روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

زمانی که خواب بود

سلام

روزتون رنگی رنگی

عین رنگین کمان خوشگلی که مدتهاست ندیدمش

هرکسی هر رنگی دوست داره برای خودش انتخاب کنه

رنگهای شاد

رنگهای درخشان

رنگهای بهاری

رنگهای پررنگ و پر انرژی

رنگهای پاستیلی و دوست داشتنی

رنگهای نئونی

هر رنگی که دوست دارید

رنگی رنگی بپوشید و خودتون را به لباسهای تیره محدود نکنید

باور کنید که پوشیدن لباسهای شاد و روشن و یا رنگها و طرحهای بهاری ، حال دل آدم را کلا عوض میکنه


ساعت دیواری توی سالن ، جمعه ساعت 7 و بیست دقیقه عصر از کار افتاد

و تازه فهمیدم چقدر زمان بندی زندگیم و نظم زندگی به همین ساعت دیواری توی سالن بستگی داره....

اون شب ناخواسته یکی دو ساعتی بیشتر بیدار بودیم

این شد که دیروز به اجبار یه سرکوچولو رفتم هایپر

البته ساعتی که من از دفتر میام بیرون و میرسم هایپر نزدیک دو و نیم بعدازظهر هست و خیلی خیلی خلوت بود

و این خلوتی را خیلی دوست داشتم

با اینکه وقتی از ماشین پیاده شدم قصد داشتم فقط دوتا باتری بخرم و سریع برگردم ، وقتی خلوتی را دیدم ، آروم آروم شروع کردم لابلای قفسه ها قدم زدن

دست به چیزی نمیزدم

ماسک و دستکش هم داشتم

اما همین که بدون دغدغه به همه چیز نگاه میکردم حس خوبی داشت

سبد یا چرخ خریدبرنداشته بودم و فقط داشتم نگاه میکردم و یه حس خوب و آرامش بخش داشتم

هیچ مشتری داخل فروشگاه نبود

فقط دوتا آقا در حال چیدن قفسه ها بودند و یک خانم هم پشت یکی از صندوق ها بود

یک کمی قدم زدم و یکی دو قلم برداشتم و اومدم صندوق و یادم اومد که باتری میخوام

خلاصه خریدها را انجام دادم و سوار ماشین شدم  (با رعایت همه نکات ایمنی)

ولی اونقدر بهم حس خوب داد این خرید که انگار سالها بود خرید با آرامش را فراموش کرده بودم....



وقتی رسیدم خونه خواهر زنگ زد و به شدت دندان درد داشت (مامان فندوق)

با هماهنگی های آقای دکتر براش ظرف یکساعت یه نوبت گرفتیم

اونم فندوق را آورد خونه ما

دلمون تنگ شده بود

ده روزی بود ندیده بودمش

این هم یه توفیق اجباری دیگه...

شب که اومدن دنبال فندوق با اشک و گریه فراوون راضی شد که بره



پ ن 1: چقدر من اینجا دوستای خوبی دارم

هر روز لطف یکی شامل حالم میشه

یکی برام لینک کتابخانه میفرسته با کلی کلیپ صوتی

اون یکی برام لینک برای دانلود فیلم

یکی هوامو داره و پیام های خوبش حال دلم را خوب میکنه

اون یکی سحرها بیدارم میکنه

یکی ...

خدا را شکر که دارمتون


پ ن 2: از جادوی کلمات غافل نشید

با کلماتتون جادو کنید و از این جادوگری لذت ببرید


پ ن 3: پیرمرد همسایه ماسک میزنه زیرچونه ش و فقط دهانش را میزاره داخل ماسک

رفتم جلو و سلام و احوال و با بهانه های مختلف بهش گفتم که ماسکش را چطوری استفاده کنه

دوست ندارم آدمهای مسن اطرافم بیمار بشن...

دوست دارم با تک تک آدمهای دور و برم ، به سلامت از این بیماری عبور کنیم

نظرات 8 + ارسال نظر
بلاگر یکشنبه 14 اردیبهشت 1399 ساعت 10:39 http://tosan35.blogsky.com

یه ساعت هست که هیچوقت نمیخوابه !
باتریش قلب ماست و تا اون کار میکنه عمر میگذره و منتظر این نمیمونه شما چطور این لحظات را میگذرونی، اون تیک تاکشو میکنه حالا میخواد این گذران ، با شادی ، خوبی و مهربونی باشه یا با تلخی و غم و ناراحتی ، انتخاب با شماست !

انشاله که همیشه برقرار باشه ساعت دلت...
و امیدوارم تیک تاک لحظه هات بر مدار خوبی و مهربونی و شیرینی و شادی بچرخه

الهام یکشنبه 14 اردیبهشت 1399 ساعت 10:51 https://im-safe-in-your-arms.blogsky.com

سلام تیلو جانم.
اون خرید رفتن آرومت رو آرزوست

پ ن 2. مثل شما مثلا خانم؟ که یه جوری مینویسی دل آدم آب بشه

سلام عزیزدلم
کاش خیلی زود به روزهای خرید آروم و بی دغدغه برگردیم

اخه تو که خودت استاد آب کردن دل منی
تازه اون کامنت هات را هم بستی و من کلی حرف هام توی دلم قلمبه میشه
نمیدونی چقدر نوشته هات را دوست دارم
شاید قبلا هم بهت گفته باشم
گاهی شده در روز میام یه پستت را چندین بار میخونم

الهام یکشنبه 14 اردیبهشت 1399 ساعت 11:04

دل به دل راه داره منم همونقدر نوشته های خیلی خیلی مهربونت رو دوست دارم.

ماچ به صورت ماهت از راه دور


بهم لطف داری
ولی نوشته های تو با طعم و رنگ خاصشون، اون سبک ادبیات ویژه و زاویه دید بینظیرت ، حرف ندارن

قلب من بدون نقاب یکشنبه 14 اردیبهشت 1399 ساعت 12:49 http://Daroneman.blog.ir

دوست خوب نعمت بزرگیست
خدا برای هم حفظتون کنه

دندون درد خیلی سخته

دوست خوب نعمت بهشتیه.. من مطمئنم

بهامین یکشنبه 14 اردیبهشت 1399 ساعت 13:05 http://notbookman.blogsky.com

حس خوب خرید و ارامشش از کلمات پست به من هم رسید
تیلو دوست داشتنی

خدا را شکر
خودم دلم کلی آرامش و بیخیالی میخواد

سعید یکشنبه 14 اردیبهشت 1399 ساعت 13:21 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی گل
ممنونم از تبریکت
قالبم یهو رفت منم مجبور شدم عوضش کنم
البته با رسیدن فصل بهار باید عوض میکردم
من لباسای رنگ روشن دارم اما هر وقت میپوشم یه کاری پیش میاد که زود کثیف میشه
دندون درد خیلی وقتا منو عاصی کرده و هیچ چی بهتر از دارچین واسه دندون درد نیست

سلام بر پسرعموجان
بهرحال قالب زیبایی بود
مبارکتون باشه
لباس تیره هم که باشه کثیف میشه ولی شما نمیبینیش
پس همون بهتر که روشن باشه
عه
دارچین برای دندون را نشنیده بودم
خواهر همه چیز را تست کرده میگم دارچین را هم تست کنه

امیر یکشنبه 14 اردیبهشت 1399 ساعت 15:56

با سلام
نمیدونم زندگی با دوستان خوش است .یا دوستان خودشان زندگی هستند. اما من دومی را بیشتر قبول دارم . من در زندگی با تعداد کمی دوست هستم اما با همان اندک هم خیلی صمیمی ام. روز ۱۲ اردیبهشت هیجدهمین سالگرد بهترین دوستم بود . رفتم سر خاکش تنهای تنها . دوستی که در این جا هیچ کس را ندارد نمیدانم در طول سال چند بار فامیل هایش سرخاکش می روند. مادرش کنارش خاک شده و خواهر و بردارانش روستا هستند. اما من هر وقت رفتم سر قبرش انگار تازه شسته شده است قبرهای همسایه قبر اونو می شورند. چقدر تنها سر قبرش نشستم و باهاش حرف زدم از روزهایی که با هم بودیم از خاطراتمون از ...
دلم براش تنگ شده است.

سلام
چقدر شما دوست با وفا و مهربانی هستید
خدا دوستتون را رحمت کنه
انشاله بقای عمر شما و بقیه عزیزان باشه

پیشاگ دوشنبه 15 اردیبهشت 1399 ساعت 08:15

سلام تیلویی
اره یه ساعتایی هست که فروشگاهها به معنای واقعی خلوته ما هم دفعه پیش همین کارو کردیم تو یه ساعت غیر عرفی رفتیم و تندی خرید کردیم
منم لباس میخوا اونم از نوع بهای و رنگی رنگیش

سلام به روی ماهت
انگار ترسیده شدیم و خلوتی را خیلی دوست داریم
فعلا به هرچی توی کمد داری رضایت بده و خرید را بزار برای زمان مناسبتری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد