روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود

سلام

صبح بارانی زیباتون پر از احوال خوش

اینجا که از دیشب بارون ریزریز و نم نم شروع شده و همچنان هم ادامه داره

انشاله که کمی هوا بهتر بشه

دیروز که آلودگی در حدی بود که سرگیجه و حالت تهوع داشت منو میکشت... گلودرد و سوزش چشم هم که دیگه گفتنی نبود



صبح که داشتم به سمت دفتر میومدم مثل خیلی از روزهای دیگه داشتم به وبلاگم و اینجا فکر میکردم

بعد یاد بی معرفتی بلاگ اسکای افتادم

چند روزی هست که با خودم در کنجار برای رفتن و موندن هستم...

نه اینکه از اینجا برم یه جای دیگه بساطم را پهن کنم

اینکه کلا بیخیال وبلاگ نویسی بشم

گویا ما اینجا در نقطه ای کور از دنیا واقع شدیم و باید از خیلی چیزها چشم پوشی کنیم

نه پیام خبررسانی قبل از ماجرا از بلاگ اسکای دریافت کردم ، نه پیام عذرخواهی بعد از ماجرا...نه اطلاع رسانی  در کار بود و نه حتی دلداری و دلگرمی...

و این به نظرم یه جورایی توهین محسوب میشه

اگه الان اینجام و مینویسم به عشق اون خواننده هایی هست که همیشه منو با مهربونیاشون دلگرم کردند

این روزها انگار یکی یکی دلخوشی هام کمتر میشه ... کمرنگ تر میشه

هی دست و پا میزنم و مثل کسی که وسط یک مرداب گیر کرده باشه با هر دست و پایی بیشتر فرو میرم

بگذریم

من تا وقتی که زنده ام به تلاش و تمرین ادامه میدم

من زندگی را تا وقتی که خداوند بهم لطف داره و اجازه میده ادامه میدم


دیروز یک دورهمی با دختر دایی ها و زن دایی و خواهرا برنامه ریزی کردیم

حالا صرفا که همه چیز نباید در شب یلدا واقع بشه

اون یک دقیقه فقط بهانه است

مامان جان یک کیک خوشمزه پخته بودند

بوی آش رشته خوشمزه هم همه جای خونه را پر کرده بود

پدرجان هم برامون شیرینی محبوبمون را خریده بودند و کلی میوه های رنگی رنگی پاییزی

دختر دایی برام گلدان گل و چای ماسالا آورده بود

اون یکی دختر دایی هم یک چاقوی آشپزخانه برای مامان جان آورده بود

دور همی خوبی بود

منم از ظهر دفتر را تعطیل کردم و رفتم تا شب دور هم بودیم

موقع رفتن هم مامان جان به هرکدوم از دختردایی ها خیارشور و خرما دادند

من و فندوق و مغزبادوم خیلی خیلی بازی کردیم



پ ن 1: تاحالا چای ماسالا را تست نکرده بودیم، فقط من و مامان جان دوست داشتیم

خواهرا و پدرجان اصلا خوششون نیومد


پ ن 2: به یک مشتری گفتم : روز خوبی داشته باشین.

گفت : سعیم را میکنم

من از این جواب خیلی خوشم اومد

حالا شما هم روز خوبی داشته باشین

نظرات 19 + ارسال نظر
SOLY سه‌شنبه 26 آذر 1398 ساعت 09:25

ان شالاه همه مون روز و روزگار خوبی داشته باشیم...

انشاله
انشاله
دعای دائمی منم همینه

الی سه‌شنبه 26 آذر 1398 ساعت 09:31 http://elhamsculptor.blogsky.com/

منم سعی خودمو میکنم


توهین به شعور آدما توی این مملکت حد و مرز نداره، گاهی فکر میکنم همه اینکارها عمدیه برای کلافه کردنو فراری دادنمون، گویا بهترین راهه که...
چه میدونم
اینقدر همه چیز مزخرفه دچار توهم توطئه شدم

انشاله که همه سعی کنند
انگیزه و امید داشته باشن
والا اینروزها توهم های زیادی در اطرافم شناوره

بهار شیراز سه‌شنبه 26 آذر 1398 ساعت 09:32

اسم ننوشتن رو نیار که خوشم نمیادا...
دوستت دارم

چشممممممممممممم
هرچی بهاربانو بگه

الهام سه‌شنبه 26 آذر 1398 ساعت 09:55 https://im-safe-in-your-arms.blogsky.com/

سلام تیلو جانم. شما هم روز خوبی داشته باشید


کامنتهات را یه طور ویژه میخونم
مثل پست های بی نهایت دلنشینت

انه سه‌شنبه 26 آذر 1398 ساعت 10:03 http://manopezeshki69.blogsky.com

نه تو رو خدا بنویس اینجا جایی که هر روز و هر روز سر میزنم همین دلخوشیای کوچیک مونده برامون

وای واقعا بال در آوردم
همین یه دلیل برای اینجا موندم کافیه

زهرآ سه‌شنبه 26 آذر 1398 ساعت 10:06 http://asemanvaeshgh.blogsky.com

سلام

سلام عزیزدلم

زهرآ سه‌شنبه 26 آذر 1398 ساعت 10:06 http://asemanvaeshgh.blogsky.com

سلام

سلام به روی ماهت

لاندا سه‌شنبه 26 آذر 1398 ساعت 10:17

ارهههه. بلاگ اسکای خیلی بی اعتماد ترمون کرد. کلا اعتماد چیزیه که هر روز داره از بین میره اینجا. دیگه داریم عادت می کنیم به حساب نکردن رو هیچ چیز...

این بی اعتمادی به من خیلی فشار میاره
اذیتم میکنه
من خوش بینی و دید مثبت را دوست دارم و این روزها خیلی کار سختی شده

زهرا سه‌شنبه 26 آذر 1398 ساعت 10:55

چشم سعی میکنیم

چشمتون روشن
انشاله بلا از خودتون و عزیزانتون دور باشه
سعی کردن هم خوبه

لیلی۱ سه‌شنبه 26 آذر 1398 ساعت 10:58

سعی خودمونو میکنیم خانوم خانومااا
ایام به کام

لیلی نازنینم چرا اینهمه کمرنگ شدی
چرا دیگه مثل قدیما باهام حرف نمیزنی

نورا سه‌شنبه 26 آذر 1398 ساعت 11:11 http://nooradiary.blogsky.com

سلام تیلو جان
میخوام خیلی حرف بزنم
اول اینکه همه وبلاگت رو خوندم، خیلی خوشم اومد ازت دخترجان.
از اینکه انقدر پر انرژی زندگی میکنی، تلاش میکنی و رنگی رنگی هستی. کلی گل و گیاه داری و باهاشون عشق میکنی.
باورت میشه انقدر از کیک پختن‌هات نوشته بودی که رفتم پودر کیک خریدم منم درست کنم؟ دیروز به مامانم گفتم برای شب یلدا کیک خونگی بپزیم.

از اینکه انقدر برای مغزبادوم و فندوق عاشقانه وقت میذاری خیلی لذت بردم، من همچین خاله ای داشتم تو زندگیم عالیه، عالی
وقتی به قسمت از دست دادن مادربزرگ عزیزت رسیدم حقیقتا ناراحت شدم و اشک به چشمام اومد، روحشون شاد و در آرامش باشه.

وقتی از تولد فندوق جان نوشتی لحظه لحظه‌های تولد جوجه های خودمون جلو چشمم اومد و یادم اومد چقدر لذت بخش بود، منم میترسیدم نتونم دومی رو مثل اولی دوست داشته باشم اما خودش جای خودش رو تو دلم باز کرد.

و یه چیز دیگه بگم، من با اصفهانی هایِ کمی در طول زندگیم برخورد داشتم، آشنایی با شما باعث شد بفهمم حرفایی که درمورد اصفهانی ها میزنن درست نیست یا حداقل شامل همه نمیشه، اینقدر که شما دست و دل باز و مهربون هستید و انقدر که با هدیه دادن گل و چیزای دیگه محبتتون رو نشون میدید منم ترغیب شدم همین کار رو کنم.
برات خیلی خیلی خوشحالم که آقای دکتر رو در کنارت داری، عشق ارزشش خیلی بالاتر از اینه که بخاطر مسافت بخوای از دستش بدی و اینکه عشق هر جا باشه حتی زیر یک سقف بازم مشکلات خودشو داره که حل کردنش بازم عشق رو تقویت میکنه.
از ته دلم براتون آرزو میکنم که بهترینا براتون اتفاق بیوفته و حال دلتون هرجا هستین خوب باشه با همدیگه.
من که امیدوارم بازم بنویسی آخه تازه یافتمت و دوست دارم باشی

سلام نورای نازنینم
دلم میخواد کامنتت را قاب کنم بزنم جلوی چشمام
چقدر از اینکه وقت گرانبهات را گذاشتی و وبلاگم را خوندی ممنونم
و امیدوارم لایق این تعریفهایی که کردی باشم
از دوستی باهات بی نهایت خوشحالم

رسیدن سه‌شنبه 26 آذر 1398 ساعت 12:11

کاترین سه‌شنبه 26 آذر 1398 ساعت 13:34 http://onclouds.blogfa.com

تیلو تیلو جان دلت میاد ننویسی ؟؟؟
اخه این عالمه حس خوب رو دیگه کجا گیر بیاریم ؟؟؟ حتی نوشته های غمگینت هم حس خوب دارن !!

کارترین مهربونم
وجود دوستان خوبی مثل شما و تعریفهای این چنینی است که منو دلگرم کرده و اینجا نگه داشته

خانمـــی سه‌شنبه 26 آذر 1398 ساعت 14:06 http://harfhaye-dele-khanomi.mihanblog.com/

نه لطفا نرو من تازه پیدات کردم

عزیزمی
میدونی شماها دلگرمی های من هستید
به خاطر شما هاست که خیلی چیزها را دوام می آورم

پیشاگ سه‌شنبه 26 آذر 1398 ساعت 15:07 http://bojboji.blogfa.com/

خوشحالم که حداقل دورهمی بهت خوش گذشته

الحمدلله خیلی خوب بود
ممنونم

سهیلا سه‌شنبه 26 آذر 1398 ساعت 17:29 http://Nanehadi.blogsky.com

چای ماسالا خ شمزه است.شاید بخاطر طبع گرمش به بعضی ها نسازه.حرف جالبی زده مشتریتون.

بله به شدت گرم هست و ممکنه برای همه خوب نباشه
اما من کلا با گرمی ها خیلی خیلی جورم

سعید سه‌شنبه 26 آذر 1398 ساعت 18:22 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی خوبم
اتفاقا اینجام داره بارون نم نم میاد
یاد این ترانه قدیمی افتادم که از بچگی دارم گوش میدم
نم نم بارون
شر شر ناودون
گل های گلدون
با تو دیدن داره

شاد باشی دختر عمو

سلام پسرعموجان
خدا را شکر از این باران پاییزی
متشکرم
شما هم همیشه خوش باشی

روشنک چهارشنبه 27 آذر 1398 ساعت 10:01

سلام

چه دعای قشنگی.....مرسی

دعای منم برای شما و همه مخلوقات خدای مهربون:

تنت سالم - تنور دلت گرم وشاد- جیبتم پر پول

(انتخاب با خودت ریال ...دلار... پوند)

آخه کائنات سخاوتمنده هر چی بخوای بهت میده فقط

شک نکن

سلام به روی ماهت عزیزدلم
الهی آمین
آمین به دعای قشنگت
چون خداوند خیلی خیلی سخاوتمنده من همش را میخوام

قلب من بدون نقاب چهارشنبه 27 آذر 1398 ساعت 10:11

تیلو نگرانت هستم
چرا دلخوشی هات روز به روز کم تر میشه؟؟
تو شرایط سخت اگر قوی باشیم و لبخند روی لب هامون درسته وگرنه که تو آسونی و شرایط آسون که کاری نداره

نگرانم نباش
واقعا دارم با چنگ و دندون تلاش میکنم
دلخوشی های همه این روزها بی رنگ و بیرنگتر شده ... والا دلخوش برام نیست وقتی میبینم همه گرفتارن
ولی دارم تلاش میکنم که خودم و اطرافیانم از یه عالمه ماجرا و گرفتاری دور باشیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد