روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

بعد از تعطیلی طولانی...

سلام

روزتون پر از انرژی و حال خوب

تعطیلات بهتون خوش گذشت؟

هرچند شاید مثل من اینهمه طولانی تعطیلات نداشتین

صبح سه شنبه ساعت 6 خواهر و فندوق کوچولو اومدن خونمون و من برای ساعت 8 با دانا رفتم ورکشاپ گلدوزی داشتم

و چه خوب بود و چه حال دلمون را عوض کرد

شاید هیچوقت اون مدلها و کوک هایی که یاد گرفتم به دردم نخوره ... اما میدونم اون روز خوب یک خاطره زیبا شد در دفتر ذهن هر دومون

پشت همون برگه ی گواهینامه ی ورکشاپ حال خوبمون را ثبت کردیم و گذاشتیم توی دفتر خاطراتمون

ظهر برگشتم خونه و ناهار را دور هم خوردیم

بعدازظهر خواهر نوبت دکتر داشت و من باید میومدم دفتر و پدرجان هم جایی کار داشتند

این شد که دسته جمعی اومدیم بیرون

خواهر رفت به سمت دکتر

من و مامان و فندوق اومدیم دفتر

پدرجان هم دنبال کاری که داشتند

کارم تو دفتر خیلی طولانی نبود و نیم ساعته تمام شد و بقیه زمان را من و مامان با فندوق بازی کردیم


چهارشنبه از صبح تصمیم گرفتیم با مامان جان و پدرجان سه تایی بریم باغچه

پدرجان پیاز گل کوکب گرفته بودند برای کاشتن

چند تا درخت پرتقال و نارنگی و لیموترش و کامکوات هم توی سرسرا داشتیم که قرار بود منتقل کنیم باغچه

توی آپارتمان همه ی کارهای این شکلی سخت تر میشه

خلاصه که رفتیم و تا نزدیک عصر سه تایی اونجا بودیم و تو اون هوای بی نهایت خوب حسابی بهمون خوش گذشت

بعدش هم که برگشتیم باید پله ها را تمیز میکردم و گلدانهایی خالی درخت ها را جابجا میکردم


پنجشنبه صبح که بیدار شدم یه نگاهی به لیست خریدی که داشتم انداختم و پیشنهاد دادم که هدیه روز پدر را زودتر بخریم

این شد که سه تایی زدیم بیرون

هدیه را خریدیم و بعدش هم خریدهای میوه و تره بار که خیلی بهم حال خوب میده

وسط اونهمه رنگ و طعم قدم زدن و انتخاب کردن

شب هم رفتیم باغ رستوران عمه اینا


جمعه هم صبح زود بیدار شدم و با مامان جان یه تمیزکاری درست و حسابی راه انداختیم

از ظهر هم که خواهرا و فسقلیا اونجا بودند

و خدا را هزاران مرتبه شکر که تعطیلات خیلی خوبی بود







پ ن 1: بافت پتوی رنگی رنگی تمام شد و حالا فقط مونده دورش را تزئین کنم و یه اتوی حسابی ....


پ ن 2: یه عالمه کامواهای رنگی رنگی خریدم


پ ن 3: لابلای این چند روز تعطیل یه کمی کتاب خوندم و یه کمی هم فیلم دیدم


پ ن 4: آقای دکتر چهارشنبه رفته بودند زیارت جمکران...

من هم تصویری کنارشون بودم

و چقدر دلچسب بود ...

هردو آرزو کردیم که یک زیارت واقعی نصیبمون بشه ... کنار هم ...


پ ن 5: از غصه ی آدمهای دور و برم غصه دار میشم و هرچی غصه شون میاد تو ذهنم دعاشون میکنم

از شادی آدمهای اطرافم شاد میشم و توی دلم قند آب میشه

کاش میشد همه همیشه شاد باشن


پ ن 6: یکی دیگه از ماهی کوچولوهام مرد


پ ن 7: پر از حرف و تعریف کردنی هستم که هرکدوم نیاز به یه پست جداگانه داره

نظرات 17 + ارسال نظر
الهام شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 10:48 https://im-safe-in-your-arms.blogsky.com

سلام تیلو جانم.
چه آخر هفته خوبی خداروشکر.
زیارت چهارشنبه قبول باشه ایشالا قسمتتون میشه حتما.
پ ن 7: لطفا برای هرکدوم یه پست جداگانه بذار حتما منتظریم


سلام الهام عزیزم
اینهمه تشویقت منو سرشوق میاره

روشنک شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 10:51

سلام

چه خوب که از خودت نوشتی ....

من فکر میکردم عشقت متاهله ولی همسرش بیماره و

نمیتونه ترکش کنه برای همین نمیتونین با هم باشین

چه تخیلاتی از نوشته هاتون داشتم من برم فیلمنامه نویسی

چیزی بشم

امیدوارم همیشه حال دلت و جیبت خوب

باشه

سلام به روی ماهت
یا خدا
جدی چنین تخیلاتی کردی؟
اونوقت چرا؟
من کجا چیزی در این موارد نوشتم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راست میگی باید بری فیلم نامه نویس بشی
رمان هم میتونی بنویسی و باحال هم میشه

soly شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 11:21

ووی بافت پتوی رنگی رنگی دیدن داره تیلو جووونم.


تموم بشه عکس را میگیرم
کاش یادم نره
براتون عکسش را میزارم

رسیدن شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 11:22

امیدوارم خودت هم سلامت باشی و همه لحظات زندگی ت پر از شور و تغییرات مثبت باشه


ممنونم ساره ی نازنینم

لاندا شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 11:26

از این آخر هفته خوبا پر از فعالیت و حس خوب. کلی کیف کردم از کاشتن درخت که تعریف کردی.
آفرین که زود زود میری کادوها رو میگیری. من هیچ وقت نمیدونم چی بگیرم

وای باید یه پست جداگانه برای باغچه رفتن و درخت کاشتن و کاشتن اون پیازهای کوکب بنویسم پر از حال خوب بود
من همیشه یه لیست دارم که در طول سال مینویسم کی چی لازم دارم و هروقت به مناسبت میرسم بهش مراجعه میکنم و یکی از اون لیست انتخاب میکنم
هدیه خریدن خیلی سخته

بهار شیراز شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 11:58

یادش بخیر...زیارت دو تایی تون توی حرم حضرت معصومه

یادته؟
تو عین خودم اون سرمستی را حس کردی

پیشاگ شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 12:04 http://bojboji.blogfa.com

میدونم چقد کیف داره درختکاری و گل کاری تجربشو دارم زییییاد
اون زیارت هم خیلیییی دور نیست دست تو دست هم دارم میبینمتون
تیلو غصه نخور با غصه خوردن و دلسوزی کاری که از پیش نمیره خودتو اذیت نکن عزیزم

خدا را شکر که از این تجربه های خوب داری
انشاله
به دعای شما دوست عزیزم انشاله
غصه خوردن اصلا فایده ای نداره

لیلی۱ شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 12:08

گندم جانم خدارو شکر که مثل تمام اخر هفته ها از لحطاتت استفاده خوبی بردی و کنار عزیزانت خوش گذشته
راستی حتما عکس پتو رو بذار

سلام لیلی قصه های عاشقانه
خوبی عزیزم
چشم سعی میکنم

هدی شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 14:35

سلام تیلوجان

سلام به روی ماهت
عزیزدلمی

کاترین شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 14:40 http://onclouds.blogfa.com

این تعطیلات عاااالی بود .
خیلی خوشحالم که اکثرا برا همه خوب بود .
پست جداگانه ها رو بزار مطمئنم که همشون حس خوب دارن مخصوصا باغچه

خدا را شکر که بهت خوش گذشته
اونقدر دلم میخواست پستهای زیاد بزارم امروز ولی بی نهایت شلوغ بودم

قلب من بدون نقاب شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 19:11 http://Daroneman.blog.ir

به نظرم آخر هفته زود گذشت
خوشحالم که حسابی بهت خوش گذشته
هر چی از خدا میخوای بهت بده تیلو و کیفش رو ببری

میدونم که آخر هفته شما هم عالی بوده که حس کردی زود گذشته
خدا را شکر
انشاله که همه دوستان روزها و هفته های بینظیری را سپری کنند
ممنونم

ندیمه حسام پور شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 20:29

سلام تیلو جان خوبی؟مدتهاست میخونمت اصفهان زندگی میکنم اما اصفهانی نیستم یه سوال دارم کجا میتونم کلی کاموای رنگی بخرم؟

سلام به روی ماهت
ممنونم که منو میخونی
هم سمت دروازه دولت تعدادی مغازه کاموا فروشی هست و هم توی خود بازار میدان امام که سراغ بگیری بهت میگن از کجا میتونی بخری
ولی من همیشه به مغازه سمت سه راه سیمین هست (کوچه پشت پمپ بنزین) اگه سراغ بگیری تقریبا معروف هست به اسم شهاب، از اونجا زیاد کاموا خریدم

پونه شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 20:40

براتون یک زیارت دو نفره با حس و حال ناب و پر از حال خوب آرزومندم...


ممنونم پونه ی نازنینم

واتو واتو شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 20:54 http://zehne-bi-alayesh.blogfa.com

خوش اومدم ب وبلاگت . اولین باره ک میام. از پیج بهار. خیلی خوبه ک با ناراحتی بقیه ناراحتی با شادی بقیه ذوق میکنید. این ینی روحتون ب تعالی رسیده و کسایی ب اینجا میرسن ک واقعا میخاستن راهو پیدا کنم. بهتون تبریک میگم . آرامشی ک اینجا هست با هیچی قابل قیاس نیس و تازه میفهمی ک خدا ک الان می‌شناسی چقد فرق میکرد با قبلی

خوش آمدی واتوواتوی نازنین
چقدر این شخصیت توی بچگی برام دوست داشتنی بود
ممنونم از تعریفی که کردی و امیدوارم دوستای خوبی بشیم
بهار یکی از بهترین و خوش قلب ترین بچه های وبلاگستان هست ... و دوستاش برای من خیلی عزیز هستند

رهآ شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 23:28 http://Ra-ha.blog.ir

پست های اول هفته ت خیلی خوبه. قشنگ معلوم اخر هفته خوبی دلشتی و کلی انرژی ذخیره کردی.

یاد زیارت تون تو حرم حضرت معصومه افتادم.
ان شالله قسمت شه

پتویی که بافتی باید خیلی قشنگ باشه :)

وای چه کیفی میکنم وقتی میبینم اون زیارت به یاد شما هم مونده
عجب زیارتی بود... عجب حالی داشت... انشاله قسمت همه عزیزان بشه

صحرا یکشنبه 13 بهمن 1398 ساعت 07:05

سلام گندم عزیز. دلت شاد باشه خانوم. راجع به ماهی فکر کنم آبش مهمترین فاکتور تو زنده موندنشونه، من ماهی کوچولوم نزدیک دو سال هست دارمش. فقط آب معدنی استفاده میکنم براش. شاید آب شیر زیادی براشون سنگینه


سلام به روی ماهت
یکی دیگه ماهی دارم
از این به بعد بهش آب معدنی میدم
ببینم چی میشه
توکل برخدا

بهامین یکشنبه 13 بهمن 1398 ساعت 09:23 http://notbookman.blogsky.com

سلام تیلو جانم
خوبی؟؟
زیارت قبول
الهی همه آخررهفته هات پر بشه از لحظه های خوب و قشنگ

سلام دوست خوبم
ممنون نازنینم
من برای تمام لحظات زندگیت آرامش و زیبایی آرزو میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد