روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

خواب دیدم سایه ای بودم که همراهی نداشت...

سلام

چهارشنبه تون پر از خیر و برکت

امیدوارم آخر هفته ی بینظیری را تجربه کنید

لحظه های شیرینی خلق کنید و از لحظه های خوبتون کامتون هم شیرین باشه...

امروز میخوام یه وقت آزاد پیدا کنم و برم برای فسقل کوچولویی که حالا تازه اندازه یه کنجد هست یه یادگاری بخرم

میخوام خوشی بودنش توی جانم ته نشین بشه و هی نگاه کنم به یه لباس کوچولو و ته دلم براش ضعف بره


صبحها همچنان با پدرجان میام سرکار

از تحویل ماشین که قرار بوده تا آخر این هفته باشه هیچ خبری نیست

عصرها هم پدرجان میان دنبالم

در عوض دیشب که داشتیم دوتایی میرفتیم سمت خونه بهشون پیشنهاد خرید یه کیف برای موبایلشون را دادم

پدرجان گارد برای گوشی دوست ندارن دقیقا برعکس من

برای همین چند جایی سرزدیم تا موفق شدیم یه کیف برای گوشی شون پیدا کنیم

داشتیم میرفتیم سوار ماشین بشیم که دیدم پدرجان دارن به سمت شیرینی فروشی میرن

ما اصولا برای مهمانی ها شیرینی میخریم و همینطوری نمیریم سمت شیرینی فروشی، آخه میدونید که پدرجان دیابت دارن ، خودشون رعایت میکنند و اصلا لب به شیرینی نمیزنن ، ما هم رعایت ایشون را میکنیم و در حالت های معمولی اصلا شیرینی نمیخریم

پرسیدم پدرجان مهمان داریم؟

فرمودند : نه دیدم اینجا شیرینی زبان داره میخوام یه کمی برای مامان بخرم   (مامان علاقه ویژه به شیرینی زبان دارند)

یعنی من چشمام قلب قلبی نشه؟؟؟؟





پ ن 1: آقای دکتر صبح کله سحر (5 صبح) برام یه عکس فرستاده بودند که معلوم بود بیدار و سرحال تشریف دارند و منتظر تلفن من هستند

منم خیلی خواب بودم و اصلا چشمام باز نمیشدبه یه استیکر قلب قلبی اکتفا کردم و به خوابم ادامه دادم

یکساعت بعد دوباره یه عکس دیگه فرستادند، منم یه استیکر دیگه 

ساعت نزدیک 7 برام نوشته بودند : قربونت برم که اینقدر پایه ای....


پ ن 2: قول میدم امروز از شر این قورباغه مزاحم خلاص بشم!!!


پ ن 3: مغزبادوم و مامانش هنوز با سرماخوردگی دست به گریبان هستند

چقدر سرماخوردگی بد پیله شده این روزها... مگه همیشه دوره سرماخوردگی سه روز نبود؟


پ ن 4: چالش جدیدتون تا عید چیه؟

میخواین این دوماه آخر سال چه کاری را شروع کنید... یا چه کاری را تمام کنید؟

98 داره تمام میشه یه نگاهی به لیستتون بندازید و ببنید برای چه کارهایی باید دست بجنبونید....



نظرات 15 + ارسال نظر
soly چهارشنبه 2 بهمن 1398 ساعت 10:13

سلام عزیزم.
همیشه خوش باشی.

سلام نازنینم
متشکرم

بهار شیراز چهارشنبه 2 بهمن 1398 ساعت 10:59



اینم شیرازی بازی من

لاندا چهارشنبه 2 بهمن 1398 ساعت 11:16

خانم اجازه، ما بگیم؟
لاغر شویم
منظم بمانیم
شکرگزار باشیم
به روحیه خود برسیم

وای عالی بودی
عالی
نمره ت بیسته بخدا

Nazi چهارشنبه 2 بهمن 1398 ساعت 11:27

تیلوجان شما اول مهررربووونی بودی بعد دست وپا دراوردی:. من جای تو بودم و خواهرم بچه سوم را حامله بود نصفش میکردم
دنیای احساس ومهربونی هستی

ای جونم
چقدر به من انرژی میدی دخترجان
متشکرم

خواهر بچه سوم حامله نیست و بچه دوم هست
مغزبادوم دختر اون خواهرم هست
فندوق و این فسقلی جدید بچه این خواهر...

سهیلا چهارشنبه 2 بهمن 1398 ساعت 13:14

سلام تیلو خانوم گل
امیدوارم همیشه عشقتون پایدار و مانا باشه عزیزم من وبلاک شما رو جسته گریخته خوندم ولی متوجه نشدم چرا شما و آقای دکتر از هم دورید؟ با این همه عشق عزیزم چرا ازدواج نمی کنید؟ البته جسارت من رو ببخشید.
4 تا چالش برای عید:
1. خریدن کادو برای عزیزانم
2. تمیز کردن خونه نزدیک عید
3. خریدن تنقلات عید و خریدهای عید
4. اگه خدا بخواد عوض کردن ماشین
موفق باشی

سلام دوست خوبم
به اندازه همه ی آدمهای روی کره زمین قصه برای شنیدن وجود داره
قصه ی ما هم اینطوری رقم خورده
ممنون که نوشتی از چالش هات

پیشاگ چهارشنبه 2 بهمن 1398 ساعت 13:26 http://bojboji.blogfa.com

من شیرینی دوس دارم هم تر هم خشک فقط فقطم دوس دارم با چایی بخورم اما تو حجم زیاد نمیخرم مثلا درحد 7 یا 8 دونه که زیاده روی هم نکرده باشم -
شیرینی های عید خونه مامانمینا هم هر سال با منه گرچه مامانم هی میگه نخر اما من بازم میخرم
امسالو کلا تصمیم گرفته بودم از کسی ناراحتی به دل نگیرم تا اینجا هم موفق بودم خدا کنه این دوماهم دووم بیارم یکم سخته اون برای من که زودرنجم
یه قرضی هم داریم که 2/3 رو دادیم مونده 1/3 جور میشد اونم تسویه میکردیما عالی میشد
1 کارم هست که همت والایی میخواد کاش بتونم استارتشو بزنم

به به
شیرینی با چای... منم دوست دارم شدید
چه تصمیم خوبی گرفتی و چقدر خوب که بهش عمل کردی
انشاله قرض شما و همه اونایی که قرض دارن تسویه میشه و خیالشون راحت میشه
انشاله که با دلخوش کارت را هم استارت بزنی و با موفقیت جلو ببری

رسیدن چهارشنبه 2 بهمن 1398 ساعت 13:30

چقدر این آقای دکتر باحالن. ای ول به ایشون


ممنون

الهام چهارشنبه 2 بهمن 1398 ساعت 14:11 https://im-safe-in-your-arms.blogsky.com

سلام تیلو جانم.
من خاله نمیشم...ولی خوش ترین لحظه های بچگیم زمانی بود که با خاله ام میگذروندم...با هم حموم میرفتیم و نقاشی میکردیم و با حوصله باهام بازی میکرد...راستش پایه های علایقم توی همون روزا گذاشته شد و همیشه مدیون خاله هستم.
خواستم بگم دقیقا میدونم تو دل خواهرزاده ها چه جایگاهی داری

تا آخر سال میخوام یه تکون حسابی به برنامه روزانه ام بدم. فارغ از نتیجه منظم کتاب بخونم و درس و ورزشم....مهم تر از اینا بیشتر خدا رو شکر کنم هر روز

آخر هفته خوش بگذره

سلام به روی ماهت
باید بازم بگم که خیلی نوشته هات را دوست دارم؟
منم با مغزبادوم خیلی خیلی وقت میگذرونم... خیلی هم به هردومون خوش میگذره
چه کارهای خوبی... امیدوارم موفق باشی

کاترین چهارشنبه 2 بهمن 1398 ساعت 15:38 http://onclouds.blogfa.com

سرما خوردگی امان از این سرما خوردگی نمی زاره از این روزهای زمستون لذت ببیریم که '!!
من مامانم هنوز لباس های نوزادی منو داره و قتی ۵ ماه منو باردار بود گرفته بود و الان اون ها رو قاب کردیم زدیم به دیوار اتاقم ...


وای از این سرماخوردگی...
عزیزم
چه کار قشنگی

المیرا چهارشنبه 2 بهمن 1398 ساعت 16:11

عزیزم بی زحمت ادرس ایمیل منو از داخل پیام حذف کنی..‌ممنووونم

حذف کردم عزیزم
امکان ویرایش نظر شما را ندارم اینجا
برای همین کلا حذفش کردم

سعید چهارشنبه 2 بهمن 1398 ساعت 19:17 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی مهربونم
خوبی؟
تشریف بیارین این جا تا ببرمتون دو تا شیرینی فروشی که زبانش معرکه س
یه کیلو هم که بخوری انگار دوتا خوردی
یکی از این شیرینی فروشی ها زبان ها رو از کارگاه که میاره قبل از این که تو یخچال بذاره همش تموم میشه
کارهای آخر سال من معمولا مربوط به فروشگاهه که اونا رو باید روزهای اول سال انجام بدم
شاد و پاینده باشی دختر عمووووووو

سلام
ممنون از لطف شما
خیلی به ما محبت دارین شما
نوش جانتون شیرینی های خوشمزه
موفق و پیروز باشی

فرشته چهارشنبه 2 بهمن 1398 ساعت 23:26 http://femo.blogfa.com

خاله بهترین افریده خداست
به به اقای دکتر خوشحال
من برای ۹۸هیچ برنامه ای ننوشتم خیلی از خودم شرمسار شدم

خاله شدن هم عالمی داره
لازم نیست حتما چیزی مکتوب بشه ... همین که توی ذهنت کلی ایده و هدف داشتی و کلی کار خوب انجام دادی خودش عالیه
چرا شرمسار باشی عزیزدلم زندگی همین لحظه های کوچولویی هست که ما توش زندگی میکنیم

سارا(چیکسای) چهارشنبه 2 بهمن 1398 ساعت 23:52 http://15azar59.blogsky.com

من امسال چندتا تصمیم مهم گرفتم که قصد دارم تا سالهای بعد هم ادامه اش بدم و چندتا چالش بزرگ پیش رو دارم که همشم مربوط به امسال و یک سال اینده نیست مربوط به سالهای بعد هم میشه
یه قورباغه خیلی بزرگ هست که بیرون کردن اساسی مهر کسی از دل و قلبم هست تا بتونم خودم احترام خودمو حفظ کنم که باااید قورتش بدم تا الان سعی کردم و تا حدود زیادی تونستم موفق باشم امیدوارم کامل بشه
استقلال مالی رو بیشتر کنم و اگرررررر بچه خوبی باشم کمی پس انداز کنم
و از مهمتر کنکور پسرم

چالش های بزرگ باعث میشن آدم قدمهای بزرگتری هم برداره
امیدوارم همیشه موفق باشی
اگه آدم داره تلاش میکنه مهر کسی را از دلش بیرون کنه یعنی نصف راه را رفته...
انشاله که کنکور پسر جان به بهترین شکل پیش میره و سال بعد به این چالش میخندی و میگی چه بی خود اینهمه نگران بودم

رافائل شنبه 5 بهمن 1398 ساعت 09:24 http://raphaeletanha.blogsky.com

تبریک فراوون. خاله شدن عالیه. اصلا بودن این کوچولوها به آدم انگیزه میده.
دوم اینکه منم علاقه ی زیادی به شیرینی زبان دارم و همکلاسی هم گاهی حسابی غافلگیرم میکنه. چشمای منم قلب قلبی شد.
عاشقتم پایه جون. منم وقتی خوابم میاد همینجوری میشم.

متشکرم رافی مهربونم
به به از این غافلگیری های خوشمزه
عشقتون مستدام

جزر و مد شنبه 5 بهمن 1398 ساعت 12:21

حسودیم میشه به آقای دکتر که کم می خوابن، خوش به حالشون، من صبح ها خیلی سخت بیدار میشم.
منم دلم شیرینی زبان خواست چند وقته نخریدم
من امسال چالش خاصی ندارم چون تولین عید بدون دانشگاه رو دارم و می خوام با خیال راحت لذت ببرم از این دو ماه

منم به این کم خوابیدنه حسودیم میشه
من خیلی بیشتر نیاز به خواب دارم
ای جونم ... خیلی زود اقدام کن و بخر و به یاد من بخور... نوش جونت
الهی شکر... نوش جانت این لذت زیبا
الهی هرچی میخوای به دست بیاری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد