روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

یک روز آلوده

سلام

صبح بخیر

اصفهان که امروز حسابی هوا آلوده ست

در حدی که تمام مدرسه ها را تعطیل کردند

من صبح که میومدم به شدت خیابانها خلوت بود و برگهای زرد داشتند حسابی دلبری میکردند

مثل خیلی از روزهای دیگه قسمتی از مسیر را به جای اینکه از خیابان بیام از کوچه پس کوچه ها اومدم

از دیدن زندگی لابلای لحظه ها لذت میبرم

از دیدن اون سوپرهای کوچولو که هنوز دایر هستند و صبح اول وقت جلوی در را جارو کردند و آب پاشیدند

از دیدن پیرزنها و پیرمردهایی که با نون داغ دارن برمیگردن سمت خونه

از دیدن رفتگری که با جاروی بلند مشغول جارو زدن کوچه هاست

حتی امروز صبح ، با اینکه خیلی زود بود دیدم یک خانم خونه ، با یک دستمال و اسپری استفاده به جون درخونه و داره حسابی در را برق میندازه

اینا یعنی زندگی...

امروز بچه مدرسه ای ندیدم... با اون کوله های بزرگتر از خودشون... با قیافه های خواب آلود... با خمیازه های کش دار

دوست دارم گاهی آروم یه گوشه بشینم و قابهای زندگی را تماشا کنم... فریم هایی که گاهی لبخند به لب آدم میارن و گاهی غصه ها را میپاشن تو دل آدم

من غصه دارها را برای شماها تعریف نمیکنم

ولی از نم آب و خاک و بوی خوش پاییز براتون خبر میارم

خلاصه که امروز از توی کوچه پس کوچه ها اومدم ... با سرعت کم ... به دور و برم خوب نگاه کردم

به گربه کوچولوهایی که هر ماشینی می ایستاد سریع میرفتند زیرش تا گرم بشن

به اون خانمی که یه قابلمه حلیم و عدس خریده بود و بخارش داشت توی هوا میرقصید

وقتی ماشینم را پارک کردم و پیاده شدم با خانم همسایه حال و احوال و خوش و بش کردم

بعدش همسرش را دیدم و با اونم حال و احوال کردم ...

در را باز کردم و با رفتگر محل خودمون خوش و بش کردم

یکی از همسایه ها براش چای و شیرینی آورده بود و داشت چای را با یه لذت خاصی میخورد

ته دلم زندگی را تحسین کردم

ته دلم به خودم یادآوری کردم من اینجا را دوست دارم ... من از اینجا به سادگی دل نخواهم کند


هوا امروز آلوده ست و به طور چشمگیری همه جا ساکته

بخاری را روشن کردم و قوری چینی را گذاشتم کنارش

لیست روزانه را یادداشت کردم و به چندتا دوست وبلاگی سر زدم

یک قسمت کوچولو از یک فیلمی که داشتم میدیدم مونده بود، اون را پلی کردم و در حالی که داشت پخش میشد چند تا فاکتور را مرتب کردم و میز را دستمال کشیدم

مادر جان برام باقلوای یزدی گذاشتن توی ظرف کوچولوی شیشه ای ...

منتظر میشم ببینم امروز کی مهمون من و دمنوش و باقلوام میشه...




پ ن 1: آشتی کردن پر ازحال خوب هست... من آدم قهر بودن نیستم


پ ن 2: للی وارد یکی از این نتورکها شده ... بعد از اینکه از اون کار تعدیل شد، دیگه کار پیدا نکرد

سعی میکنم چیزهایی که لازم دارم و اون داره را حتما از اون بخرم

به خواهرا و دوستام هم معرفیش میکنم... ولی خوب میفهمم که این کار براش سخته و للی آدم این کار نیست

دعاش میکنم و دلم میخواد خدا بهترینها را براش مقدر کنه


نظرات 6 + ارسال نظر
قلب من بدون نقاب سه‌شنبه 5 آذر 1398 ساعت 11:02 http://daroneman.blog.ir/

چه بد که هوا آلوده شده
همیشه فصل سرما این مشکل رو داریم
بقیه شهر ها میگن که بخاطر گرون شدن بنزین خیلی ماشین کم بیرون میاد و خیابون ها خلوت تر شده
سمت ما که این طور نیست و همچنان ملت غیور دور دور میکنن عصر ها
امیدوارم برای لی لی جان بهترین ها رقم بخوره

خیلی این آلودگی هوا بد هست
سمت شما بالا شهرهست و کلا موقعی که خبری بود هم اونورا خبر خاصی نبود
من که دو روز هست صبح ها میبینم که به وضوع خلوت تره بخصوص که مدارس تعطیله

الهام سه‌شنبه 5 آذر 1398 ساعت 11:17 https://im-safe-in-your-arms.blogsky.com/

سلام.
نگاهت و عشقت به زندگی عالیه

سلام به روی ماهت
لطف داری بهم

لاندا سه‌شنبه 5 آذر 1398 ساعت 11:25

امان از این آلودگی. تهران هم خیلی آلوده س. ولی مدارس تعطیل نیستن. در این حد که من از زیر برج میلاد رد میشم، تو یه غبار غلیظ و تار می بینمش.
خوبه که تو این روزای سخت هم خوشیا رو میبینی. میخوای که ببینی

الودگی در حدیه که همش چشمام میسوزه
لاندای عزیزم میدونم که تو هم این مهارت را داری... باید زندگی کرد

مخمور سه‌شنبه 5 آذر 1398 ساعت 12:32

سلام
الهی حال و احوال همه به مانند پاییز رنگارنگ پر از رنگ و هیجان و شعف باشد

سلام به روی ماهتون بانو جان
الهی آمین

نل سه‌شنبه 5 آذر 1398 ساعت 12:36

دیشب خوندم که اصفهان تعطیله..گفتم شاید دروغی دیگه است بابت شلوغیها...پس واقعا الوده است..
مراقب خودت باش.

با کی قهر کردی؟

برای للی خوشحالم و بهش تبریک میگم. مطمینم که با انتخاب درست و به موقعش و البته دوام داشتنش میتونه خیلی اتفاقات خوب رقم بزنه.
از قول من بهش بگو:اهدافت جلوی چشمت باشن بانو..
بهش بگو:نتورک ی تجارت ذهنی و عملیه. ذهنشو تقویت کنه.
بهش بگو:قطعا موفق میشی

و تبریک میگم که دوست خوبی داره چون تو
استیو ی کیلیپ قشنگی گذاشته بود مبنی بر دوستی..
یکی گفته بود من بوتیک زدم اما دوستهام ازم نمیخرن که هیچ.حتی تبلیغ هم نمیکنن.بعضی دوستهام میان لباس میبرن میرن مهمونی باز میارن پس میدن.
استیو ی جمله قشنگ گفت:مسیله ساده است.اینها دوستهات نیستن.اونها از اینکه تو بوتیک زدی خوشحال نیستن. اونهایی که بهت روحیه میدن و اگر کارت خوبه برات تبلیغ و ازت خرید میکنن.اونها دوستان واقعی تو هستن. دوستانتو عوض کن.انتظار از اینها نداشته باش.

و خوش به حال للی که دوست خوبی مثل تو داره

من یادمه چندسال پیش که با شرکت الوین کار میکردم.خیلی از دوستهام از دست دادم. چون پروژه های بزرگی بود که ی عده باورشون نمیشد من جز این گروه باشم.
یادمه نتورک شروع کردم.عده دیگه ای از دست دادم چون فکر نمیکردن بتونم رشد کنم.
یادمه دفتر نتورک خودمو زدم(علاوه بر دفتر نمایندگی که شرکت داشت) عده دیگری حذف شدن.
یادمه استارت همکاری با شرکت دیگه ای در حوزه کارافرینی زدم که عده دیگه حذف شدن... .

اما ناراحت نیستم از حذف شدنشون...چون جای اونها رو دوستهای خیلی قدرتمند و بزرگتری گرفت که در جهت رشد من بودن و هستن.پیش میرن.تبلیغ میکنن.کنارم هستن.حمایت میکنن.. .
ادم هر چقدر رشد بکنه افرادی که طالب رشد تو و خودشون هستن باهات همراه میشن.

اینها رو هم به للی بگو که بدونه کسایی که ازش فاصله میگیرن.طالب رشدش نیستن.. .(البته حرفه ای عمل کردن للی هم مهمه)


باتو که حرف میزنم همینطوری حرفم میادااااا
برم تا خسته ات نکردم..بوس بوس

نل نازنینم لازمه ازت تشکر کنم بابت کامنت به این با دقتی و نکته سنجی
پس این کار من یک امتحان برای دوستیمون بوده که شکر خدا سربلند هم شدیم
من و للی با تمام تفاوت هایی که داریم دوستای خیلی نزدیکی برای هم هستیم
امیدوارم در کسب و کارت همیشه موفق باشی
پیامت را به للی خواهم رسانید

فرشته سه‌شنبه 5 آذر 1398 ساعت 13:32 http://femo.blogfa.com

عالی بودبهترین خبرهارو آوردی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد