روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

یکشنبه ی خیلی گرم

سلام

روزتون شیرین و گوارا


من از حجم محبت و دوست داشتن شما به اینجا وابسته ام ... از اینکه اینهمه مهربون و دوست داشتنی هستید ازتون ممنونم

هزاران بار خداوند را شکر میکنم که اینجا دوستانی پیدا کردم که زندگیم را زیباتر کردند


امروز صبح طبق معمول رسیدم دفتر و دیدم ....به به ... دارن تیربرق های جلو دفتر را تعویض میکنند

یه عالمه ماشین های بزرگ و مهندس و کارگر ...

ماشین را یه گوشه ای پارک کردم و گفتم مجبورم از فرصت استفاده کنم و برم قدم بزنم

پرسیدم کار تا کی طول میکشه... گفتند : ده و نیم ... منم قدم زنان و آرام آرام عینک دودیم را گذاشتم روی چشمم و راه افتادم

بطری نوشیدنی خوشمزه م دنبالم بود و اولای ماجرا همه چیز خوب بود...

با یه لبخند گنده...

نیم ساعت که گذشت دیدم خیلی خیلی گرمم شده و بی طاقتم....

برگشتم سمت دفتر.... دیگه واقعا داشتم از گرما له له میزدم... با وجود نوشیدنی خنک

وقتی رسیدم گفتند : هنوز یک ساعت دیگه کار داره...

تحمل کردم اون یک ساعت را هرجوری بود ... ولی واقعا از بی برنامگی اینهمه آدم کلافه شدم

حتی تذکر هم بهشون دادم... با یه اعلامیه ساده توی محل...کار کلی آدم حل میشد...

جمعیت زیادی کلافه و سردرگم شده بودند، خانه های اطراف که دربهای برقی داشتند و حالا دیگه نمیتونستند از خونشون خارج بشن

چند تا خانوم خانه دار که نگران مواد غذایی داخل فریزها شده بودند (نزدیک به 5 ساعت کامل برق قطع بود)...

یه عالمه شرکت و دفتر که برای کارت زدن... وارد شدن ... انجام امور... نبودن کولر... نبودن فکس... و بینهایت مشکل دیگه جمع شده بودند توی کوچه ی ما...

در صورتی که با یه اطلاعیه ساده همه این مشکلات حل میشد...

خلاصه که وقتی برق وصل شد و رسیدم داخل دفتر اول رفتم سراغ هندوانه و گیلاس...

بعد هم دوباره بطری را پر از آب کردم

دست روی دست گذاشتم و آروم نشستم جلوی باد خنک کولر

گاهی باید بیخیال دنیا شد...



پ ن 1: کتاب « دختری که رهایش کردی» «نوشته جوجو مویز» را دیروز صبح تمام کردم

کتاب خوب و دلچسبی بود ... یک داستان با دو زمان موازی... من که خوشم اومد


پ ن 2: دیشب کتاب « موسیو ابراهیم» «نوشته اریک امانوئل اشمیت» را شروع کردم و یه نفس خوندمش و تمامش کردم و گذاشتمش کنار

برای گذران وقت خوب بود...


پ ن 3: من بازم میگم از فیدیبو خیلی راضی هستم ولی به نظرم یک کتابخانه الکترونیک با این وسعت میتونه کمی ارزان تر هم باشه...

اگه کسی گزینه ی بهتری سراغ داره حتما بهم معرفی کنه


نظرات 9 + ارسال نظر
سعید یکشنبه 16 تیر 1398 ساعت 13:16 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموجان
خوبی؟
خودت انقد خوبی که همیشه انرژی مثبت می فرستی برای کائنات
برای قطع برق متاسفم اما خب کاریه که باید انجام بشه دیگه
بهترین وقتشم تو روزه البته ترجیحا بعد از طلوع آفتاب نه وسط روز
خب خود اون کارگر ها و مهندسا هم تو هوای گرم اذیت میشن

سلام پسرعموجان
متشکرم بهم لطف داری
واقعا گرم بود و مهندس و کارگر و تمامی عوامل توی آفتاب اذیت شدند
اتفاقا یکی از همسایه ها هم سریع رفت و براشون شربت آورد
ولی من هنوزم فکر میکنم اگه یه روز قبل اطلاع رسانی کنند همه کمتر اذیت میشن

سما یکشنبه 16 تیر 1398 ساعت 13:20

سلام
به نظر من طاقچه خیلی از فیدیبو بهتره و در مناسبتهای خاص افر های خوبی میذاره

سلام به دوست تازه
نصبش میکنم و تست میکنم
مممنون از پیشنهادت
البته فیدیبو هم اف های خیلی خیلی باحالی داره

قلب من بدون نقاب یکشنبه 16 تیر 1398 ساعت 13:33 http://daroneman.blog.ir

گرما گرما گرما
چه خبره؟؟؟
ما ی سفر کوچیک تو برناممون هست بریم
اطراف اصفهان
منتظرم هوا خنک بشه
اصفهان همیشه 15 مرداد دیگه می افته تو سرازیری
خنک شدن

دست مامان جانت درد نکنه
قدر بدون این محبت غذای تازه پخته شده رو
دنبال دلیلش باش حتما تیلو
بعضی وقتا ی چیز ساده باعث بهم خوردن سیستم بدن میشه

خبری نیست جز تابستانی که با تمام وجود تابستان هست
خدا از زبونت بشنوه
انشاله که زودی هوا بهتر بشه
مرسی از توجهت

لاندا یکشنبه 16 تیر 1398 ساعت 14:42

وای بی برقی خیلی مشکلات اساسی ایجاد می کنه. هفته پیش ضرر میلیاردی به شرکت ما زده بود
دختری که رهایش کردی رو خیلی دوس داشتم

اوه اوه ... ضررهای میلیاردی سخته...
پس گرما خوردن من اصلا مهم نبود... الکی هی به خودم فشار آوردم
منم این کتاب را دوست داشتم

چیکسای یکشنبه 16 تیر 1398 ساعت 16:44 http://havali38.blogfa.com

سلام تیلو تیلوی عزیزم
آخ از بی برقی که پارسال با نوسانات برق یخچال نو و نازنینم تو اون گرونی ها موتورش سوخت و چند میلیون ناقابل گذاشت روی دستم اونم یهویی ..
...
در مورد اپلیکیشن اگر فقط کتاب مدنظرتون هست کتابراه خیلی خوبه هم قیمت هاش و هم اف های خوبی داره کتاب رایگاه هم داره هم صوتی هم تورقی

سلام بر دوست جان عزیزدلم
بی برقی وحشتناکه
با آقای دکتر حرف زدیم و تصمیم گرفتیم حالا که تو این نرم افزار اینهمه کتاب داریم فعلا جابجا نشیم ... توی کتابخانه فیدیبو نزدیک به 80 تا کتاب داریم
آقای دکتر گفتند بهتر بود اول بیشتر تحقیق میکردیم و الان که اینو انتخاب کردیم همینجا بمونیم و از کتابهامون لذت ببریم

بهامین یکشنبه 16 تیر 1398 ساعت 17:38 http://notbookman.blogsky.com

بااین وضع گرمای وحشتناک هوا اونم بدون برق،سخته.

PDFsCom@
آدرس لینک کانال تلگرامی که فایل پی دی اف شده غالب کتاب هارا داره و کانال خوبیه.
غالب کتب خاص و معروف فایل پی دی اف داره

واقعا تحمل گرما سخته

متشکرم از معرفیت
فقط اینکه من فعلا تلگرام ندارم و چقدر افسوس میخورم از این بابت که نمیتونم این کتابهای خوب را بگیرم و بخونم

لیلا یکشنبه 16 تیر 1398 ساعت 21:10

وای منم امروز ذوب شدم از گرما
تا برسم باشگاه و برگردم خونه نصفم رو آسفالتا جاموند
بگو پس چرا دیر نوشتی
چند بار اومدم دیدم خبری نیس

لیلای عزیزم سلام
حس کردم دفعه اول هست کامنت میزاری درسته؟
مراقب خودت باش تو این گرما

الی یکشنبه 16 تیر 1398 ساعت 22:24 http://elhamsculptor.blogsky.

تو خودت دریای محبتی دختر جان
همیشه حتی وسط شلوغی هام وسط گرفتاریها حتی وسط بیابون حتی بین آزمون با گوشی هم باشم میام و وبلاگت رو میخونم و کلی حالم خوب میشه و خیلی خوشحالم که هستی حتی از پشت این قاب مانیتور


وای الی نازنینم ...دلم گرم شد با این کامنت
والا من خودم دلخوشم به بودن شماها

فیدیو رو دیدم و یک کتاب ازش خریدم
اما گرونه

گرونه ... اما به نظر من ارزشش را داره... از کتاب کاغذی خیلی ارزونتره و اینکه خیلی از کتابها را داره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد