روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

برش های زندگی

سلام

صبح تون بخیر

امیدوارم روز زمستانی زیبایی داشته باشید 

من همه فصل ها را دوست دارم و هر فصلی نو میشه جشن تازه ای در دلم برپاست

به وسط های هر فصل هم که میرسیم انگار جای پا و خودنمایی فصل بعدی را میتونم ببینم

خیلی وقتا دوست دارم زیبایی های کوچولو را ببینم ، مثل جوانه های ریز شمشادهای کنار خیابان ، یا کفشدوزکهایی که روی لبه جدول راه میرن، مورچه هایی که صف کشیدند و دنبال هم چیزی را حمل میکنند

گاهی دوست دارم چند دقیقه ای دنیا را متوقف کنم وفقط تماشا کنم یا مثلا عطرها را به ریه هام بکشم یا یه مزه را آروم آروم مزمزه کنم

گاهی دوست دارم چند ددقیقه ای دنیا برام صبر کنه تا من یه لحظه خاص را کمی بیشتر زندگی کنم

بعضی وقتا صبح ها یه کمی شیشه ی ماشین را میدم پایین و میزارم باد یخ کرده ی زمستونی بخوره به صورتم و نوک دماغم را حسابی یخ زده کنه

امروز صبح وقتی مربای ترش و شیرین آلبالوی مامان پز را برای خودم لقمه میگرفتم ، یه لحظه دلم خواست جهان توقف کنه، من همونجا کنار میز صبحانه بمانم با همون مزه ی ترش و شیرین در حالی که دارم به کوههایی که از پنجره پیداست نگاه میکنم و بخار از چای خوش عطر ایرانی بلند میشه ...

وقتی به پشت سرم نگاه میکنم شاید از دستاوردهایی که به دست آوردم راضی نباشم اما میبینم بیشتر مسیر سعی کردم زندگی را زندگی کنم

چه اون روزهایی که صبحانه ی خوشمزه برای همه کارکنان دفترم تهیه میکردم و دور و برم حسابی شلوغ بود ، چه حالا که تنهایی توی دفتر کار میکنم و صبحانه های خوشمزه و خوش رنگ و لعاب مامانم را میخورم ....

و این حس خوب لبخند به لبم میاره




دیروز عصر در حالی که داشتم با یکی از بهترین دوستام حرف میزدم یهو دیدم للی از در اومدتو

خیلی وقت بود ندیده بودمش

از وقتی که وارد کار نتورک شده خیلی خیلی کم میبینمش و برای تلاشی که میکنه احترام قائلم

امیدوارم نتیجه زحمت و تلاشش را ببینه

دلم براش تنگ شده بود و اونم دلتنگم بود همه دیگه را بوسیدم و سفت بغل کردیم

از وقتی وارد این کار شده دارم سعی میکنم هر ماه یه چیزایی ازش بخرم که فشار مالی روش کمتر بشه و راحت تر بتونه جلو بره و تصمیم بگیره

برای همین یه بسته از خریدهام را برام آورده بود

نشستیم به حرف زدن

تازه وارد یه رابطه جدید شده و بازم حس کردم این دختر هیچوقت عاقلانه وارد رابطه ها نمیشه

گرم حرف زدن بودیم که دیدم مامان جان و باباجان از در وارد شدند

رفته بودند بیرون کاری انجام بدن یه مقدار شیرینی هم برای من خریده بودند

با للی شیرینی و میوه خوردیم و کلی حرف زدیم

به محض اینکه رسیدم خونه دوش گرفتم ولی بازم حال نداشتم پتوی رنگی رنگی را دور بافی کنم که تمام بشه و بشه ازش عکس گرفت





پ ن 1: وقتی تصویری با آقای دکتر تماس میگیرم متوجه برق چشماش میشم و این منو دلگرم میکنه

وقتی بهش میگم میخوام برم آرایشگاه فلان کار را انجام بدم و بهم میگه تو اصلا لازم نیست از این کارها بکنی ، لبخند پررنگ تر میشه

من میدونم که همه تعاریف زیبایی دنیا نسبی هستند، اما اینکه طرف مقابلت خودت را بخواد ، نگاهت را دوست داشته باشه ، رفتارت را مورد بررسی قرار بده نه قیافت را ... یه آرامش عجیبی داره


پ ن 2: برای هدیه ولنتاین خواهرا و فسقلیا به للی سفارش شامپو دادم


پ ن 3: هر مناسبتی میتونه بهانه ای باشه برای ابراز دوست داشتن به تمام اونهایی که مهرشون قلبمون را سرشار تر میکنه


پ ن 4: یه کمی هسته ی نارنج آماده کردم برای کاشتن ... ببینم سبزه عید از این هسته ها در میاد یا نه




نظرات 16 + ارسال نظر
طیبه دوشنبه 14 بهمن 1398 ساعت 09:57 http://almasezendegi.mihanblog.com/

سلام صبح تو هم به خیر خانوم
خیلی خیلی با احساسی عزیزم
سرشاری از احساسات پاک ،قدر خودت رو بدون

راستی وقتی صحبت از صبحانه و کوههای پشت پنجره کردی یاد کوه صفه افتادم آخه ما زیاد گذرم به اون خیابون و دانشگاه علوم پزشکیش افتاده و تو اون خیابون همه ی رستوران ها رو تست کردیم حداقل یه بار

سلام عزیزدلم
همه عمرت پر از شادی و خوشبختی
متشکرم بهم لطف داری
چه جالب پس با صفه آشنایی داری

انه دوشنبه 14 بهمن 1398 ساعت 09:59 http://manopezeshki69.blogsky.com

واقعا زیبایی نسبیه و چقد خوبه ادم به چشم عشقش زیبا باشه نگاه بقیه که مهم نیست


آنه همه دنیا بگن آدم زشته مهم نیستا... عشقش بگه خوشگله ....
میدونم که این را خوب میدونی

سهیلا دوشنبه 14 بهمن 1398 ساعت 10:12 http://Nanehadi.blogsky.com

سلام.صبح زمستانی زیباتون بخیر.دعا میکنم همیشه همینجوری چشمان زیبات دنیا رو ببینه

سهیلای نازنینم سلام
میدونی هیچوقت حال آدمها یکسان نیست
منم آرزو میکنم دوستای خوبم اونقدر حال دلشون خوب باشه که همه چیز دنیا را زیبا ببینند
اما مگه میشه ؟
آدمیزاد هست دیگه و دنیایی که یکسان نمیماند... بالا و پایین و فراز و فرودهای زندگی باعث میشن که چشمامون را به روی زیبایی ها بازتر کنیم
براتون حال خوب ، خوشبختی و سلامتی آرزو دارم

سعید دوشنبه 14 بهمن 1398 ساعت 10:16 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی ماه
خوبی؟
روز زمستونی شمام به خیر
این هنر توست که از لحظه لحظه زندگیت استفاده میکنی برای شاد بودن
من که هر وقت تو این هوا سوار ماشین میشم شیشه رو آخر میدم بالا بخاری رو هم رو درجه تخته گاز میذارم
عشقتون پایدار

سلام پسرعمو جان
شما خوبی؟
ما همه خوبیم شکر پروردگار
اصلا از اینکه بخاری را بزارم روی درجه آخر خوشم نمیاد... همونطوری که تابستان از اینکه کولر را بزارم روی درجه آخر خوشم نمیاد (درگوشی بگم منم خیلی از روزها شیشه ها را کیپ میبندم و اصلا حاضر نیستم سرمای بیرون بهم بخوره)
بعضی وقتا باید لحظه ها را یه طور تازه زندگی کرد
متشکرم پسرعموجان

رسیدن دوشنبه 14 بهمن 1398 ساعت 11:21

خیلی از این کارت خوشم میاد که داری غیر مستقیم للی رو حمایت میکنی و ازش خرید میکنی . چه خوب دوستا هوای همو داشته باشن

للی دوست چندین و چند ساله ی منه
باید هوای هم را داشته باشیم
این که چیزی نیست
من ازش نخرم کی بخره ازش؟
تو که خودت یکی از اونایی هستی که برای دوستات هر کاری میکنی ... من مهربونیات را فراموش نمیکنم

الی دوشنبه 14 بهمن 1398 ساعت 11:41

عشق در همه ثانیه های زندگیت جاری عزیزم


به همچنین الی نازنینم

soly دوشنبه 14 بهمن 1398 ساعت 12:17

ان شالاه همیشه روزهای خوش وزیبا در انتظار تیلوی عزیزم. من آخه چقدوابسته مهربونیهات شدم

تو که خودت پر از مهربونی و محبتی
منم برات آرزوهای خوب دارم

نیلو دوشنبه 14 بهمن 1398 ساعت 12:38

سلاااام
رنگ امروزم سبز پسته ای با رگه های طلایی هست

ای جانم
سلام به روی ماهت
امروزت طلایی و ناب

پیشاگ دوشنبه 14 بهمن 1398 ساعت 12:58 http://bojboji.blogfa.com

به به مربای آلبالو که محشره نوش جانت
عشقتون پایدار البته هر روز پرشور تر از دیروز
حکایت آقای دکتر حکایت تو مومیبینو ما پیچش مو هستش در واقع حکایت عاشقای واقعیه
هسته های نارنجتو بکار از الان وقتشه چون یکم دیر جوونه میزنه و خوب برای سبزه روی سفره باید یکم قد کشیده باشه
پارسال مامان برای هممون درست کرده بود عالیییییییی شده بود

جات خالی دخترجان
متشکرم از این کلمات پر انرژی و با محبتت

من هر سال از این تلاشها برای سبزه عید میکنم.. اصولا نتیجه مطلوبی کسب نمیکنم

پونه دوشنبه 14 بهمن 1398 ساعت 15:57

خیلی خیلی این نگاهت را دوست دارم که سعی میکنی همیشه قشنگی های زندگی هر چند کوچیک را ببینی. راستش من ساعات طولانی کار میکنم در محیطی که همه متخصص هستن و متاسفانه آنقدر محیط نا دوست داشتنی و پر از حاشیه ای هست که گاهی یادم می‌ره اصلا زندگی قشنگی داره. ممنون که مینویسی. نگاهت قشنک

میدونی چقدر قشنگه که وسط این زندگی سخت و ماشینی هنوز خوبیها و زیبایی ها یادته
همه ی زندگیتون زیبا و ناب

دکترمهرانا دوشنبه 14 بهمن 1398 ساعت 16:15

سلام بر تیلویی مهربان
خوشحالم از خوندن شما


سلام به روی ماهتون
منم از اومدنتون خوشحالم

نادیا دوشنبه 14 بهمن 1398 ساعت 16:16

سلام
من اومدم حاضری بزنم
تازه باشما آشنا شدم و از سال 96 آرشیو مطالبتون رو خوندم
منم ساکن اصفهان هستم و آقای عشق منم تهرانه ماهم هفت ساله با همیم. فکر کنم چهار سال کوچکتر از شما باشم
راستش اون موقعی که شروع به خوندن وبلاگتون کردم از لحاظ روحی شرایط جالبی نداشتم
بقدری انرژی مثبت از نوشته هاتون گرفتم که بخودم اومدم دیدم کل اخر هفته دارم وبلاگ میخونم
خواستم بخاطر ایجاد این حس خوب اروم کردن من تو اون شرایط بد ازتون تشکر کنم

سلام به روی ماهت
چه کامنت پر از انرژی و پرمحبتی
مرسی که منو خوندی
چقدر هم به هم نزدیک هستیم
امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشیم
عشقتون مانا

نون سین دوشنبه 14 بهمن 1398 ساعت 16:37 http://free-like-a-bird.blogsky.com

گل دختر :)
چه خوب که کادوی ولنتاین براشون سفارش دادی. چه خوب که آقای دکتر دوست داشتن بلده:) چه خوب که صبونه مربای آلبالو داشتید (دلم خواست:) )


کاش نزدیکم بودی عزیزم برات مربای آلبالو میاوردم

ترمه دوشنبه 14 بهمن 1398 ساعت 20:02

سلام

برای چند تا از پست ها کامنت گذاشتم، برای اون کروتون و برگ انجیری های نازنین، مشکل از موبایل منه گویا نرسیده.

واقعا کمیابه این روزها این طرز نگاه و فکر شما و این در لحظه زندگی کردن و لذت بردن از حال.
دم تون گرم و حال تون پایدار.

سپاس بسیار بابت تقویم، منم هر سال از نت دانلود می کردم و با عکس خانوادگی، شخصیش می کردم. امسال کارم راحت شد، خیلی هم بامزه بود تقویم شما.

سلام به روی ماهت
چقدر حیف که کامنتهای خوبتون را دریافت نکردم
چه جالب ،پس شما هم همیشه تقویم شخصی داشتید... امیدوارم همیشه شاد باشید

لیلی۱ دوشنبه 14 بهمن 1398 ساعت 20:45

گندم جان چقدر با احساسی تو
چقدر همه چیز رو قشنگ وصف میکنی
تامل میکنی و همین باعث میشه هرچیز خوبی در هر پدیده ای باشه بیرون بکشی و ببینی اش
خیلی این نگاهت رو دوس دارمو خیلی سعی میکنم ازت یاد بگیرم امید که موفق بشم

لیلی قصه های عاشقانه میدونم که خودت پر از حال خوب و محبتی
این انرژی خوبت را از کامنتای پر از مهرت میشه فهمید

نون سین سه‌شنبه 15 بهمن 1398 ساعت 02:38

حیف حیف...

چی شد عزیزدلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد