روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روز قبل از تعطیل

سلام

روزتون پر از آرامش

صبح زودتر اومدم سرکار... یه کارهایی را مرتب کردم ... یه کارهایی را آماده ارسال کردم ... و یه کارهایی را لیست کردم تا امروز تیک بزنم و حس خوب پیشرفتن را به خودم هدیه بدم

کوچه در یک آرامش و رخوت پاییزی فرو رفته

رفتگر محل ، با یک ریتم منظم و آرام داره جاروی بلندش را روی آسفالت کوچه میکشه و کلاغهایی که کمی دورتر نشسته اند به تماشا...

همه چیز در یک بی صدایی دلپذیر فرو رفته

حتی آفتاب زاویه دار پاییزی با یک لبخند کج زل زده به همه چیز

باز به رسم هرسال هسته های خرما را بعد از اینکه توی آب بودند توی دستمال پیچیدم و حالا هر روز وقتی بهش سر میزنم یه عالمه شون ریشه زدند...

زندگی گاهی با ریتم کند ... با یه آرامش... با یه رخوت پاییزی میچسبه


خیلی آروم آروم و تنبلانه کتاب «عقاید یک دلقک» را میخونم

مامان جان هم «مردی به نام اوه» را شروع کردند

باید یواش یواش بساط بافتنی را هم راه بندازم

به وسط پاییز که میرسم دلم یه حس تنبلانه ی آرام میخواد

مثل الان...مثل روزهای قبل تعطیل که انگار همه چیز یه رنگ دیگه است




نظرات 5 + ارسال نظر
لاندا سه‌شنبه 14 آبان 1398 ساعت 08:57

عقاید یک دلقک چطوره؟
مردی به نام اوه رو خوندم، اولاش خیلی سخت جذبم کرد، ولی بعدش دیگه دوسش داشتم. البته من کتاب صوتیشو گوش دادم و بعدشم فیلمشو دیدم

والا برعکس تعریف خیلی زیادی که از عقاید یک دلقک شنیده بودم اونقدرها جذب نشدم
ولی دارم میخونمش
تقریبا وسط کتاب هستم...
مردی به نام اوه را هم مامان دارن میخونن و خیلی هنوز جذب نشدن...

قلب من بدون نقاب سه‌شنبه 14 آبان 1398 ساعت 10:57

امروز انگار همه خواب بودن
بیرون خیلی خلوت بود نسبت به روزهای دیگه
خنکی هوا خیلی می نسبت
دیروز عصر قطره های آب تو هوا بود
مثلا بارون بود
خیلی حس خوبی داشت
هر چند من دلم ی بارون حسابی میخواست

عزیزدلم
میبینم که بلدی از لحظه های پاییزیت لذت ببری
فقط کمرنگ تر شدی... امیدوارم حال دلت خوب باشه

قلب من بدون نقاب سه‌شنبه 14 آبان 1398 ساعت 12:02

آها ما خودوم بچه پاییزو و ابانوم
مگه میشه لذت نبروم


دختر پاییزی ... روزگارت رنگی رنگی

رز سه‌شنبه 14 آبان 1398 ساعت 13:39 http://mysky.blog.ir

منم عقاید یک دلقک رو به زووور تموم کردم. اینحور وقتا ادم از ذائقه ی ادبیاتی خودش خجالت میکشه که چیزی که همه پسنیدیدن رو نپسندیده

چه تفاهمی

منم از بس تعریف شنیده بودم خریدمش
اما بعد اصلا اونطوری که فکر میکردم نبود

زری سه‌شنبه 14 آبان 1398 ساعت 21:50

چرا هسته خرماها را خیس میکنید؟ برای کاشتن؟

بله
میزارم جوانه بزنن و میکارمشون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد