روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

از سری داستانهای درخواستی...

یکی از دستگاههای یک ایراد ریز داشت

زنگ زدم آقای تعمیرکار و فرمودند همچین خیلی هم ریز نیست و میام سردستگاه

اقای تعمیرکار اومدند و مشغول به کار شدند

نیم ساعتی گذشته بود که آقای دکتر تماس گرفتند

حالا دقت کنید من از صبح تا نزدیک ساعت 1 تقریبا شش بار تماس گرفتم که دو کلمه با هم حرف بزنیم هربار گفتن کار دارم ... جلسه ام ... فلان جا هستم ... نمیتونم و ...

منم دیگه زنگ نزدم

بعد ایشون ساعت 6 یادشون افتاده که من از صبح هزاربار زنگ زدم

زنگ زدند و فهمیدند که آقای تعمیرکار اینجان... دو دقیقه حرف زدند و به دلیل اینکه اطرافشون به شدت شلوغ بود و هزارنفر در همون لحظه باهاشون کار داشتند زود مکالمه را تمام کردند.

دو دقیقه نشده بود که دوباره زنگ زدند... حال و احوال و بهشون گفتم من الان مثلا قهر کردم، فرمودند: الان اصلا وقت این حرفا نیست... (اشاره به حضور آقای تعمیرکار)

بعد هم گفتند به من خبر بدید وقتی ایشون رفتند!!!!!

گفتم : باشه

دوباره دو دقیقه بعد زنگ زدند...

گوشی را برداشتم : سلام عزیزم ....

: سلام ... نرفته؟

: نه هنوز

: چرا اینقدر طولش میده ؟؟؟؟

و من که نمیدونستم چطوری براش ذوق کنم ... آخه طولش نمیده که...

سه دفعه دیگه هم بعد از اون قضیه زنگ زدند و فقط پرسیدند : رفت؟

گفتم : نه ...

فرمودند: هیچی دیگه نگو ...




پ ن 1: آقای تعمیرکار فوق العاده آقای خوب و محترمی هستند و من سالهاست که با ایشون کار میکنم

ولی آقای دکتر نگرانی های خاص خودشون را دارند...

نظرات 13 + ارسال نظر
رسیدن دوشنبه 9 دی 1398 ساعت 22:02

ای جون آقای دکتر

الی دوشنبه 9 دی 1398 ساعت 22:09 http://elhamsculptor.blogsky.

ای جااان اصلا تو اول عشق بودی بعدا دست و پا درآوردی
عاشقانه رو فقط برای تو ساختن، چون بلدی چطوری عاشقی کنی، جنست از عشقه کلا چون صبوری و پر از لطافت یعنی تو این زمینه ها برعکس منی
من باشم ازم ازین سوالا بپرسن کلا مثل آتشفشان فوران میکنم حتی اگر مطمئن باشم از سر نگرانیه یعنی من نوبر خلقتم کلا نقطه مقابل 99 درصد خانوما
باشد که به راه راست به سمت من هدایت شود

تو نمونه ی بینظیری از خلقتی که من واقعا برات احترام قائلم
منم دیگه زیادی لی لی به لالای آقای دکتر میزارم...چیکار کنم دلم پیشش گیره

لیلی۱ دوشنبه 9 دی 1398 ساعت 22:34


واای خدا قند تو دهن منم اب شد چه کیفی کردی گندم


فدای دلتون و اون کله قندای آب شده

قلب من بدون نقاب دوشنبه 9 دی 1398 ساعت 23:06 http://Daroneman.blog.ir

من فقط خندیدم
میگم بد نیست ی روز در هفته این دستگاه الکی خراب بشه
کی به کیه؟؟ اصلا شده من خودم لباس کار می پوشم به عنوان بدل آقای تعمیر کار میام اونجا
وای خبیث درونم الان فعال شده


سپی جان من که میدونم چطوری از درون حرص میخوره و به خودش فشار میاره اصلا دلم نمیاد
یعنی جدی جدی انگار یکی وارد حریم خصوصیش شده و میخواد خفه ش کنه

روشنک سه‌شنبه 10 دی 1398 ساعت 08:26

سلام

به به حظ کردم شیرین بود شدید

راستی هیچ وقت نگو بهم نمیرسیم حتما میرسیددددد

تو فقط بخواه و بسپار به کائنات سخاوتمند

سلام به روی ماهت
همه چیز را سپردم به خداوندی که بنده هاش را کفایت میکنه

soly سه‌شنبه 10 دی 1398 ساعت 08:39

نگرانی از جنس خاستن ...خیلی هم عالی

لطف داری عزیزدلم

ستاره سه‌شنبه 10 دی 1398 ساعت 09:36 http://Setareha65.blogsky.com

حسادت، از خصوصیات بارز ایشان بود


این حسادته؟
به نظرم حساسیت هست
به قول مغزبادوم اگه حساسیت داری به این مساله باید عطسه کنی

بهار شیراز سه‌شنبه 10 دی 1398 ساعت 10:05

حسووووووود کی بوده این دکتر

خوبه نقطه ضعف اش پیدا کردیم

اخیش... عزیزدلم...
اذیتش کنیم؟

دل آرام سه‌شنبه 10 دی 1398 ساعت 10:56

کلی خندیدم
خیلی خوب بود

خدا را شکر
یکی را شاد کردیم

پیشاگ سه‌شنبه 10 دی 1398 ساعت 13:34 http://bojboji.blogfa.com/

آقای دکتر حسودیان چی میگه

سعید سه‌شنبه 10 دی 1398 ساعت 19:20 http://www.zowragh.blogfa.com

یه جورایی به آقای دکتر حق میدم
دوس ندارن جلو غریبه حرف خصوصی بزنن
منم وقتی تو مغازه یا جمع دوستام هستم دوس ندارم با خواهرام یا خواهر زاده های دخترم زیاد صمیمی صحبت کنم

پس آقایون خوب همو درک میکنید؟
من این اخلاقشون را میشناسم و یواشکی بگم که خیلی هم دوستش دارم

جزر و مد چهارشنبه 11 دی 1398 ساعت 15:08

یکی از دوستان راست میگه ها یه روز در میان با لباس تعمیر کار بیایم بنده خدا آقای دکتر حرص میخوره یهو چندتا دستگاه می فرسته اگه خرابم شد تعمیرکار نیاد دستگاه نو بعدی استفاده بشه
تیلو خانم اصلا این تیکه مکالمه خودش پتانسیل یه رمان پر فروشه


خیلی خوب گفتی
من که کلی کیف کردم

سمیه پنج‌شنبه 12 دی 1398 ساعت 10:38

سلام خوب من چند وقتی وبلاگتونو می خونم ولی نفهمیدم چرا شما و اقای دکتر از هم دورین بعد این دوری قراره خیلی طول بکشه ؟ آخهبه نظر می رسه خیلی اذیت می شین و حیفه که این روزا رو در کنار هم دارین از دست می دین فاصله تون از هم زیاده ایا ؟ ایا من فضول می باشم به هر حال ایشاله که هر چه زودتر مشکل این دوری حل شه

سلام دوست خوبم
عاشقی و دوری خیلی چیز عجیبی نیستند
اصلا فضول نیستید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد