روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

اگه گره باشم...

سلام

روزتون عسل

صبح تون شیرین

زندگی تون لذت بخش و شاد




میخوام اگه گره هستم ، گره ای باشم وسط بند یه گردنبندکه یه دونه مروارید خوشرنگ بهش آویزان هست...

یا حتی یه گره از اون گره های تزئینی برای وصل کردن دو طرف یک دستبند

شاید هم گره یک ریسمان که باهاش شاخه های درخت مو را بستند که صاف و یکدست و زیبا رشد کنند

من اگه گره باشم ، میشم یه گره ی کور وسط تارهای پیوندهای فامیلی، گره ای محکم که گسستنی نباشه و یه عالمه آدم را به هم وصل کنه

دلم میخواد اگه گره هستم، گره کروات یک مرد باشم ، وقتی با عشق داره تو آینه خودش را برانداز میکنه و آماده میشه برای مراسم عروسیش و ته دلش یک ملودی شاد داره پخش میشه ... شایدم کره پاپیون یک دختر پشت لباس عروسش...

من اگه گره باشم ، گرهی هستم که یک مادر بعد از بافتن موهای دخترکش به اون ربان میزنه

شایدم گرهی که دخترک عاشق به سبزه های روز سیزده زده و باد یواشکی بازشون میکنه

من اگر گره باشم یه گره وسط موهای پشت سر اون نی نی کوچولوام که مامانش با روغن با دستای مهربون بازش میکنه

کاش اگه گره هستیم، گره ی طناب اون ملوانی باشیم که داره تور ماهیگیری میبافه و زیر لب شعرهای عاشقانه میخونه

یا گره بند طناب لباسی که پدرسالها پیش بسته و هنوز محکم سرجاش مونده و مامان با عشق ملافه های سفید و تمیز را روش پهن میکنه

من حتی اگه گره هم باشم ، گره ای هستم وسط کامواهای رنگی رنگی یک شال که به دست معشوقه بافته شد تا هزارتای های گرم را مهمون کنه

اگه گره باشم ، یکی از گره های قالی دست بافم

اگه گره باشم یکی از گره های پارچه های سبز ضریحم

من حتی اگه گره باشم یه گره به درخت حاجاتم...




پ ن 1: نمیدونم چرا امروز صبح دلم میخواست این کلمات را براتون بنویسم به جای روزانه نویسی

پ ن 2: منم عین شماها نمیدونم چه خبره و بلاگ اسکای داره چه بلایی سر وبلاگهامون میاره

پ ن 3: وبلاگم برای خیلی از دوستام باز نمیشه

پ ن 4: همدیگه را با محبت هامون خوشحال کنیم

نظرات 17 + ارسال نظر
روشنک سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 09:53

سلام

گره زیبا

تو که اینقدر گره خوبی هستی یه لطف کن بیا منم گره بزن به

پسانداز که از این گره زیبا حیفم بیاد بازش کنم و .....سر براه

بشم.

از صمیم قلب با تک تک سلولهای بدنم دعا کردم به خدای مهربون

که همینطور که قلبهاتون به عشق هم گره خورده بزودی دستهاتونم

گره بخوره.................... یک گره کور و بزرگ که هیچ وقت باز

نشه............هیچ وقت.....

سلام دوست خوبم
هنوز لطفی که بهم کردی تو قلبم پررنگه... ازت متشکرم
خودت را به پس انداز گره نزن ولی هرچقدر کم هم شده پس انداز داشته باش... خیلی زود متوجه میشی که این ذره ذره ها یهو خیلی میشن

امیر سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 09:56

با سلام
خدا را شکر که امروز وبلاگ باز شد و ....
اگه قرار بود گره باشی گره ای هستی که بند اتصال خود و دوستان هستی از طریق وبلاگ.
اگر گره باشی گره اتصال یک گروه دوست و با خبر شدن از حال همدیگر در شرق و غرب و جنوب و شمال و مرکز و ...
اگر گره باشی گره مهربانی و عطوفت و همدلی در بین دوستان
تراس خونه محبت شما آنقدر زیباست که فقط می توانم بگویم :هنر نزد تیلو است و بس.
برایت بهترین ها را ارزو می کنم

سلام
خدا را شکر
متشکرم از لطف شما
نه بابا بهم زیادی لطف دارین یه تراس ساده و پر از عشق هست

نسترن سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 11:03 http://second-house.blogfa.com/

چه متن زیبایی به به :)
آفرین به این همه ذوق و هنر
تیلوجان اگر ایرادی نداره میتونم بپرسم چندسالتونه؟

متشکرم
بهم لطف داری
به طور دقیق.... ۳۸ سال و ۷ ماه و ۱۸ روز

لاندا سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 11:40

خیلی متن قشنگی بود. بسیار خلاقانه. تا حالا به ذهنم نرسیده بود که اگه گره بودم دوس داشتم چجور گره ای باشم.
جالب بود

متشکرم
بهم لطف داری
نوشتن این جور متنها بهم حس خیلی خوبی میده

مهدی سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 11:54

خیللللی خوب بود
لذت فراوون بردیم

واقعا؟

مهدی سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 12:21

واقعا

سپاسگزارم

الی سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 12:31 http://elhamsculptor.blogsky.com/

تیلوووو
تیلووووو
اووووم تیلووووو
اگر گره بود یه گره خوشکل وسط یه پاپیون صورتی با توپ توپی های سفید بود وسط موهای خرمایی یه دختر خوشکل که داره رو شن های ساحل طرح قلب بیرون میاره


وای الی .. چشمام قلب قلبی شدا

هدی سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 14:49

سلام تیلویی جونم شما گره ایی هستی که قلبها رو به قلبت از را ه دور و نزدیک گره زدی

سلام دوست خوبم
شماها عزیزای دلم هستید... با اینهمه مهربونی ... ازت متشکرم

قلب من بدون نقاب سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 16:25 http://daroneman.blog.ir

آخی تیلو جان احساساتی خودم
گره های قشنگی بودی دوست جان

گره ابرو رو یادت رفت تیلو... از اون اخم های دلبر

ای جان... تو خودت از همون گره های دلبری وسط ابروهای یار

زیتون سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 19:52

سلام عزیزم
من اولین باره که برات کامنت مى زارم، از یک جایى اونور دنیا. ولى خیلى وقت هست که مى خونمت. همیشه اول صبح وب لاگت رو باز مى کنم و کلى انرژى مثبت مى گیرم و حالم خوب مى شه. وقتى بچه بودم مامانم یک کتاب برام گرفته بود به اسم فردریک موش شاعر. اونم به جاى آذوقه گرما و رنگ و نور و نسیم ذخیره مى کرد و بعد زیباییشون رو با بقیه موشها شریک مى شد. تو منو یاد فردریک موش شاعر مى اندازى. خیلى وقته مى خواستم برات کامنت بزارم اما نمى دونم چرا هیچوقت نکردم اینکار رو...
مطمئن هستم که خیلى هاى دیگه هم هستن مثل من که مطالبت رو مى خونن و احساس خوب ، آرامش و انرژى مثبت مى گیرن؛ چه وقتهایى که از روزمرگى هات مى نویسى و چه وقتهایى که مطالب این چنینى مى زارى.
امیدوارم که نتیجه این کار زیبات رو در زندگى شخصیت ببینى.

سلام به روی ماهت دوست تازه من
چقدر از دیدن کامنتت انرژی و حال خوبی گرفتم
متشکرم
از اینهمه مهربونی ... از اون تشبیه زیبا... کاش لایق اینهمه مهر و محبت شماها باشم

طیبه سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 23:18 http://almasezendegi.mihanblog

تیلوی بسیار بااحساس
از اون متن هایی نوشتی که عاشقشم.
واسه متن نوشته هات مرسی

بهم لطف داری طیبه جان
قابل نگاه زیبای شما را نداشت

رسیدن چهارشنبه 12 تیر 1398 ساعت 09:30

چه توصیف قشنگی بود آدم دلش میخواد گره باشه . گره بین دو تکه از یع طناب پوسیده یا گره دو دست عاشق .


تو اگه گره باشی یه گره روی بند چرمی یک دفتر خاطراتی
شایدم گره روسری خوش رنگ و آب یک دخترک بازیگوش
تو اگه گره باشی یه گره خوش بافت تو یه قلاب باقی اصیلی... از اونا که همیشه روی میز دلبری میکنند

بهار شیراز چهارشنبه 12 تیر 1398 ساعت 09:54

فدای اون تجزیه و تحلیل های عاشقانه ات....
خانم مهربون و با سلیقه
من به اون دکتر حسودیم میشه...اینو بفهم

بهار خانم خیلی کم پیدا شدی
ما دلخوشیم به بودنت ...
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من که اون بیچاره را خیلی اذیت میکنم

سعید چهارشنبه 12 تیر 1398 ساعت 12:08 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام تیلو
سلام دختر عموی جانم
خوبی؟
پریروز اومدم وبت کامنت بذارم شکل وبت به هم ریخته بود
کامنت نوشتم اما گویا بهت نرسیده
گل هات خیلی قشنگ شده تراس رو هم خیلی قشنگ کرده
آدم انرژی می گیره
مخصوصا اون آفتابه سبز رنگ نقش مهمی داره تو این جریان

سلام به پسرعموجانم
متشکرم
یکی دو روز انگار بلاگ اسکای اشکالاتی داشت
انشاله که بر طرف شده
متشکرم
البته اون آفتابه ماله پست بام بود و باکسهای پشت بام...

سعید چهارشنبه 12 تیر 1398 ساعت 12:10 http://www.zowragh.blogfa.com

نوشته ت بسیار قشنگ بود
حالمو خیییییییلییییییییی خوب کرد دختر عمو
منم بهت افتخار میکنم
چیز دیگه نمیتونم بگم الان

متشکرم پسر عموجان
تازگی ها یک روزهایی غیبت دارینا... نگی دختر عمو حواسش نیست

رسیدن چهارشنبه 12 تیر 1398 ساعت 15:50

مرسی از محبتت و نگاه قشنگت

صحرا پنج‌شنبه 13 تیر 1398 ساعت 05:49

به به چه گره های دوست داشتنی. همیشه اسم گره میاد اون حالت منفیش میومد تو ذهنم ولی نوشته ی تو آدمو متوجه گره های زیبا میکنه گندم عزیز. بالکن خونه تون هم خیلی رویاییه. دستهای سبز و زندگی بخشی داری.

میدونی همین تضادش منو هم متوجه ظرافت موضوع کرد
متشکرم بهم لطف داری
لطف پروردگارهست که شامل حالم شده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد