روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

حس میکنم دنیا تو دستامه وقتی عشقت مثل نفس همیشه همرامه...

سلام

صبحتون بخیر


دیروز بعد ازظهر حال خوبی نداشتم

نمیدونم چرا گاهی دلتنگی بدجوری اذیتم میکنه ... هرچند من خوب بلدم به حالهای بد پرو بال ندم و زودی حال دلم را خوب کنم

ولی یه دوست به دادم رسید

باهاش حرف زدم و کلمات معجزه کردند

بعدش مامان زنگ زدند و گفتند میان تا با هم بریم یه دوری بزنیم

هم یه چیزی برای خواهر و مغزبادوم بخریم که از کربلا برمیگردن

هم یه کمی خرید خونه کنیم

حقیقتش این هست که مامان حالا که پاشون بهتر شده و دوره نقاهتشون سپری شده ، دوست دارن راه برن و قدم بزنن

این شد که نزدیک ساعت 7 اومدن و بابا موندن دفتر

من و مامان رفتیم بیرون

یه کمی خرید خرده ریز کردیم

بعدم هم یه شکلات خوری خوشگل برای خواهر خریدیم

یه جور آبنبات پرتغالی خیلی خوشمزه هم خریدیم که بریزیم توی شکلات خوری

بعدش هم قدم زنون با مامان جان برگشتیم

خدا را شکر مغزبادوم و خواهر و شوهرش صبح زود رسیدند

آقای دکتر هم یه کار فوری براشون پیش اومده که مسافرت را دو روزه کافی دونستن و الان توی راه برگشت هستند

انشاله که همه مسافرا به سلامت برن و برگردن




پ ن 1 : یه عالمه پودر کیک خریدم برای وقتی که داداش و زن داداش میان ...

باید برم یه عالمه خامه هم بخرم... میخوام یه کیک بزرگ و خوشگل براشون درست کنم


پ ن 2: یه عالمه شکلات خوشگل و خوشمزه  خریدم تا روی هر کدوم از میزها یه مدل شکلات بزارم ...

مهمان عزیز در راه داریم وحتما رفت و آمدهای زیاد... داداشم داره میاد


پ ن 3: وسایل آماده کردن یه عالمه پودینگ و دسر را خریدم


پ ن 4: دوستای اصفهانی ، نمیدونید از کجا میتونم از این تنگ های بلند و کوتاه و گرد و خوشگل ... (مدلای مختلف) با قیمت مناسب پیدا کنم؟

میخوام یه عالمه قلمه آماده کنم برای هدیه دادن


پ ن 5: برای داداش و زن داداش میخوام یه عالمه ساکولنت و کاکتوس کوچولو بخرم


پ ن 6: دوستم دیروز میخواست بره مهمونی، عین خواهرم براش نگران بودم

و امروز اولین کاری که کردم نشستم به تعریفاش از مهمونی گوش دادم


پ ن 7: دلتنگی میتونه حس قشنگی باشه که دلهامون را به هم نزدیک تر کنه

نظرات 11 + ارسال نظر
ترنج دوشنبه 31 تیر 1398 ساعت 11:23

بسلامتی و دل خوش.
شاید بازار گل و گیاه تو خیابون همدانیان داشته باشه


متشکرم
اره اونجا حتما هست ... به من دور هست ... اینهمه راه برم و ببینم قیمتش با اینور شهر یکسانه خیلی برام زور داره

چیکسای دوشنبه 31 تیر 1398 ساعت 11:58 http://havali38.blogfa.com

به به چه عالی ایشالا که بهتون خیلیییییی خوش بگذره دوستم

ممنون دوست خوبم
الهی به همه ی دوستان همیشه خوش بگذره

الی دوشنبه 31 تیر 1398 ساعت 12:14 http://elhamsculptor.blogsky.com/

مهمون بازی های این روزات خوش بگذره عزیزم

هنوز دو هفته مونده... متشکرم

امیر دوشنبه 31 تیر 1398 ساعت 12:29

با سلام
اول انگار دکور وبلاگ تغییر کرده .
بعد انشالله حال ات به احست الحال تغییر کنه و مدت مدیدی است که مسافرت نرفتی هر چند هوا ناجوانمردانه گرم است اما نمی تواند جلوی مسافرت را بگیرد.
زیارت ابجی و مغز بادوم و فندوق قبول باشه و انشالله روزی خودت و عشق ات . با هم
و انشاللهدکه داداش هم بسلامتی بیاد با کلی سوغات و شکلات و اب نبات و ....
بعد هم کار و بار بسلامتی رونق بگیره و تیلو هم برامون از اون داستان های زندگی بنویسه .....
یا علی

سلام دوست خوبم
چیکار کنیم ... جناب بلاگ اسکای درحال تغییرات هستند ما بی تقصیریم
انشاله
بله مدتی هست به خاطر جراجی مامان و ملاحظاتی که باید داشته باشیم سفر نرفتیم
حالا هم که قصد داشتیم بریم داداش اینا دارن میان...

انشاله.. انشاله

1 دوشنبه 31 تیر 1398 ساعت 13:07

براشون تو فرودکاه دردسر نشه. خیلی کشورای اروپایی اجازه ورود گیاه و میوه تازه و اجیل تازه نمیدن بخاطر خطر ورود افات گیاهی

درست میگی... این وقتی هست که گیاه را با خاک جابجا میکنید
داداش اینا در دفعات قبلی هم که اومدن این کارو میکنن ، گیاه را با ریشه از خاک در میارن، اطرافش را پارچه نم دار میپیچن و توی ظرف مربا میزارن و داخل چمدون کنار لباسهاشون میارن
و یا قلمه میزنن و به همین روش میارن
اجیلی که خشک باشه را زیاد ایراد نمیگیرن ولی میوه و مایعات را بیشتر ایراد میگیرن

رسیدن دوشنبه 31 تیر 1398 ساعت 15:53

چقدر خوب . طوری تعریف کردی دلم خواست بیام خونه تون . یا گوشه گوشه ش که هنر و عشق میپاشی من ببینم . الهی داداش و خانمش بسلامتی برسن و چشم و دل شما شاد بشه

تشریف بیارید
من خوب تعریف میکنم وگرنه اینقدرا تعریفی نیست

طیبه دوشنبه 31 تیر 1398 ساعت 17:01 http://almasezendegi.mihanblog

پ ن 2: یه عالمه شکلات خوشگل و خوشمزه خریدم تا روی هر کدوم از میزها یه مدل شکلات بزارم

سلام
روزتون به خیر
خانوم اجازه منم می خوام تقلب کنم از هرمدل شکلات خوشمزه و خوشگلی بخرم بذارم روی میزها.ممنونم که می نویسی من تقلب می کنم

من مجبور نیستم یه عالمه بخرم چون آپارتمانمون بزرگ نیست و یه عالمه میز هم نداریم

ما هم آپارتمانمون بزرگ نیست ، ولی من میزهای عسلی را لابلای مبل ها گذاشتم که هی نخوایم جابجا کنیم و روی هر میز عسلی یه ظرف درب دار شکلات...
ظرف درب دار پایه دار (پایه های فلزی، خود ظرف شیشه ای) از لوازم خانگی خریدم خیلی هم گرون نبود و قیمت و شکل خوبی داشت

زیتون دوشنبه 31 تیر 1398 ساعت 19:19

تیلو جانم
چقدر قشنگ چاره رفع دل تنگى رو نوشتى...
همه ما گاهى دلتنگ مى شیم. چه خوبه اگر آدمهایى در زندگى داشته باشیم که شریک شدن دلتنگیمون باهاشون باعث بشه دلهامون بهم نزدیک تَر بشه.


زیتون عزیزم انشاله از این آدمها دور و بر هممون زیاد باشن... آدمهایی که بشه بهشون اعتماد کرد... مهربون باشن و قابل اعتماد

مونا دوشنبه 31 تیر 1398 ساعت 20:50 http://www.khepel-2008.blogfa.com

سلام دختر شاد و زیبا
حالت چطوره؟
خوبه که اینقدر خواهر مهربونی هستی
اصلا خوبه که اینقدر آدم مهربونی هستی
حتی خوندن نوشته هات هم حس خوبی به آدم میده چه برسه به کنارت بودن
ایشالا که همیشه خوش باشی کنار خانواده و آقای دکتر

سلام دوست خوبم
متشکرم
شما خوبی
بهم لطف داری عزیزدلم
من را شرمنده محبتت هات کردی

رافائل دوشنبه 31 تیر 1398 ساعت 22:19 http://raphaeletanha.blogsky.com

خیلی خوشحالم که عزیزانتون میان و دلتون شاد میشه.
وقتی مینویسی که مامانت راه میره نمیدونی چه ذوقی میکنم.‌ مادر خودم رو چند ماه بعد تصور میکنم.
قدر عاشقانه هات رو بدون.‌

رافی عزیزم
از اینکه مامان اینهمه حالش بهتر شده قند تو دلم آب میشه
و وقتی شما از سختی ها و حال بد مامانت میگی دلم روشنه که این روزهای سخت میگذرن

لاندا سه‌شنبه 1 مرداد 1398 ساعت 09:56

چشمتون روشن واسه اومدن مغزبادوم اینا و بعد هم اومدن داداشینا.
چه خوب که انقدر برنامه داری برای اومدنشون. خوش بگذره بهتون

متشکرم عزیزم
چراغ دلتون روشن ... همیشه شاد و سلامت باشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد