روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

مطلب دل را طلب از سوی خدا کن

سلام

روزتون شاد و بهاری

امروز صبح خیلی خیلی زود اومدم سرکار

اونم به این دلیل که یکی از مشتریهام دیشب بهم زنگ زد و به کار فوق العاده عجله ای و مهم داشت و نمیشد نه بگم...

خلاصه که اول وقت نشستم کارها را مرتب کردم و با پیک فرستادم رفت...


هوا که بینظیر و بهاریه

گلها و گیاهان هم که دارن دلبری میکنند

اونقدر گل و شکوفه میبینم که کیف میکنم

سبزه با بذر تربچه و شاهی هم کاشتم

یه عالمه هسته پرتقال و نارنگی هم کاشتم

گلهایی هم که تازه خریدیم یکی یکی غنچه هاشون باز میشه و ....

هرچند با این ماسک زیاد هم نمیتونم بوی بهار رو حس کنم

ولی ... این هوای تازه که میخوره به صورتم حسابی حالم را جا میاره

دیروز تا ظهر موندم و کارها را سرو سامان دادم

من همیشه برای مغزبادوم و فندوق ازیک مرکز بزرگ فروش اسباب بازی خرید میکنم اما تو این شرایط ترجیح میدم اینطرف و اونطرف نرم

برای همین سرراهم نزدیک ترین اسباب بازی فروشی باز که دیدم ایستادم و بدون اینکه مته به خشخاش بزارم برای هردوشون اسباب بازی خریدم

برای فندوق یه ماشین بزرگ قدرتی

برای مغزبادوم یه لگوی دخترونه خوشگل

یک بسته ماشین کوچولو و یک اسباب بازی وصل کردنی هم برای فندوق برداشتم

برای خودمم یک بسته لگو خریدم

البته نه لگو با مارک لگو...

یک بسته شطرنج هم برای مغزبادوم از طرف مامان فندوق خریدم

بعد هم باید خرید سوپری انجام میدادم

چقدر خرید کردن سخت شده... نمیدونم چند بار تو ماشین دستامو ضدعفونی کردم و نمیدونم چند جفت دستکش مصرف کردم...

یه آقایی هم جلوی در فروشگاه ایستاده بود و میپرسید میخواین براتون ضدعفونی کنم؟

گفتم بله... یهو دیدم یه حجم زیاد آب و وایتکس را پاشید روی خریدهام!!!!!

اصلا ایده خوبی نبود

خلاصه که براتون نگم با چه مصیبتی این وسایل خیس و وایتکسی را تا خونه آوردم و بهتر نگم که چقدر زمان زیادی درگیر شستن و خشک کردن این وسایل بودم

واقعا خرید کردن شده یه عذاب الیم...

بعد از همه این کارها تازه متوجه نبودن گوشیم شدم...

بله گوشی را دفتر جا گذاشته بودم

به آقای دکتر زنگ زدم و خبر دادم که دلواپس نشن...

به دوستام نمیتونستم خبر بدم ... چون شماره ها را حفظ نیستم

مامان فندوق نوبت دکتر و سونو و آزمایش برای غربالگری نوزاد داشت... زنگ زده بود و از پزشکش و اون گفته بود به هیچ عنوان نباید تاریخ این آزمایش و سونو جابجا بشه... خلاصه که فندوق را آورد خونه ما و خودشون رفتند برای دکتر...

فندوق که براتون نگم چقدر شیرین و با مزه شده و البته شیطون...








پ ن 1: لطفا این ماسک و دستکش هایی که استفاده میکنید را توی کوچه و خیابون نریزید...


پ ن 2: حال پدرجانم اصلا خوب نیست و دکترشون هم در دسترس نیستند!!!!


پ ن 3: اگه آخ بگم پدرو مادر و یه سری از اطرافیانم به شدت واکنش نشون میدن و عمیقا ناراحت میشن

جدیدا اگه دردی داشته باشم ... یا مشکلی ... کلا قایم میکنم

حتی از خودم !!!!


پ ن 4:


نظرات 23 + ارسال نظر
soly چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت 10:02 http://www.soly61.blogsky.com

بابت وایتکس پاشیدن به وسایلا ناراحت شدم.وایتکس خودش کاردستمون نده خیلی عالیه.برا پدربزرگوارهم صحت و سلامت آرزو میکنم.

نه عزیزم ناراحت نشو
این محلول ضدعفونی کننده ای هست که این روزها در همه فروشگاهها به همه وسایل میپاشن...
واقعا بدم میاد منم از وایتکس...

پیشاگ چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت 10:48

امیدوارم پدر جان هر چه زودتر اوضاعشون بهتر شه
تیلو این روزا نگرانیامون برای پدرمادرامون چند صد برابر شده
خدایا به همه سلامتی و آرامش بده
خریدو نگو که اصلا ادم حالش بد میشه

الهی آمین
برای همه عزیزان آرزوی سلامتی میکنم
کاش بگذره این روزها با شادی و سلامت

سارا(چیکسای) چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت 11:05 http://15azar59.blogsky.com

خدا سلامتی رو به همه مردم دنیا برگردونه ..پدربزرگوارتون هم سلامت باشن
اگر میتونی یک اپلیکیشن هست به نام (پزشکت)اینو نصب کنید با پزشکان متخصص و عمومی بثورت انلاین ارتباط برقرار میکنید مشکلشون رو با دارو ها بگید pezeshket

خیلی خیلی ازت ممنونم سارای نازنینم
یکی دیگه از دوستام هم صبح دقیقا همین پیشنهاد پزشک آنلاین را بهم داد
از اینهمه لطف و مهربونی دلم گرم میشه
ممنون
برای پدر یه کمی شرایط پیچیده هست و نیاز به پزشک خودشون داریم...

خانمـــی چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت 11:10 http://harfhaye-dele-khanomi.mihanblog.com/

امیدوارم پدرتون هر چه سریعتر خوب بشن و تموم شه این روزا

من دلخوشم به دعاهای شما

بهامین چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت 13:22

سلام تیلو جانم
خوبی؟

+وقتی نوشتی کسی پرسید خریدها را ضدعفونی کنم خوشحال شدم ازاینکار اما درادامه که شرح و نوع ضدعفونی کردن نوشتی متاثر شدم

ان شالله حال پدرت خیلی زود خوب بشن

سلام به روی ماهت
والا منم هنگ کردم از این مدل ضدعفونی
ممنون عزیزم

مهربانو چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت 13:58 http://baranbahari52.blogsky.com/

عزیزم برای بابا دعا میکنم، این روزها دعا و نیایش برای پدر و مادرا شده ورد همیشگی زبونمون . ما هم از روزای آخر بهمن درگیر مامان شدیم تا همین 5 روز پیش .. شاید یکم بگذره بنویسمش ولی واقعا به همه مون سخت گذشت .
تیلو جونی نمیدونستم مامان فندق تو دلی داره . مبارک باشه عزیزم به سلامتی

من به دعاهای دل مهربونت دلخوشم
ممنونم
انشاله که مامان جانتون خیلی زود سلامت و شادابیشون را به دست بیارن
بلا از خودت و عزیزانت دور
اره یه عضو کوچولو به خانواده اضافه شده

لاندا چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت 14:38

عزیزم. انشالله حال بابا زودتر خوب میشه.
مراقب خودتون باشین

انشاله
انشاله خودت هم خیلی زود خوب و روبراه بشی

الهام چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت 14:46 https://im-safe-in-your-arms.blogsky.com/

سلام تیلو جان.
ایشالا حال پدر زودتر خوب خوب میشه
پ ن 3: ناراحتیا و نگرانیات رو قایم نکنیا. یه چیز خوبی از یکی از وبلاگا یاد گرفتم اینه که هرروز صبح یه لیست مینویسم از چیزایی که براشون ناراحتم یا فکر میکنم مشکلم هستن. مثلا مینویسم خداروشکر میکنم به خاطر اینکه دل نگران سلامتی عزیزانم هستم....
این اولین و بهترین قدمه برای اینکه غم رو بپذیریم و کم کم مثل معجزه درست میشه همه چیز.

ممنون الهام عزیزم از راهنماییت
من ناراحتی ها و مشکلات را قایم نمیکنم
ولی بهشون بال و پر هم نمیدم
معجزه ها را دوست دارم و میبینمشون

فری چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت 17:37

وای ریختن آب و وایتکس روی مواد غذایی چه جوری دوباره اونا رو تمیز کردید. ببخشید پدرتون چه بیماری دارند خدا کمک مون کنه تو این اوضاع

البته همه بسته بندی بودن
ولی دردسرهای خودش را داشت
پدر مشکلات شدید کبدی دارن

سعید چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت 18:38

سلام دختر عمو
خوبی
برای حال پدر نمیشه برین یه دکتر دیگه یا ازش بخواین بیاد منزل و پدر رو معاینه کنه
براشون آرزوی سلامتی دارم
با اون دل پاکی که داری دعا کن هرچه زودتر این ویروس شرش کم بشه

سلام پسرعموجان
متشکرم
نه دکتر بابا فوق تخصص هستند و نمیشه به سادگی جایگزینی براشون پیدا کنیم
ممنونم از لطفت
همه باید دعا کنیم

امیر چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت 19:21

با سلام
با اینکه همیشه تصورم از شما اینه که شما یه معدن انرژی هستی که هبچ وقت تمام نمیشی اما این روزا این معدن را کمی تا قسمتی دلواپس و نگران می بینم البته حق هم دارید این ویروس مخرب خودی و غیر خودی حالیش نیست . و بیشتر ضعیف کش است هر چند زورمندان را هم از پا در میاره اما با رعایت کردن نکات بهداشتی تلاش کنیم تا جای ممکن از الوده سازی فردی و محیط اجتماعی اجتناب کنیم . ولی نگرانی و استرس هم بنیه دفاعی را پایین می اورد و از قدیم گفته اند ترس برادر مرگ است . لازم است روحیه نشاط انگیز خود را حفظ نموده و دیگران را هم با نشاط و سر حال کرده و از استرس انان بکاهیم و یکی از این راهها گوش ندادن به پیام هایی است که در فضای مجازی خبر از فوت این و اون میدهند که بر اثر کرونا فوت شده اند یا تجویز الکی طب سنتی و گیاهی و ....
حالا که با این موضوع درگیر هستیم ما هم عاقلانه و با درایت مقابله کنیم نه ترس و اضطراب باعث بشه روحیه مان پایبن بیاد و ...
انشالله که خداوند خودش کمک و یاری گر پدر بزرگوارتان هست و خواهد بود
مدتی است هیچ خبری از داداش و خانمش نمی زاری تو وبلاگت
مراقب خودتان باشید و نکرانی به خودتان راه ندهید در مورد نگرانی پدر و مادر نسبت به شما این است که شما تنها فرزندی هستید که با انان زندگی نی کنید و بقیه مستقل هستند و دوم اینکه شما فرزند بزرگ و به نوعی ارشدیت دارید نسبت به بقیه و سوم اینکه خود شما باید سلامت باشید تا بتوانید مراقب و پرستار پدر و مادر نیز باشید
انشالله که به زودی شادی و نشاط جایگزین این نگرانی ها حواهد شد

سلام
امیدوارم هرچه زودتر این مشکل حل بشه و همه با سلامت از این مرحله عبور کنند

واتو واتو پنج‌شنبه 22 اسفند 1398 ساعت 00:47 http://zehne-bi-alayesh.blogfa.com

خب از اخر شروع میکنیم.
ینی پ.ن 4تو حلقم!! حتما ایه اومده ک پ ن ها بیشتر سه باشه؟؟ خیلی باحال بود این چهارمی!!!!
نبری بیرون باباتو هااا!!! خودتم نرو . نهایتا اینترنتی خرید کنید.
نننننه. همین ک شمارشو حفظ بودی خودش جای شکر داره. مشغول ذمتون شده بودیم تو پستای قبلی.
حالا نیت اون بنده خدا ضدعفونی کردن بودن‌ . غر نزن دیگه عاقا

کامنتات خیلی دلچسبن

نل پنج‌شنبه 22 اسفند 1398 ساعت 16:43

امیدوارم حال پدرت بهتر شده باشه تیلوی عزیزم

دختری که با وجود شیشه کثیف، میگرده لابلای اون رنگ زندگی پیدا میکنه

نل نازنینم
شیشه های کثیف باعث کدر شدن آسمان آبی نمیشن
میدونم تو هم زیبا دیدن را خوب بلدی

ما و تربچه مون پنج‌شنبه 22 اسفند 1398 ساعت 16:52 http://torobchenoghli.blogfa.com

انشالا بابا زودتر خوب بشن
مواظب خودتون باشین تیلو جان

من به دعاهای شما دلخوشم
الهی همیشه شاد و سلامت باشید در کنار عزیزانتون

امیر پنج‌شنبه 22 اسفند 1398 ساعت 17:08

با سلام
فراموش کرده بودم که پنجشنبه است و شما هم پنجشنبه جمعه پست نمیزارین از صبح تا حالا سه چهار سر به وبلاگ زدم دیدم پست جدید نزاشتی الان یادم اومد که پنجشنبه نیستی
دست علی به همراهت و در پناه حق موفق باشی

باسلام
خواننده هایی که سالهاست همراه من هستند باعث قوت قلب من هستند

قلب من بدون نقاب پنج‌شنبه 22 اسفند 1398 ساعت 19:47 http://Daroneman.blog.ir

انشالله پدر زودی خوب بشن و خیالت راحت بشه

فدای محبتت
خدا پدر شما را سلامت نگه داره براتون

یک عدد مامان جمعه 23 اسفند 1398 ساعت 10:06 http://kidcanser.blogsky

تیلو جان شماره ی موبایل پزشک پدر رو ندارین؟
هوففف چقدر بده ادم دسترسی به پزشک مورد اعتمادش رو نداشته باشه
مواظب خودت باش

والا این دکتر گویا مایل نبودن موبایل بدن
با اینکه سالهاست پدر تحت نظر ایشون و بیمار خاص ایشون هستند
اما با این اتفاق خودشون موبایلشون را دادند به پدر

روشن جمعه 23 اسفند 1398 ساعت 22:21

خدا پدرت رو حفظ کنه عزیزمم

الهی آمین
به همچنین همه عزیزان شما را

امیر شنبه 24 اسفند 1398 ساعت 10:41

با سلام ساعت ۱۱ شد و نیومدین از یازده به بعد تاخیر برات محسوب میشه و تذکر به حساب میاد پوزخند:

سلام
کاملا حق با شماست

ترمه شنبه 24 اسفند 1398 ساعت 11:48

سلام

امیدوارم شما و همه خانواده از کوچک و بزرگ و تو راهی نیامده و عزیز راه دور داخله و خارجه در صحت و سلامت و شادکامی باشید و امیدوارم سال جدید هزاران برابر بهتر از امسال باشه براتون.

میخوام تشکر کنم از شما بابت متن های آرامبخش و امیدوار و سبزی که در این یک سال مهمان مان کردید.
ممنون که اینقدر آرامش و امید تزریق کردید به ما خوانندگان
تن تان سبز و دل تان خوش

سلام دوست خوبم
کامنت بینظیرت کلی بهم انرژی داد
منم برای شما عزیزانم همین آرزو را دارم

امیر شنبه 24 اسفند 1398 ساعت 23:38

با سلام امروز هم تشریف نداشتین نگرانم
انشالله که خودت دوست نداشته باشی پیام بزاریزو از روی بیماری و گرفتاری نباشه

سلام
متشکرماز اینهمه محبت شما

فرنوش یکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت 08:05

سلام عزیزم. خوبی؟ چند روزیه نیستی. نگرانت شدم. حال پدر خوبه انشالا؟ از این بابت که نگرانی خاصی نیست؟

سلام نازنینم
ممنون از احوالپرسی شما
انشاله که با دعای شما خوبان روز به روز بهتر میشن

لیلی۱ یکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت 12:50

سلام گندم جانم خوبی؟ ی خبری از خودت بما بده هرچند کوتاه

سلام عزیزم
ببخشید غیبتم طولانی شد
سعی میکنم منظم تر بنویسم تو ایام تعطیلاتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد