روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

تخم مرغ شانسی

سلام

شنبه تون پر از انرژیهای خوب

امروز را با حال تازه شروع کنیم انشاله که هفته ی بینظیری پیش رو باشه



امروز صبح که میومدم یکی دوتا حرکت از راننده هایی دیدم که انگار خیلی خیلی عجله داشتند

رفتم داروخانه که پماد بخرم برای پدرجان و خانمی را دیدم که خیلی بی ادبانه با خانمی که ازش میخواست فاصله را رعایت کنه رفتار کرد

تا رسیدم جلوی دفتر دیدم آقای مغازه دار روبرویی با یه جارو سعی داره لانه ی پرنده ای که زیر سقف جلوی مغازه ش هست را خراب کنه

یهو به ذهنم رسید چقدر خوبه مهربان تر باشیم

آدمیزاد در زندگی به جایی میرسه که میفهمه این ثانیه هایی که به خاطرش اعصاب بقیه را خراب کرده اصلا ارزش نداشته

لحن گفتگومون را نرم تر کنیم

با اطرافیانمون ، چه انسان ، چه گیاه ، چه حیوان مهربان تر باشیم

گاهی بعضی از این رفتارها از سر ناچاری و اجبار هست ... اما به نظرم میشه یه کمی رفتارهامون را تعدیل کنیم



پنجشنبه بارون خیلی زیادی اومد و یهو افت دما داشتیم

در پی سپری کردن روزها و هفته ها و جمعه های متفاوت ، همچنان خونه مون سوت و کور هست و مهمان نداریم

برای همین بیشتر استراحت میکنیم و بیشتر میخوابیم و به کارهای سرگرم کننده میپردازیم

مغزبادوم خونه ی ما مونده بود و با هم یه عالمه کاغذ بزرگ چسبوندیم به دربهای کمد اتاق من و این شد یه تابلوی بزرگ برای نقاشی

یه سری اشکال حیوانات براش پرینت گرفته بودم که اونا را قیچی کرد و چسبوند روی تابلو

بعد هم پاستل های منو آورد و نقاشی کردیم

داداش سال اول که اومده بود یه جعبه چوبی بزرگ پر از ماژیک و مداد رنگ و پاستل برام هدیه آورد

دوستای قدیمی شاید عکسش را یادشون باشه

ماژیک های این بسته خشک شدند

اما دو سری پاستل گچی و روغنی داره و مداد رنگی ها همچنان هستند

مغزبادوم جعبه چوبی را آورد و حسابی خط خطی کردیم، خندیدیم و بهمون خوش گذشت... جای فندوق خالی

بابای مغزبادوم که اومد دنبالش براش یه تخم مرغ شانسی (از مدل ایرانیش) خریده بود

بازم کردیم و واقعا من متحیر شدم از پولی که برای این تخم مرغ شانسی داده بود و چیزی که داخلش بود...



پ ن 1: آقای دکتر در حال بازسازی خانه پدری هستند

و من خیلی خیلی به معماری داخلی علاقمندم

این میشه پایه یه عالمه حرف و خندیدن و شوخی و ایده ... ایده های نابی که شاید یه روزی به کار بیاد


پ ن 2: درخت های توت باغچه


پ ن 3: باید یه لیست از دلخوشی ها و حال خوب کن های این روزها بنویسیم...

اینطوری دلمون گرم تر میشه


پ ن 4: سحرها برای درگذشتگان نماز میخونم و هدیه میکنم بهشون

چندتایی از دوستان اینجا هستند که پدر یا مادرشون را از دست دادند و من یادشون بودم ...


پ ن 5: امسال برای روز معلم ، برای پدرجان و مادرجان هیچکاری جز تبریک از دستم بر نیومد

یاد جشن های کوچولو و دورهمی های پر از خوشمزه جاتمون بخیر


نظرات 9 + ارسال نظر
soly شنبه 13 اردیبهشت 1399 ساعت 09:34 http://www.soly61.blogsky.com

سلام . حال دل مهربونت همیشه خوب باشه .با آرزوی بهترینها.

سلام نازنینم
متشکرم

نیلو شنبه 13 اردیبهشت 1399 ساعت 09:36

سلااااااااام
صبح شنبه تون پر از نورهای طلایی و آبی آسمانی
آره کاش مهربونتر باشیم
آخه لانه پرنده چ آسیبی میتونه برسونه؟
من عااااشق بازسازی و طراحی داخلی خونه ام و یکی از برنامه های مورد علاقم خانه های رویایی با برادران اسکات هست

سلام دوست خوب رنگی رنگی من
همه روزهای زندگی پر از نور و شادی
عه منم خیلی این برنامه را دوست دارم

امیر شنبه 13 اردیبهشت 1399 ساعت 10:57

با سلام
سه چهار روز است که عنوان پست‌ را خیلی جالب و ادبی انتخاب می کنی و این خیلی خوب است .
باران های پنجشنبه بیشتر از بارون های اسفند بود و هوا را سرد کر یعنی از خنک شدن هم کمی خنک تر.
ماژیک هایی که خشک شده اند اگر ته یا قسمت نوک ان قابل باز شدن باشد چند قطره الکل به پنبه داخل اضافه کن بعد از چند ساعت میشه مثل روز اول .
چقدر خوبه که کودک درون ات هنوز کودکی می کنه و من چقدر دلم میخاد به کودکی برگردم همانطور که معین گفته دلم میخاد به اصفهان برگردم.
نمیدونم چطور دلش اومد آشیانه یک پرنده را که با عشق بنا کرده بود خراب کند و‌ویران سازد .
چقدر خوب که خانه پدری همیشه بماند چون یادگار پدر است.
امسال هر کس بخاطر این ویروس یک ضرر کرد اما معلمین دو ضرر چون از جشن های هفته معلم هم محروم ماندند

سلام دوست خوبم
ممنون از نگاه ظریفتون
عه ماژیک های اینطوری دوباره راه میفتند؟
باید تست کنم

امیر شنبه 13 اردیبهشت 1399 ساعت 11:01

با سلام
دیروز در وبلاگ دقت کردم متوجه یک موضوع جالب شدم و آن اینکه من شاگرد مستمع آزاد هستم ( شاگردی که جز امار رسمی کلاس نیست و حضور و غیاب نمیشه هر موقع خواست میاد و کسی هم نمیگه چرا دیر امدی و در پایان سال کارنانه قبولی و مردودی نداره) حالا میگی چرا مستمع آزاد ؟ چون همه کسانی که پیام میزارند اسمشون تو لیست پیوند ها بود الا اینجانب که مستمع آزاد هستم .

سلام دوست جان
اوه اوه
زحمت بکشید آدرس وبلاگتون را یه بار دیگه بهم بدید

رسیدن شنبه 13 اردیبهشت 1399 ساعت 11:16

سلام صبح شنبه ت بخیر
رنگ انسانیت خیلی کمرنگ شده . آخه بگو آدمیزاد چکار به اون لونه داری آخه مگه رو سر تو لونه زده که عاجزی
بی رحمن. ..
شاد و سلامت باشی
بهت غبطه میخورم من چقدر دورم از خدا
امسال اینجا بخاطر کرونا ، که نماز مسجد تعطیل شده دیگه یه اذان به زور میگن حتی صداش نمیاد
محروم شدم از صدای دعای سحر که خیلی هم دوسش دارم و این خاموشی باعث میشه من برای نماز جا بمونم

سلام عزیزدلم
همه ایامت به خیر و شادی
هیچکس از خدا دور نیست و خدا به همه ما نزدیکه
گاهی کمتر حواسمون هست و گاهی بیشتر

پیشاگ شنبه 13 اردیبهشت 1399 ساعت 12:00

وای تیلوو چه باحال منم به طراحی داخلی علاقه دارم
مامان من به هیچ کس بدی نمیکنه هیچ وقت حتی اگه بهش بد کنن برای همه مهربونه خیلیم مهربونه
ولی من خیلی معتقد نیستم که باید به همه مهربونی کرد گاهی وقتا باید جواب طرفو داد فقط گاهی وقتا


مامانا که کلا عشقن

سعید شنبه 13 اردیبهشت 1399 ساعت 12:25 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی جانم
روزه نمازات قبول باشه
خوش حالم که سایه ی پدر و مادر روی سرتونه و هر دو این عزیزان حالشون خوبه
منم دعا کن دختر عمو

سلام پسرعموجان
متشکرم
شما هم ما را دعا بفرمایید
من و همه ی دوستانم را

قلب من بدون نقاب شنبه 13 اردیبهشت 1399 ساعت 13:32 http://Daroneman.blog.ir

جدی این تخم مرغ شانسی ها چی داخلش هست؟؟
یادمه چند سال پیش لوگو..بادکنک...از اینجور چیزا داخلش بود
بچه ها بیشتر اون هیجان باز کردنش رو دوست دارن
بچه بودیم تو پارک ی پسری بود شانسی می فروخت
ی جعبه که شماره داشت و پول میدادی و ی شماره انتخاب می کردی...اکثر شانسی ها هم آرد نخود چی بود
یعنی کلا سر کاری بود


راست میگی هیجان باز کردنش برای بچه ها جالبترین قسمتش هست
والا تاحالا شده که داخلش بادکنک و یا اسباب بازیهای کوچولو باشه ولی به نظرم پولی که میدی با چیزی که دریافت میکنی همخوانی نداره

نگار شنبه 13 اردیبهشت 1399 ساعت 15:00

تیلوی خوش قلب و مهربانم
میشه از شما و دوستان بخوام برای همسرم دعا کنید؟ محیط کار قبلی به قدری زجرش داد که استعفا داد و دنبال کارء
برامون بخواه که به زودی یه کار خوب جور بشه
(در تلاشم که به خاطر استرس زخمام نریزه بیرون باز )
دوستت دارم

استرس نداشته باش و به خدا توکل کن و تمام تلاشتون را بکنید
من و دوستام هم حتما دعا گوی شما دوست خوب و همسرتون هستیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد