روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

گوشه های زندگی

سلام

روزتون پر از حس خوب


شماها هم مثل من منتظرید حالا که تابستان از نیمه گذشت هوا کم کم خنک بشه؟

ولی انگار اصلا خبری از خنکای هوا نیست ...


اول بگم که بینهایت از احوالپرسی هاتون ممنونم

حالم خیلی خیلی بهتره

اصلا یادم نمیاد که سرما خورده بودم

ولی همچنان از خوردن انگور و خربزه خودداری میکنم

سرفه های شبانه هم آزاردهنده هستند

ولی در طول روز هیچ اثری از سرماخوردگی وجود نداره...



جمعه را آروم و پر از رفت و آمد سپری کردیم

مهمون زیاد داشتیم

با اینکه از خانواده مادری فقط دایی جان بهمون سر زدند و بقیه کلا قیدمون را زدند

توی پرانتز باید اضافه کنم که دچار اون موضوعاتی هستیم که یکی خودش یک کار اشتباهی میکنه و بعد خودش هم دست پیش میگیره و تازه یار کشی هم انجام میده ....



شنبه هم طبق قرار قبلی با خانواده زن داداش رفتیم به سمت باغ بهادران (باغبادران) ... یک منطقه خوش آب و هوا در جنوب غربی اصفهان در مسیر رودخانه پر آب زاینده رود....

ویلایی که آماده کرده بودند برای پذیرایی لب رودخانه بود و نصف بیشتر زمان من و مغزبادوم پاهامون را توی آب فرو کرده بودیم...

هوا به طور محسوسی خنک تر بود

درختای بلند چنار و گردو هم که زیبایی محیط را هزاربرابر کرده بودند... 

قرار بود هممون دسته جمعی بریم که در دقایق آخر شوهرخواهر باز سیرت خودش را نشان داد و تلاشش را برای زهر کردن لحظات خوش انجام داد

خواهر و فندوق کوچولوی من با چشمای گریان از آمدن منع شدند... و ما با دل خون مجبور بودیم که به مهمونی بریم

از تلخی ها که بگذریم دور همی خوبی بود و خانواده زن داداش برای اینکه یک روز پر از خاطره رقم بزنن خیلی تلاش کرده بودند...



پ ن 1: مغزبادوم همچنان خونه ما مونده ...

کاش میشد تو همه ی خونه ها یکی دوتا بچه ی کوچولو باشه...

زندگی کنار این کوچولوها و با دنیای اونا خیلی زیباتره


پ ن 2: من دوست دارم ریتم زندگی طوری باشه که بشه لذتها را مزمزه کرد...

ضرباهنگ خیلی تند اجازه نمیده تو هیچ لحظه ای توقف کنی


پ ن 3: وسط همه شلوغیا به گل و گیاهم رسیدگی میکنم و مغزبادوم هم مثل خودم عاشق گل و گیاهم هست و هرروز تو رسیدگی بهشون بهم کمک میکنه


پ ن 4: دلم لک زده برای یک عاشقانه ی پرشور

از اون عاشقانه هایی که از گرما و هیجانش تا چند روز فول انرژی بشم و بالا پایین بپرم و انرژیم تمام نشه

از اون عاشقانه هایی که با حال خوبش میشه کلی وقت با حال خوب زندگی کرد

من دلم عاشقانه میخواد... یک دیدار پر از حال خوب...

آقای دکتر اصلا به فکر هیچ عاشقانه ای نیست

این روزها اونقدر ، مسائل کاری دور و بر خودش ریخته که کلا همه عاشقانه های دنیا را یادش رفته...

به نظرتون امروز حسابش را برسم؟؟؟؟



پ ن 5: همچنان سعی میکنم در هر فرصتی با تسبیحی که متبرک شده براتون صلوات بفرستم وبرای آرزوهای قشنگتون دعا کنم

نظرات 21 + ارسال نظر
soly یکشنبه 20 مرداد 1398 ساعت 10:04

اره واقعا امروز به حسابشون برس.حسابرسی خوبه .


من تو عاشقی حسابرس خوبی نیستم ...

دل آرام یکشنبه 20 مرداد 1398 ساعت 10:30

سلامتی بهترین نعمته. ایشالا همیشه سالم باشی.
امیدوارم دومادتونم سر عقل بیاد. زهر نکنه به همه. ایش. چه معنی داره اصلا

دقیقا
خداوند این نعمت را به هممون بده
کاش قدر سلامتی را بدونیم
منی که به سادگی از هیچی ناامید نمیشم ازش ناامید شدم ... توکلم به خداست

الی یکشنبه 20 مرداد 1398 ساعت 11:54 http://elhamsculptor.blogsky.com/

خداروشکر که حالت بهتر شد
امیدوارم زودتر عاشقانه پرشوری شکل بگیره

متشکرم الی جانکم
انشاله ... به دعاهای شما دلخوشم

رسیدن یکشنبه 20 مرداد 1398 ساعت 12:14

.سلام عزیزم. چه خوب که تفریح کردید . تو هر جمعی همیشه یکی هست که حال بقیه رو بگیره . ناراحت شدم برای خواهرت و بچه ش .
هرطور صلاح دونستی به حساب آقای دکتر برس هرچی باشه پر از عشق

سلام به روی ماهت
اونقدر رفتارهای این آدم بد هست که باورم نمیشه که این اصلا آدم هست....


حسابش را که نرسیدم هیچ.... حسابم را هم رسید

مهدی یکشنبه 20 مرداد 1398 ساعت 12:49

سلام خانم تیلو
خداروشکر که بهتری
به حسابش رسیدی یا نه؟
انقدر بدم میاد که ادم بحث زن و شوهری رو به بیرون خونه و رفت و امد خانوادگی و فامیل و... منتقل بکنه

سلام دوست جان
شما خوبی
بله خوبه خوبم شکر پروردگار
نه بابا... نه تنها به حسابش نرسیدم ، بلکه همچین به حسابم رسید

مهدی یکشنبه 20 مرداد 1398 ساعت 12:53

چقدرررررر زیاد دلم واسه باغاتِ سمت سد زاینده رود تنگ شد خانم تیلو
هیعععععع یادش بخیر

یه سفر کوچولو میتونه خیلی کیف داشته باشه ها....

چیکسای یکشنبه 20 مرداد 1398 ساعت 12:55 http://havali38.blogfa.com

سلام تیلو تیلوی عزیزم
خوشحالم که خوبی و امیدوارم بهتر و بهتر باشه روزگارت
میدونی همیشه توی حال خوش یه نفر هست که حال آدمو بگیره
در مورد عاشقانه ها منم خیلی دلم لک زده برای یک عاشقانه یه جورایی انگار قلبم سالهاست متروک شده
روزگارت شاد رفیق جان

سلام سارای مهربونم
متشکرم
کاش اینطوری نباشه ... کاش همه دور هم دلشون خوش باشه
من برات یک عاشقانه ی پرشور و بینظیر آرزو میکنم

نل یکشنبه 20 مرداد 1398 ساعت 13:05

خداروشکر بهتری

من هم عاشقانه پرشور میخوام برات ایشالا

ژاله یکشنبه 20 مرداد 1398 ساعت 13:45

سلام.امیدوارم همیشه در کنار خانواده روزهاتون رو خوشحال و شاد سپری کنید و البته طفلی خواهرتون.دلش چقدر پیش شماها بوده.
با تسبیحتون لطف میکنید برای منم دعا کنید؟

سلام به روی ماهتون
خیلی براش غصه خوردم ... هرچند اون عادت کرده به این تلخی ها
البته که دعاگوت هستم
هردفعه که دست میگیریم آمین میگم به تمام دعاها و آرزوهای قشنگ دوستام

mahtab یکشنبه 20 مرداد 1398 ساعت 13:51

سلام
وااای چه خوب که برامون دعا می کنی
در مورد بچه ها هم خیلی موافقم باهات. فقط با وجود این جوجه هاست که آدم غصه هاشو یادش میره. واقعن انگار فرشته ان.

سلام به روی ماهت
با این کار حال دلم بینهایت خوب میشه

سعید یکشنبه 20 مرداد 1398 ساعت 13:51 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموجانم
خوبی؟
سرماخوردگیت بهتره؟
خوشحالم که بهت خوش گذشته
اگه یه تک پا بیای وبم متوجه میشی چرا غیبت داشتم
برای سرفه شربت زوفا از داروخانه یا دارو گیاهی بخر و حتما قبل از خوردن خوب قرقره کن

سلام پسرعموجان
متشکرم
خوبم
خدا را شکر ....
متشکرم از توصیه تون
میام حتما سر میزنم... هرچند این وقت هم اومدم ولی خبری نبود

لیلا یکشنبه 20 مرداد 1398 ساعت 15:35

دلمون تنگ میشه یه روز که نیستی
خدا گره زندگی خواهرت و باز کنه ان شاالله
مطمئنم به زودی یه قرار عالی قسمتت میشه

چقدر بهم محبت داری لیلای عزیزم
انشاله...
انشاله

شهره یکشنبه 20 مرداد 1398 ساعت 15:41

وای آره زندگی عاشقانه خیلی لذت بخش تره. کلا نوشته هات بهم حس زندگی و امید میده. و اینکه با تسبیح متبرک خواهش میکنم برای منم دعا کن.

شهره ی عزیزم امیدوارم زندگی عاشقانه روتین زندگیت باشه
ممنونم از انرژی خوبت
من دعاگوی همه ی دوستای مجازی هستم
و صلوات های این تسبیح را برای همین میفرستم... آمین به دعاهاتون ... آرزوهاتون ... خواسته هاتون...

فرشته یکشنبه 20 مرداد 1398 ساعت 20:13

امان از دست خواهرشوهر
حساب اقای دکتر رو برس حتما

خواهر شوهر؟ منظورت چیه؟ فرشته جان متوجه منظورت نشدم...
ای جان ... یکی تون هم نیومدید از آقای دکتربنده خدا دفاع کنید

قلب من بدون نقاب دوشنبه 21 مرداد 1398 ساعت 09:37

عزیزم خداروشکر بهتری
چقدر خوب که بیرون از شهر رفتید و همگی کنار هم بودید
اینجوری انگار داداش و زن داداش حس بهتری دارن و مجبور نیستن از لدت بودن با هر کسی دور باشن

حسابش رو نمیدونم.... ولی حتما درخواستت رو تکرار کن و تکرار کن


خیلی خوب بود... جای همتون خالی

سعید دوشنبه 21 مرداد 1398 ساعت 09:57 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عمو
خوبی؟
عیدت مبارک
این جا هوا چند روزیه که خنک تر شده مخصوصا شب ها
برات یه قرار عاشقانه ی دل چسب آرزو دارم که انرژیش تا مدت ها تو رگ هات بمونه
یه سری هم به من بزن دختر عمو

سلام بر پسرعموی خوب خودم
چشم سرمیزنم

طیبه دوشنبه 21 مرداد 1398 ساعت 10:12 http://almasezendegi.mihanblog

"حسابش را که نرسیدم هیچ.... حسابم را هم رسید"

سعید سه‌شنبه 22 مرداد 1398 ساعت 08:52 http://www.zowragh.blogfa.com

دخترعموجان تیلو
سلام
حالت خوبه؟
سرماخوردگیت بهتر شد؟
کجایی ؟کم پیدایی

سلام بر پسرعموجان
دقت نمیکنیا... روزای تعطیل من نیستم

سعید سه‌شنبه 22 مرداد 1398 ساعت 10:02 http://www.zowragh.blogfa.com

صبح زیبات به خیر و شادی دختر عموی گل
اگه یادت باشه چند وقت پیش با خودت قرار گذاشتی که روزای تعطیل هم بنویسی یادته؟
بعدشم من که از نت خودم استفاده می کنم با لپ تاپ
گویا همسایه ما را هک فرموده اند
راستی نگفتی سرماخوردگیت بهتر شده؟

متشکرم پسرعموجان
همه ایام شما هم به خیر و شادی
بعدا توضیح دادم که واقعا روزهای تعطیل نمیتونم بنویسم
حتی یه ثانیه هم وقت ندارم... رفت و آمدمون خیلی زیاد هست و این فسقلیها ازم خیلی وقت و انرژی میگیرن... نمیتونم وقتم را صرف نوشتن کنم... اصلا نمیتونم بشینم یه گوشه و گوشی دست بگیرم... خیلی شرمنده هستم
حالا همسایه نت خونه را هک کرده... نت گوشی همراه چی ... اینا توجیه خوبی نیستا...
خوب میشه... سرماخوردگی یهو میاد و یه ذره یه ذره میره

طیبه سه‌شنبه 22 مرداد 1398 ساعت 13:25 http://almasezendegi.mihanblog.com/

با تسبیح متبرکت برای آرزوها و دعاهای منم دعا کن عزیزم.به یاد من باش و از دلت عبور کنم لطفا.
مرسی.من به پاکی قلبت ایمان دارم تیلوی مهربان

اگه قابل باشم برای همه ی دوستام دعا میکنم و صلوات میفرستم و آمین میگم به دعاهای قشنگشون

رهآ سه‌شنبه 22 مرداد 1398 ساعت 22:21 https://ra-ha.blog.ir

واااای تیلو منم منتظرم شهریور شه و هوا خووونک شه.
البته الان دو شب که اینجا خیلی گرم نیست و اذیت نمیشیم.

من هر روز را توی خود اون روز زندگی میکنم... خنک بودن هوا هم لذتهای خودش را داره
رها جانکم فعلا از همین گرما و تابستون لذت ببر
زودتر از اون چیزی که فکرش را بکنی از دستمون میره این روزها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد