام دیروز را در حال تایپ همون فیزیک کذایی بودم

طراحی و تایپ همزمان ازم انرژی زیادی میگیره...

امروز صبح که اومدم یه عالمه کار خرده ریز نوشتم تو لیست ...

- دخترعمه جان عکسهای نی نی ش را روی فلش برام فرستاده تا ازشون پرینت های کوچولو کوچولو بگیرم برای دفتر خاطرات نی نی

- خواهرجان تصمیم گرفته یه دست لباس اینترنتی خرید کنه و اینو سپرده به من

- دوست جان یه طراحی کوچولو داره

- اون یکی دوست جان فایل پایان نامه ش را فرستاده فهرست تهیه کنم براش

- یکی دیگه از دوست جان هام یه پاورپوینت کوچولو میخواد با یه موضوع بازاریابی

- پدرجان رسیدگی به دوتا قبض آب را که معلوم نیست قضیه شون چیه سپردن به من

و من ترجیح دادم اول یه کمی تایپ کنم

بعد یه پست بنویسم ...

بعد یکی یکی موارد بالا را تیک بزنم



راستی امروز صبح کاپشنم را از خشکشویی گرفتم

همون که داده بودم رنگش کنن....

یه سرمه ای خوشرنگ

یه نگاه سرسری انداختم بهش و آویزان کردم داخل ماشین

دقیق ندیدم که بخوام توصیه کنم کار خوبی هست یا نه ... بعدا در موردش خواهم گفت...



پ ن 1: آقای دکتر دیروز نوبت دندانپزشکی داشتند

بعدش هم مراسم شوهرخاله ... کلی هم کار و زندگی

دیشب سردرد بدی داشتند و عاشقانه ای نداشتیم ... صبح هم بیدارشون نکردم...

حالا هی بیاین انتقاد کنید تیلوتیلو به آقای دکتر ظلم میکنه

همچین دختر مظلومی هستم من


پ ن 2: اونقدر دلتنگ شدم که هر آهنگی در مورد دوری و دلتنگی میشنوم اشکم سرازیر میشه


پ ن 3: دیروز دوتا از این قابلمه های کوچولو (شیرجوش) را برای بازسازی بردم

مگه خود قابلمه چه قیمتی هست که قیمت بازسازی و رنگ و دسته اینهمه گرون بود؟؟؟؟؟

فکر کنم به زودی باید رو بیاریم به قابلمه های سنگی و سفالی...



نظرات 14 + ارسال نظر
سهیلا سه‌شنبه 20 خرداد 1399 ساعت 11:01 http://Nanehadi.blogsky.com

اگه بری تو فروشگاه های کاموا دلت نمیخواد بیرون بیایی.همش رنگ و لطافت.من که از وقتی کرونا اومده بعد هم بیماری اینترنتی سفارش دادم.خوب بود.

هنوز با خریدای اینترنتی جور نشدم

بلاگر سه‌شنبه 20 خرداد 1399 ساعت 11:34

کاپشن صورتی دادی سرمه ای کنن؟ داری پیر میشی تیلو جان ، احتمالا سری بعد میدی خاکستریش کنن !
ای مظلوم ، ای بی گناه ، اولا صبح بیدارشون نکردی چون خودتونم خواب موندین ، دوما" را نمیگم چون خودتون میدونین !
میگم حالا که داری به گذشته برمیگردی و قابلمه سنگی قراره بگیری ، لباساتونم ببرین کنار زاینده رود بشورین !

ای بابا... کی گفت اون کاپشن صورتی بود
از بس همه چی تو کمد من رنگی رنگیه هیچکس باورش نمیشه این کاپشن از اولش هم سرمه ای بود .. فقط روشن تر بود الان تیره تره... همین ...
در ضمن از بس رنگی رنگی میپوشم اصلا یادم میره رنگ تیره هم جز رنگهاست... تشویقم کنید یه کمی رنگای تیره تر بپوشم به جای اینکه بگین داری پیر میشی... اینهمه دختر تو کوچه خیابون مشکی میپوشن و میگن مشکی رنگه عشقه ... ایراد نمیگیرین... بعد من برای یه کاپشن سرمه ای باید فکر رنگ صورتی باشممممممممممممممممم

اصلا هم خواب نموندم
از بس خانومم و مظلوم بیدارشون نکردم
گفتم بزار خوابشون تکمیل بشه ... قهرم نبودم که دیشب سردرد داشتن و با من حرف نزدن

زاینده رود را هم فعلا بستن
چطوری لباس ببریم اونجا بشوریم؟

نون سین سه‌شنبه 20 خرداد 1399 ساعت 12:21 http://free-like-a-bird.blogsky.com

تیلوی گل:)
من تا حالا نمیدونستم میشه رنگ کرد لباسا رو:) چه باحال:)
ایشالا اقای دکتر هم بهتر باشن و زودتر یه سری بتونن بهت بزنن و از دلتنگی در بیای:)
چه هنرمند بودی سر اون بالشت ها :) خسته نباشی واقعا:) ایول بهت:) ولی من فکر میکنم هرگز نتونم ببافم ... از نگاه کردن به کامواها هم تنم خارش میگیره ... متاسفانه قبلا اینطوری نبودم ولی الان حساس شده بدنم سریع قرمز میشم و به خارش میفتم ...

عزیزدلم
میشه لباسا را رنگ کرد ولی نه به اون با حالی که تو ذهنت اومدها
مثلا نمیشه روشن تر از رنگ قبلی رنگ زد... و کلا رنگهای خیلی روشنش خیلی خوب در نمیاد
ولی برای رنگهای تیره میگن خوبه... منم برای دفعه اول تست کردم
یه کمی رنگ این کاپشنم پریده بود انگار...
حالا شد یه سرمه ایه تیره

متشکرم
ای جان متشکرم از تعریفت

حساسیت داری به چیزهای پشمی و کاموایی
میتونم حست را درک کنم حتی شنیدن اسمش و دیدنش هم حالت را بهم میریزه
البته بعدا سر یه فرصتی با این کامواهای مخملی آشنا بشو و لباسهایی که با این کامواهای مخملی بافته میشن... شاید آشتی کردین با هم

پیشاگ سه‌شنبه 20 خرداد 1399 ساعت 12:37

وای تیلو نمیدونییییی مغزبادوم چقد ذوق خواهد کرد
منم که بچه بودم شوهر عمم لحاف دوز بود بعد یه دست رختخواب برای عروسکم دوخت تشک و لحاف و بالشت
نمیدونییی چقد من خوشحال شدم بعدها خودمم برای خواهرزادم دوختم و اونم کلی کیف کرد
تیلووو دوری خیلیی سخته قربون دلت که تحمل میکنی
من تاحالا ظرفی رو بازسازی نکردم فک نکنمم هیچ وقت امتحانش کنم

ای جانم
منم تجربه ش را دارم
مادر بزرگ (مادری) برام درست کرده بودند و یادمه که چقدر دوستش داشتم و برام هیجان انگیز بود

عزیزمی... دوری یه قصه ی جداگانه داره ... قصه ای که تحملش برای همه آسون نیست

فکر میکنی که ظروف بازسازی خوب نمیشن؟
من قبلا یه قابلمه چدن 8 نفره را دادم بازسازی کرد و عالی شد...
خیلی راضی بودیم و البته خیلی ارزون تر از خریدن یه قابلمه در میاد
برای همین الان باز دارم تست میکنم

soly سه‌شنبه 20 خرداد 1399 ساعت 12:56 http://www.soly61.blogsky.com

کاپشن جدید وخوشرنگ مبارک. وچقدر خوبه که لباسای رنگی میپوشی .منم یه مدت امتحان کردم ولی باز برگشتم سرکوچه اول.فعلا زدم تو کار سرمه ای .لباسای رنگیم هم تو کمد دارن بای بای میکنن برام....

متشکرم
من کلا همه کمدم رنگی هست
رنگ تیره (سرمه ای و مشکی و ... ) خیلی کم ...
هوس مانتوی طوسی روشن کردم

نون سین سه‌شنبه 20 خرداد 1399 ساعت 13:09 http://free-like-a-bird.blogsky.com

با من قهری؟:)
کامنت منو چرا جواب ندادی:)

امان از دست اینترنت
اتفاقا یه عالمه برات نوشته بودم
و الان از اول مینویسم با کمال میل
بیا بغلم
بغض نکن
خیلی هم باهات آشتیم و دوستت دارم

پیشاگ سه‌شنبه 20 خرداد 1399 ساعت 13:33

راستش قبلا فقط شنیدم که موادی که برای بازسازی به کار میره مورد تایید نیس
البته فقط شنیدم گرچه ماها تقریبا هیچ چیز کاملا سالمی نمیخوریم که بخوایم رو ظرفشم حساس شیم

من همچین چیزی نشنیدم
حتی دیدم میبرن همون کارخونه ای که قابلمه ها ساخته میشن
ولی حتما تحقیق میکنم
درسته که خیلی همه چیز سالم نیست ، ولی همین دقت نظر ما باعث میشه زندگی سالم تری داشته باشیم

نون سین سه‌شنبه 20 خرداد 1399 ساعت 13:34 http://free-like-a-bird.blogsky.com

عزیزم:)
نه بابا به دل گرفتن چیه:)
شما گلی:)

قلب من بدون نقاب سه‌شنبه 20 خرداد 1399 ساعت 15:01 http://Daroneman.blog.ir

اصلا خاله ها آفریده شدن برای این کارا
من زمان بچگی سه تا خاله مجرد داشتم
قشنگ عشق می کردم ...مثل مغز بادام نوه اول بودم و خانواده مادری هم بچه ندیده
حتما مغز بادام کلی ذوق میکنه


بابام هم توی گروه نوشتن تیلو آفریده شده برای این کارها
من خودم هم توی خانواده مادری نوه اول بودم و به شدت عزیزکرده...

صحرا سه‌شنبه 20 خرداد 1399 ساعت 17:02

چه بافتنی خوش رنگی. عروسک بافتنی خیلی ایده ی خوبیه، من چند سال پیش که شمال رفته بودم از این عروسکها یادگاری گرفتم هنوز که هنوزه دارمشون. این خرده کارهایی که واسه دوست و آشنا انجام میدی همه نشون از محبت بی انتهات داره گندم جان

چشمای زیبابین شماست که خوب میبینه
متشکرم نازنینم

قلبم تندتند میزنه وقتی یادم میاد که مادرشدی

امیر سه‌شنبه 20 خرداد 1399 ساعت 19:16

با سلام
رنگ تیره رنگی شاخص است و میگن مشکی رنگ عشقه یا اینکه نیست بالاتر از سیاهی رنگ .
لباس های تیره رنگ را میشه همون رنگ یا سیاه کرد . ولی کیفیت قبلی را نداره و رنگ پس میده و نباید در لباسشویی شسته بشه .

سلام دوست خوبم
اینطوریام نیست که رنگ تیره و سیاه برای پوشیدن خوب باشه...من که دوست ندارم
در ضمن ... همه لباسا را که نمیشه رنگ کرد... فکر نکنم رنگ پس بده... پس باید چطوری شسته بشه...؟؟؟؟

پریناز سه‌شنبه 20 خرداد 1399 ساعت 19:49

اوووووه چه سر شلوغی ! چه بافتنی خوشگلی چه خاله مهربانی چه خواهر عزیزی چه عشق نازنینی ! چه دختر گلی ..الهی دنیا از این گلا زیاد داشته باشه. آمین
چند وقت نبودم . الان اومدم ارادت

به به دوست جان خوش آمدید
غیبت داشتید
همیشه شاد باشید

لاندا چهارشنبه 21 خرداد 1399 ساعت 09:32

اتفاقا مامان منم چند ماه پیش شروع کرد به بافتن عروسک. خیلی هم خوشگل شد عروسکش اما نسبت به نمونه های آماده یه کم سفت تر بود. احتمالا به خاطر کامواش بوده یا شایدم بیشتر کشیده کاموا رو

چه مامان هنرمندی...
دوست دارم از این جور کارها را ولی میدونی خیلی وقت آزاد نیاز داره

مریم چهارشنبه 21 خرداد 1399 ساعت 10:20 http://navaney.blogfa.com

خیلی طرح قشنگی زدی
اصلا همه رنگ ها زیبا هستن و به نظرم ی خانوم باید کلکسیونی از همه داشته باشه
که عشق کنه

متشکرم عزیزم
چشمای قشنگ شما که بافتنی منو خوب میبینه
منم عاشق رنگها هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد