روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

مستم نه از آن دست که میخانه بخواهد

سلام

صبح تون شاداب

آلودگی هوا را میشه نادیده گرفت؟

اونقدر امروز هوا پر از غبار و گرفته هست که والا هرکاری کردم نادیده بگیرمش نشد

ولی ... وقتی دارم میخونم «من شوق قدم های رسیدن به تو هستم»...

یعنی باید قدم ها را محکم تر بردارم... یعنی همینطوری که دلم تند تند میزنه باید یادم بمونه که « یک شهر دلش رفت که من دل به تو بستم»

برای آقای دکتر نوشتم: « من آمدم از تو بنویسم که دلم رفت»...





پ ن 1: اون مشکل که فکر میکردیم حل شده .. نه تنها حل نشده بلکه داره به شدت پررنگ و پررنگ تر میشه

محتاج دعاهای خوبتون هستم


پ ن 2: قلبم تند تند میزنه


پ ن 3: باید یه پست مفصل بنویسم... ولی الان نه...

نظرات 14 + ارسال نظر
سعید پنج‌شنبه 30 خرداد 1398 ساعت 11:05 http://www.zowragh.blogfa.com

به به سلام دخترعموم تیلو ستاره ی سهیل
خوبی؟ خوشی؟ سلامتی؟
آره من یکم با لهجه ی اصفهانی آشنام
حتی گاهی با اصفهانیا با لهجه ی خودشون حرف میزدم
اما دل کوچولو رو تا حالا نشنیده بودم

برای حل همه ی مشکلاتت دعا میکنم دختر عموی گل گل

سلام به پسرعموجانم
متشکرم
دل کوچولو یعنی کسی که صبر نداره... تحملش کمه

سعید پنج‌شنبه 30 خرداد 1398 ساعت 12:14 http://www.zowragh.blogfa.com

عجیبه برام که آقای دکتر از خوندن یه همچین پیامایی چرا تاحالا بال در نیاورده
اصلا چطور تونسته در پوست خودش بگنجه
واقعا چطوری

از این پیغام اینطور استنباط میکنم که آقای دکتر خیلی بی احساس هستند
چون من از این مدل پیغامها زیاد میدم و ایشون هم اصولا به روی خودشون نمیارن
بال درآوردن پیشکش

مهربانو پنج‌شنبه 30 خرداد 1398 ساعت 12:48 http://baranbahari52.blogsky.com/

سلام عزیزم . هنوز ریز گردا پخشن؟؟
عه ناراحت شدم تیلو جان انشالله کاملا در جهت خیر حل بشه عزیزم دعا گو هستم .

قربون قلبت که ان شالله فقط برای عشق اینطوری تند بزنه
منتظر پست طولانیتم

سلام مهربانوجانکم
پنجشنبه که هوا افتضاح بود... وحشتناک ... چشم چشم را نمیدید
متشکرم که اینهمه خوبی
برای عشق تند تند میزد قلبم... دقیقا درست حدس زدی

امیر پنج‌شنبه 30 خرداد 1398 ساعت 14:16

با سلام
مشکلی نیست که آسان نشود ولی باید راه و روشش را بدست اورد هر گرهی باز میشه اما با تدبیر و حوصله و خونسردی .
گرد و خاک را هم میشه نادیده گرفت و از یک ماسک خوب استفاده کرد و تحمل نمود ولی اونایی که مشکل تنفسی دارند باید بیشتر مراقب باشند
دعا خوبه و تاثیر میزاره اما اگه همراه تدبیر باشه کارساز است و تاثیرش ده چندان.
احساس می کنم با تیلوی سال های گذشته فاصله گرفتی . تیلویی که پر انرژی بود و پر از شوق و شور و التهاب و سرزندگی
نمیدونم تجربیات بیشتر جای اشتیاق را گرفته یا ملاحظه کاری جای پرشر شروری را تصاحب کرده. نمیدونم تورم و گرونی باعث شده که از شدت سرمستی و شور و شعف کاسته بشه یا علت مزمن و ناشناخته دیگری است. هر چه که باشد ما همون تیلو را با همان خصوصیات میخوایم . بگو که همونی بگو که تیلوی الان تبدیل به تیلوی چند سال پیش میشه . ما هم دعا می کنیم و هم هر کاری ازمون بربیاد انجام میدیم یا علی .

سلام دوست خوبم
انشاله که همه مشکلات رفع بشن
نخیر همچین با یه ماسک هم مشکل ریزگردا حل نمیشه
دقیقا منتظر دعاهای خوب شما هستم ... تدبیر را فعلا نداریم
همه ی ادمها تغییر میکنند.. حتی سلولهای بدن هم تغییر میکنند چه ما بخوایم چه نخوایم
آدمیزاد با همین تغییرها بهتر میشه ... با همین تغییرها تجربه به دست میاره و با همین تغییرهاست که زندگیش عوض میشه

سعید پنج‌شنبه 30 خرداد 1398 ساعت 20:18 http://www.zowragh.blogfa.com

نکنه باز مشغول شکستن هسته های زرد آلویی که نمیای وب
اونم روی میز کار اونم با یه چکش خیلی بزرگ
اقلا بذار رو زمین بشکن
می ترسم بزنی رو انگشتت میز سنگی رو هم بشکنی

میز سنگی مگه میشکنه؟
انگشت را همچین مواظبم... هسته را میزارم روی میز روی پارچه... بعد با چکش بزرگ همچین میزنم روش که گاها با میز یکسان میشه

soly پنج‌شنبه 30 خرداد 1398 ساعت 23:26

ان شالاه خبرای خوب بدی تو پست جدیدت عزیزم. توکلمون فقط خداست .


ممنونم مهربون جان

جزر و مد جمعه 31 خرداد 1398 ساعت 03:06

امیدوارم خدا گره از مشکلتون باز کنه

الهی آمین

امیر جمعه 31 خرداد 1398 ساعت 14:25

سلام باز ام جمعه و بدون پست ماندن
دوست ندارم بکم کاش خواب زده میشدی تا پست بزاری اما دوست دارم هیچ وقت چه تعطیل و چه غیر تعطیل ما را تو خماری بدون پست بودن نزاری
خواهان خوشحالی و خوشبختی و خوش قدمی و خوش قلمی و خوش درخشیدن و خوشتیپی و خوشگلی و خوش شانسی ات هستم

سلام
دیگه پنجشنبه براتون پست گذاشتم که
اصولا دارم تلاش میکنم که وقتی پنجشنبه و جمعه تعطیل هستم لااقل یه پست بین این دو روز داشته باشیم

ریحانه شنبه 1 تیر 1398 ساعت 01:39

سلام تیلوی عزیز. انشالله که مشکلاتتون به بهترین نحو حل بشن و فقط خبر خوش بشنوی و خبر خوش پراکنده کنی

سلام به روی ماهت

عزیزدلمی ریحانه جانکم
متشکرم

رسیدن شنبه 1 تیر 1398 ساعت 09:22

عشق اومد و دل رفففففففت

انشاءالله ختم به خیر بشه مسئله تون


زدی به هدف دخترجان
انشاله ... به دعاهاتون نیازمندم

نسترن شنبه 1 تیر 1398 ساعت 11:27 http://second-house.blogfa.com/

به آقای دکتر بگید در جواب مسیجها یه "منم" فوروارد کنن
حتما آخرش خوبه اون مسئله

زحمتی که اصولا میکشن نوشتن یه کلمه «جونم» هستش... آخر ابراز احساسات.. آخر توجهات... و آخر لطفشون هست

مهربانو شنبه 1 تیر 1398 ساعت 12:18 http://baranbahari52.blogsky.com/

سعید شنبه 1 تیر 1398 ساعت 12:50 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی جانم
خوبی؟
هوای آلوده یه معضل بزرگه
مگه زاینده رود آب نداره که هوا پر از گرد و غباره؟
آره پس چی میز سنگی هم به راحتی با ضربه ی چکش میشکنه
اینجوری که تو هسته میشکنی تازه ممکنه هسته مثل گلوله شلیک بشه بخوره به شیشه
ببین من نمیخوام بگم آقای دکتر چطورن اما خود من اگه کسی برام این پیام ها رو بفرسته هم جواب احساسشو با پیام مشابه میدم هم جدا تشکر می کنم هم حضورا ازش تشکر میکنم

سلام پسرعموجان
متشکرم
خیلی معضل بدی هم هست این آلودگی
زاینده رود آب داره ولی گرد غبار وحشتناکه و آلودگی از حد گذشته
زندگیمون پر از غبار شده
نه بابا بلدم کجای میز بزارم و بشکنم که سنگ نشکنه و بعدشم زیرش یه پارچه میزارم که نپره تو چشم و چار ملت...
والا ما که از این دست احساسات از جناب دکتر ندیدیم... کلا تازگی که دیگه اصلا انتظار بیخودی هست انتظار ابراز احساسات... تازه وقتی اعتراض میکنم طلبکار هم میشه که چطور اینهمه مهر و محبت واضح منو درک نمیکنی...

ریحانه شنبه 1 تیر 1398 ساعت 14:14

بله میز سنگی هم میشکنه. بعد مجبور میشی بیای از ما سنگ بخری :))

اونکه خوبه بیام از شما بخرم... عالیه
ولی من بلدم کجای سنگ بزنم که نشکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد