روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

فرش دستبافت

سلام

روزتون پر از حال خوب


من عاشق فرش های دستبافت هستم

خیلی وقتی میشینم وسط قالی و دست میکشم روی گلها و خیال میبافم

انگار صدای زمزمه آواز دخترک پشت دار قالی را میشنوم...

همون که موهای مشکیش را بافته و از زیر روسریش زده بیرون و داره زیر لب زمزمه میکنم و گره میزنه به تارها

یا صدای حرف زدن اون زن جوانی که بارداره و داره با وجود خودش حرف میزنه

یا حتی صدای لالایی اون مادری که نوزادش را کمی آن طرف تر خواب کرده و حالا داره گره گره نقشه ی فرش را به تصویر میکشه

صدای قصه خوندنهای اون پیرزن که با دستهای زمخت و هنرمندش داره معجزه میبافه

من خیلی خیلی با فرش های دستبافت ارتباط برقرار میکنم

طوری که گاهی باید بنشینم روی زمین و دستم را بکشم روی پرزهای قالی...

انگار که باید نبض فرش را حس کنم... حس میکنم زیر انگشتام قلب فرش میتپه



وقتی اومدیم خونه ی جدید جر یکی دوتا از فرش های دستبافت... بقیه با زوایا و رنگهای این خونه جور نبودند

این رنگهای تند قرمز و ارغوانی ... با کاغذدیواری ها و ...

و من عاشق این رنگهای زنده ام

یکی از فرش ها که ماله اتاق من هست ... یکی هم اتاق خواب مامان

یکی از فرش ها نیاز به رسیدگی داشت... بردیم دادیم نونوار شد و برگشت (6 متری)

تو خونه ی جدید نقشه خونه طوری هست که غیر از پذیرایی و هال عمومی خونه، جلوی اتاقها یه هال خصوصی کوچولو هم هست

در حدی که ما فرش دستبافت را انداختیم تو اون هال کوچولو و یه کاناپه و یک صندلی هم گذاشتیم داخلش... یک میز عسلی فسقلی هم اونطرف تر

من که خیلی برای گوشه گوشه های این هال و حرفهای خواهرانه و خنده ها و شیطنت هاش نقشه کشیدم

برای اینکه با اون فسقلیا بنشینیم وسط این فرش و نقاشی کنیم... بازی کنیم... کاردستی درست کنیم... کاغذ ببریم... قیچی کنیم... بخندیم

اما می دونم دلبری های فرش دستبافتی که خیلی دوستش دارم تو این گوشه از خونه بی تاثیر نخواهد بود

من انرژی مثبت این فرش را حس میکنم... حالا هرکی میخواد بگه ... کاش یه فرش کرم رنگ یا نسکافه ای اینجا پهن میکردین....





پ ن 1: هنوز با بابا هر شب یه قسمت از خونه را جابجا میکنیم

دیشب نوبت هال خصوصی بود



پ ن 2: کارهای خونه را که کمک مامانم انجام میدم ... براش نشونه های کوچولو کوچولو میزارم که بدونه چقدر دوستش دارم

مثلا براش بادام میشکنم و چند تا دونه پسته و چند تایی انجیر خشک و میزارم داخل یه کاسه قلب شکل و میزارمش روی میز... همونجا که همیشه برای استراحت مینشینه... میدونم وقتی فردا صبح چشممش بهش میفته ، چشماش از این توجه قلب قلبی میشه...


یا مثلا میدونم که نمیتونه به سادگی خم و راست بشه و دولا بشه از توی کمد پایین اون بشقابایی که دوست داره را برداره

منم صبح دوتا بشقاب در میارم و میزارم کنار گاز ....و میدونم وقتی که اینو میبینه از این توجه چشماش قلب قلبی میشه

زندگی همین توجه های ریز و کوچولو هست...


پ ن 3: من امسال نتونستم برای مامان کادوی روز مادر بخرم

حتما تو اولین فرصت چیزی میخرم و به عنوان کادوی روز مادر بهش هدیه میدم

مامان مغزبادوم برای مامان یه روسری خیلی خوشگل خریده بود

مامان فندق هم یک کیک سفارش داده بود که به صورت سوپرایزی با پیک برده بودند دم خونه و تحویل مامان داده بودند


پ ن 4: دیروز اولین خرید عیدانه را انجام دادم

یک دست لباس خوشگل برای فندق... یک دست لباس خوشگل برای مغزبادوم

یک جعبه جغجغه (نمیدونم املاش چیه) برای فندق... یک عینک دودی برای مغزبادوم

از اسانس یک عطر خوشبو هم برای خودم و خواهرا....

نظرات 12 + ارسال نظر
الی چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت 10:36 http://elhamsculptor.blogsky.com/

ای جااان به اون جغجغه

فسقلیا عشقن... به آدم کلی حس زندگی میدن

بهار چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت 10:54

چقدر عشقی و نازنین.
و چقدر آدم حس خوب میگیره از مهربونیهات. ❤

به من لطف داری بانو

رافائل چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت 11:16 http://raphaeletanha.blogsky.com

منم عاشق فرش دستبافم. یه جورایی با دیدنشون چشمام قلب قلبی میشه که نگو و نپرس. اما حیف که اونقدر گرون هستند که ......
چه کار قشنگی میکنی برا مامانت. چقدر ایده گرفتم ازت. منم باید همکلاسی رو سورپرایزی خوشحال کنم.
هدیه هاو خریدهای عید مبارکتون باشه. به شادی و سلامتی استفاده کنید.

اره خیلی گرون... در حدی که دیگه نمیشه به خریدنشون فکر کرد
حداقل برای ما که اینطوریه
یادداشتهای کوچولوی عشقولانه یادت نره عزیزدلم
متشکرم

soly چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت 11:52 http://soly61.blogsky.com

خریدای جدید موبارک. ان شالاه همیشه سلامتی باشه و خریدای خوشجل...

ممنونم عزیزدلم
بهم لطف داری
منم همین آرزوی قشنگ را برای شما دارم

رسیدن چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت 11:59

خیلی کارات قشنگ و پر از محبت . آدم کیف میکنه

مرسی ...
بگو که بهتر شدی...
منتظرم که حالت رو به راه بشه و بیای کلی پست خوشگل بزاری
از نقاشی هات بگی
از کلاس ورزشت
از تدریسات
از دوستی های بی حدت

ریواس چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت 15:10 http://egghead.blogsky.com

رنگ های زنده و طرح فرش دستباف روح و روان آدمو به بازی میگیره واقعا ، چه قدر توجهی که نشون میدی ظریف و دلنشین هست کلی حس خوب پشتش موج میزنه.

ممنونم
لطف داری
واقعا روح فرش دستبافت را میشه حس کرد

نل چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت 15:59

چندین بار گفتم..داخل اتاق من یک فرش دست بافت یادگار مامان بزرگمه...
دیوانه وار دوستش دارم و اجازه جابجایی ندادم
از در اتاق هم بیرون میرم یک فرش دستبافت نازنین که دقیقا خاطرم نیست شاهکار مامانمه یا عمه ام یا... .
باید بگم که این بخش خونه اگر کسی بخواد بشینه.نشستن روی فرش به تمامی فرش و مبلمان اون قسمت ترجیح میده:))


خیلی قبول دارم این کارهای ریز ریز خیلی بیشتر از کارهای بزرگ قلب آدم گرم میکنه

وای چه هنرمند
آفرین به این مامان و عمه و مادربزرگ هنرمند
منم جایی که فرش دستبافت هست ترجیح میدم روی زمین بشینم... روی قالی... وسط گلها

قلبت همیشه گرم دختر پر انرژی

قلب من بدون نقاب چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت 21:05 http://daroneman.blog.ir

فرش های قدیمی ی حس و حال دیگه داشتن
حیف آنقدر گرون شدن و دور از دسترس
من هم حس فرش ها رو خیلی دوست دارم

محبتت همیشگی باشه دختر خوبم و خدا خانوادت رو حفظ کنه

به امید خدا تو خونه جدید روزهات همه خوشی باشه و لبتون خندون

راست میگی خیلی گرون هستند
ولی در برابر اینهمه گرونی من فکر میکنم قدر این هنر دانسته نمیشه

متشکرم عزیزدلم
من برات یه عالمه آرزوهای خوب میکنم

روشن چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت 21:13

ای جانم ...
به عنوان یک نیمچه بافنده کاملا درک میکنت
من عاشق توجه های کوچولو کوچولوتم ...

آفرین هنرمند
باید دستای هنرمندت را بوسید

نون سین چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت 22:25 http://free-like-a-bird.blogsky.com

چه خوب که خریدای عیدتو شروع کردی دختر!
تو پر از شور زندگی ای ها! میدونستی؟

باید به استقبال بهار برم
من بهار را خیلی دوست دارم
کاش همیشه پر از شور زندگی بمونیم... هممون... الهی زندگی را راستی راستی زندگی کنیم

فرشته چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت 23:28

اون فرشای دست باف قلب منو به درد میاره یه زمانی بافتم یه زمان دور
چه توصیف خوبی ازشون داشتی

فرشای دستبافت قلب منو روشن میکنه
یه زمانی خیلی دوست داشتم این هنر را یاد بگیرم... ولی کم کاری کردم
دستای هنرمندکسایی را که فرش میبافند باید بوسید... قابل احترام این هنر
من بغلت میکنم و سفت میچلونمت و میبوسمت که اینهمه هنرمندی

مهدی پنج‌شنبه 9 اسفند 1397 ساعت 07:45

چقدر خوب و دلچسب از قالی دستباف نوشتی!!!
آدم دوس داره هی بخونه و تصور کنه


قالی دستبافت یه دنیای عجیب و غریب داره
دنیایی که میشه توش ساعتها خیالبافی کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد