روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

وقتی نان میخرید ، تعارف کنید...

توی هفته گذشته یه روز داشتیم با خواهر و مغزبادوم میرفتیم جایی

مامان جان سفره نان (سفره پارچه ای مخصوص خرید نان) را به من دادند و گفتند سرراه نان بخر

توی راه که میرفتیم با خواهر جان داشتیم حرف میزدیم

من گفتم : من وقتی نان تازه میخرم چون خودم عادت به خوردن نان داغ ندارم اصلا تعارف هم نمیکنم و خیلی وقتها شده که مثلا کسی توی ماشینم بوده و من نان خریدم ولی فراموش کردم که تعارف کنم... چون کلا خودم عادت ندارم و هیچ وقت نان داغ نمیخورم

خواهر گفت: خب ماها که باهات تعارف نداریم و اگر در همچین شرایطی هم باشه و دلمون بخواد خودمون برمیداریم

خلاصه داشتیم در این باره حرف میزدیم... مغزبادوم هم توی ماشین بود و نشسته بود و به حرفهای ما گوش میداد و هیچی نمیگفت

حالا اینو داشته باشید...


مغزبادوم دقایقی پیش بهم زنگ زده و بعد از حال و احوال پرسی و کلی دلبری ، میگه کی میرسی خونه؟

میگم : باید برم نان بخرم و بعد برم خونه... هر وقت رسیدم بهت زنگ میزنم

یه کمی سکوت کرد... بعد گفت :  راستی اون دفعه من تو ماشینت بودم... دلم نان میخواست... وقتی خریدی آوردی تو ماشین کلی بوی نان میومد... اصلا هم به من ندادی

من یهو دلم یه حالی شد .. پیش خودم گفتم : عجب حواس پرتی هستم ... بچه دلش خواسته و من اصلا حواسم نبوده

با این حال بهش گفتم : خب میخواستی بگی...

میگه: آخه من رودربایستی دارم!!!!!

بهش میگم : تو با من رودربایستی داری؟؟؟؟؟

باز پیاز داغ ماجرا را زیاد میکنه و میگه: خاله خیلی هم بوی نان میومد...

منم دارم هی تو دلم عذاب وجدا میگیرم که اخیش چرا من حواسم به این بچه نبوده....

یهو میزنه زیر خنده و میگه.... الکی گفتم... میخواستم یاد بگیری از این به بعد نان خریدی ... تعارف کنی....

بعدم با خنده تعریف میکنه که هفته پیش داشته به حرفای ما گوش میداده....



پ ن 1: این دهه نودیا.....

پ ن 2: از فکر اینکه میخواد ده روز بره کربلا و من نمیتونم ببینمش ، یه عالمه دلم میگیره

پ ن 3: تازه اگه براتون تعریف کنم اون خواب وحشتناکش را که دیشب دیده بود... غش میکنید از خنده

پ ن 4: اگه بشه این هفته میخوام باهاش یه مدل شیرینی درست کنم ... از ورز دادن و شکل دادن خمیر حتما خوشش میاد... و البته بعدش کلی به دلش میچسبه

نظرات 13 + ارسال نظر
اعظم 46 چهارشنبه 19 تیر 1398 ساعت 19:43

چشم حتما نان رو تعارف می کنم

خدا چشمهای خوشگلتون را نگه داره

مریم چهارشنبه 19 تیر 1398 ساعت 19:54

سلام تیلوی مهربان
من مدتهاست که خواننده متن های زیبای شما هستم و همیشه از خوندن نوشته هاتون و از طرز فکر و برخوردتون لذت بردم. اصولا عادت ندارم برای کسی کامنت بذارم جز در موارد خاص ولی امروز با خودم گفتم باید روزه سکوت رو بشکنم و از شما بابت این همه انرژی مثبت که ازتون میگیرم تشکر کنم.الهی همیشه خوش باشید و شادمان

سلام به روی ماهت مریم عزیزم
متشکرم که برام کامنت گذاشتی
مطمئنا بهم لطف داری و منم از شماها انرژی میگیرم
این چرخه ی انرژی دست به دست میچرخه و به خودمون برمیگرده

بهامین چهارشنبه 19 تیر 1398 ساعت 20:17 http://notbookman.blogsky.com

ببوسش مغر بادوم شیرین زبون را
امان از دست بچه های دهه ۹۰


خوب میدونی چی میگم... این دهه 90 های دوست داشتنی ....

ریحانه چهارشنبه 19 تیر 1398 ساعت 21:50

تعریف کن اون خواب وحشتناکش رو

مهدی پنج‌شنبه 20 تیر 1398 ساعت 13:22


خیلی خوب ادبت کرد با عذاب وجدان
دهه نودی ها گودزیلان به خدا

میبینی...
کلا عالمشون با ماها خیلی خیلی فرق داره

Reyhane R پنج‌شنبه 20 تیر 1398 ساعت 17:20

ای جان به این مغز بادوم

ای جان به شما دوست خوبم

سعید پنج‌شنبه 20 تیر 1398 ساعت 20:09 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عمو تیلو
خوبی
به به این جا چقدددددددد قشنگ شدهه
آفرین آفرین بر این سلیقه

اممممممممممممااااااااااااااان از این دهه نودیا اممممماااااااااانننن
من یه خواهر زاده دارم عاشق کیک پختن و دسر و ایناس
انصافا دست پختشم حرف نداره
یه روز میخواست کیک بپزه گفت خسته شدم از ورز دادن
منم گفتم غصه نداره که عزیزم الان چکمه هامو میارم میرم تو تشت برات ورز میدم
مدتیه وقتی میخواد کیک بپزه میگه دایی تو نیا دور و بر من
نمی دونم چرا
تو نمیدونی؟

سلام بر پسرعموی خوب
مدتی هست غیبت دارینا
معلوم هست کجا تشریف دارین؟
شما زحمت بکش اون دور و برا نپلک

رافائل جمعه 21 تیر 1398 ساعت 07:53 http://raphaeletanha.blogsky.com

خوب خاله جون بگو ببینم یاد گرفتی وقتی نون میخری تعارف کنی یا نه؟؟!!!!

لیلا جمعه 21 تیر 1398 ساعت 14:00

سلام تیلو جان، بار اول نبود که پیام گذاشتم، برای درب بطری ها یک بار براتون آدرس گذاشتم و چند باری هم زیر متن های عاشقانه کامنت گذاشتم
راستی به دوستی که در مورد قورمه سبزی پرسیده بودن
یا توجه به تجربه ام در زمینه سبزیجات آماده(چند سال شغلم بود)
بهترین ترکیب مقدار مساوی از تره و جعفری و به ازای هر کیلو از این ترکیب بین 100تا نهایتا 200 گرم شنبلیه هست(ترجیحا فقط برگ شنبلیه کاملا بدون ساقه های سفت)

سلام بر لیلای جان
ببخشید که یادم نبود
راست میگی محبتت قبلا شامل حالم شده
از راه دور میبوسمت و ازت ممنونم
قابل توجه دوست خوبم نسترن... ببین چقدر همه دست به دست هم دادن که قرمه سبزی خوشمزه ای بپزی... بیا و از نتیجه بنویس

مهربانو جمعه 21 تیر 1398 ساعت 21:52 http://baranbahari52.blogsky.com/

ای جااانم شیرین زبوون خاله شه
الان یاد گرفتی قشنگ تعارف کنی یا نه ؟
تیلو جون خیلی خوشش میاد من مطمئنم .. بچه ها عاشق خلق هستن

مهربانوی عزیزم ممنون از اینهمه همراهی و مهربونیت

نسترن جمعه 21 تیر 1398 ساعت 23:48 http://above-sky.blogfa.com

قالب نو مبارک :))

آخی...سفرشون سلامت...
چه جیگریه این مغز بادوم

قالب نو مبارکی نداره بلاگ اسکای که... هرکاری دلش میخواد میکنه و هر بلایی که میخواد سر وبلاگهای ما میاره... من چیزی را تغییر ندادم عزیزدلم

لاندا شنبه 22 تیر 1398 ساعت 09:47


تو خیلی خاله ی خوبی هستی

اینکه یادم میره نان تعارف کنم؟؟؟؟؟؟؟

نسترن یکشنبه 23 تیر 1398 ساعت 16:03 http://above-sky.blogfa.com

چه بلاگ اسکای دیکتاتوروارانه رفتار میکنه
عب نداره تنوع شد :))

به این میگن نگاه مثبت
آفرین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد