روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

عجب جایی به داد من رسیدی...

سلام

روزتون پر از نوشیدنی های خنک

پر از هندوانه های سرخ و شیرین

پر از حس خوب و تازگی

تابستون گرم تر از همیشه داره سپری میشه

و من قرار عاشقانه آخر هفته را کنسل کردم به خاطر گرمای زیاد... گناه داشت آقای دکتر... دلم واقعا نمیاد اینطوری اذیت بشه

خیلی دلتنگ بودیم... خیلی دلمون همدیگه را میخواست ... و کلی برنامه چیده بودیم... ولی واقعا این گرما آزار دهنده ست و من راضی به این آزار نیستم

دیشب خیلی خسته بودم و از انتظار برای رسیدنش کلافه شده بودم... وقتی رسید و تماس گرفت یه لبخند خیلی خسته روی لبهاش بود

گفتم برو بخواب...

گفت یه شعر ناب پیدا کردم که باید برات بخونم...

و وقتی داشت شعر را میخوند ، واقعا روح از تنم رفت... بهش گفتم اگه تا امروز عاشقت نشده بودم ، تو همین لحظه عاشقت میشدم... و اگه تا امروز نمیدونستم چقدر دوستت دارم ... تو این لحظه سجده شکر به جا میارم که خداوند به من این نعمت را ارزانی کرده...

خلاصه که نشستیم به حرف زدن... خاطرات... حرفای ناگفته... حرفای تکراری... و شد عاشقانه ای به یاد موندنی

نمیدونم چقدر حرف زدیم ... ولی یه جایی دیگه واقعا هلاک خواب بودیم که خداحافظی کردیم

و اینگونه بود که من لبریز حس خوب شدم و حس کردم هنوز میتونم دوری را تحمل کنم و تو این گرما روا نیست آزار دادن کسی که اینهمه دوستش دارم...

البته که ایشون معتقد هستند این عین نعمت هست و آزار نیست... ولی بهرحال گرمای هوا قابل انکار نیست



دیروز عصر از راه رفتم توی پارکینگ و با پدرجان مشغول درست کردن و جایجا کردن لامپها و چراغها شدیم تا دیگه مشکلی پیش نیاد

بعدش هم هرچی قلمه حسن یوسف داشتم منتقل کردیم به باغچه جلوی در خونه ... میخوام تا اومدن داداش حسابی جلوی در خوشگل بشه

قلمه های تازه را گذاشتم توی آب ... به گلدونهای راه پله حسابی رسیدگی کردم ... پتوس هام حسابی جون گرفتند و خوشگل شدند

اما حال حسن یوسف فری خوب نبود... جاش را عوض کردم ببینم حالش بهتر میشه یا نه

یه عالمه از بگونیاها را هم از دست دادم ... گرمای زیاد تراس خیلی از گلهام را اذیت کرده

توی سرسرای بالا اندازه یک پاسیوی درست و حسابی گل و گلدان دارم حالا

تراس را دیشب حسابی تمیز کردم و گلدانها را حسابی سامان دادم

بعدش هم یه عالمه پروانه درست کردم




پ ن 1: مغزبادوم و مامان و باباش دیروز رسیدند نجف... امروز صبح هم رفته بودند وادی السلام

پ ن 2: مامان یه سری کار دندان پزشکی انجام داده و امروز صورتش یه عالمه ورم کرده بود...

پ ن 3: دلم بهونه میگیره

پ ن 4: خانم دندون چرا یهو همه چیز را رمزی کردی؟

پ ن 5: خانم لیلی کجایی؟

پ ن 6: دوست عزیزم ... اسم خودت و همسرت و پسرت را دادم به خواهر که دعات کنه...

پ ن 7: دوست خوبم هدی جان چند وقتی هست ازت بی خبرم .. انشاله که حالت خوبه... یه خبری بهمون بده

نظرات 7 + ارسال نظر
مگی دوشنبه 24 تیر 1398 ساعت 10:34

همیشه عاشق و پر انرژی بمونی تیلو


به همچنین

دریا دوشنبه 24 تیر 1398 ساعت 11:17

سلام تیلو جان
تازه قراره آخر هفته گرمتر بشه

سلام به روی ماهت
پس خوب تصمیمی گرفتیم

لاندا دوشنبه 24 تیر 1398 ساعت 12:12

آفرین که تونستی این تصمیم رو بگیری. خیلی هوا گرمه امسال. مریض می شدین.
آهنگه رو دانلود کردم گذاشتم رو ریپیت. هی دارم گوش میدم. عالیه

لاندای عزیزم ... مطمئنم کسایی که عشق را تجربه کردند ، تصمیمی که گرفتم را کاملا درک میکنند... گرمه و طاقت اذیت شدنش را ندارم...

این آهنگ را خیلی خیلی دوست دارم...

مهدی دوشنبه 24 تیر 1398 ساعت 13:04

جدیدا قلمه های پیچک رو چون تو اطرافیانم مشتری نداره, میگذارم تو بطری اب معدنی و میگذارم پشت پنجره که رهگذرها ببرن.


چرا من نزدیکت نیستم؟؟؟؟؟
خدایا
من میخوام از این پیچک ها

نل دوشنبه 24 تیر 1398 ساعت 13:18

خب ما دلمون قرار عاشقونه میخواد

تیلو واتس داری؟

اخ اخ
منم دلم قرار عاشقانه میخواد شدیدددددد

بله که دارم
خوبشم دارم
پیام بدم؟؟؟؟

قلب من بدون نقاب دوشنبه 24 تیر 1398 ساعت 15:04 http://daroneman.blog.ir

سلام تیلو جانم
خداروشکر خواهری به سلامت رسیدن
انشالله به سلامت برگردن

قرار عاشقانه حیف شد
خدا کنه زودتر خنک بشه هوا
خیلی خیلی گرم شده
منم معتقدم عین نعمته ولی کار خوبی کردی

حالم بهتره تیلو
گفتم بیام کامنت بدم .. و ی خبری از خودم
بعد ارسال پست حالم بهتره .. خداروشکر
البته دلیلش صحبت کردن با دوست مامان بود
واقعا چقدر نیاز داشتم به این صحبت و حالم بهتر شد

نزدیکه داداش برسه؟
انشالله به سلامتی بیان و حسابی خوش بگذره

سلام به روی ماهت عزیزدلم
تو این گرما خودم برای دو قدم برداشتن کلی بهانه میتراشم و اصلا نمیتونم هوای بیرون را تحمل کنم ، اونوقت چطوری راضی بشم آقای دکتر ساعتها رانندگی کنه؟
خدا را شکر که بهتری
متشکرم که خبر دادی
انشاله که همیشه خوب و خوش باشی
نه هنوز 20 روزی فاصله داریم

مرضیه چهارشنبه 26 تیر 1398 ساعت 14:04

تیلو جان تصمیم درستی گرفتی،حالا چی بو د اسم این شعر ناب؟


متشکرم
نمیدونم ... اصلا هیچی هم ازش یادم نمیاد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد