روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

کلمات را دوست دارم

سلام

روزتون روشن و نورانی


این روزها را دوست دارم چون هر روز را چند بار زندگی میکنم

هر روزم تقسیم شده به بخش های مختلفی که هرکدومشون را به نوعی دوست دارم و برای هرکدوم جداگانه و با حوصله وقت میزارم

خوابم اونقدر کم شده که خودم باور نمیکنم

نزدیک به 5 کیلووزن کم کردم که خیلی خیلی خوشحال شدم از دیدنش

حال دلم خوبه

و تنها چیزی که نگرانم میکنه دوری از دوستام هست

اونقدر مشغله های روزمره و گرفتاریهای خونه مون زیاد شده که واقعا به دوستان نمیرسم

نمیرسم پیام های قشنگشون را جواب بدم و بگم بهشون که چقدر به بودنشون دل خوشم

نمیرسم تلفن دوستام را جواب بدم و صداشون را بشنوم و لبریز بشم از شوق

نمیرسم سراغ دوستام را بگیرم

نمیرسم بهشون سر بزنم

حتی بعد از یکسال ، دوستای دبیرستان قرار و مدار دورهمی گذاشتند و من نرسیدم برم

به للی زنگ نزدم و یواش یواش ازم دلسرد شده و بهم زنگ نمیزنه

و من نمیخوام دوستام را از دست بدم



دیروز عصر با مامان طبق معمول این چند وقت رفتیم فیزیوترابی و ورزش

بعد برگشتم باز دفتر

تا نزدیک 8 دفتر بودم

بعد رفتم خونه و یه راست رفتم سراغ آشپزخونه

باز جابجا کردم و مرتب کردم

شام خوردیم و با بابا کلی تلویزیون را جابجا کردیم و در نهایت گذاشتیم سرجای اولش

ساعت 12 شب رفتم اتاق مامان و نیم ساعتی گپ زدیم

بعد خزیدم تو رختخواب و هنوز سرم به بالش نرسیده خوابیدم

صبح هم 7 نشده بیدار شدم و باز شروع کردم به جابجا کردم وسایل

بعدش هم یه سری به پشت بام زدم ... چه هوایی بود... چند تا نفس عمیق کشیدم و حسابی با ابرها خوش و بش کردم

این روزهام اونقدر شلوغه که واقعا هر روز را چندبار زندگی میکنم





پ ن 1: خونه قدیم کلا خالی شده ولی اتاق من هنوز اونجاست و وسایلم را نیاوردم


پ ن 2: دیشب آقای دکتر از یه سیمنار یکروزه برمیگشتند و کلی با هم حرف زدیم و تصمیم گرفتیم برای قرار عاشقانه بعدی اصلا صبر نکنیم


پ ن 3: بهار خانم گفته بود: بهشت مکان نیست... زمان هست... و من ساعتهای زیادی لابلای کارهای روزمره بهش فکر کردم و هی لبخندهای پررنگ زدم و از خدا تشکر کردم ... چون من هزاران بار تو بهشت بودم


پ ن 4: خدایا کمک کن

نظرات 6 + ارسال نظر
لاندا یکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت 13:16

وااای تیلو چقدر حال کردی 5 کیلو کم کردی ها. من که باز رفتم رو دور زیاد کردن. 5 کیلو وزن کم کردن برام رویا شده

لاندا جان منم مدتها بود ثابت بودم و هیچی کم نمیشدم
ولی در یک ماه گذشته اونقدر فعالیتم زیاد شده بود که خودم هم در تعجب بودم
و اینطوری شده که یهو وزنم اومده پایین
تازه وقت برای چیز خوردن هم ندارم

فرشته یکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت 13:35

بهار خانم کیه که اینقدر خوب حرف میزنه؟
خداقوت امیدوارم همیشه همیشه لبخند رو لبت باشه

بهار خانوم یکی از پرانرژی ترین وبلاگنویسهای وبلاگستان هست که من بهش ارادت خاص دارم
ممنونم فرشته جان

رافائل یکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت 16:33 http://raphaeletanha.blogsky.com

از عاشقانه ات لذت بردم. عاشقانه هاتون مستدام.
میدونم خیلی خسته میشی اما به زودی زندگی به روال قبلی برمیگرده و همه چیز درست میشه.
خدا قوت دختر مهربون.

عزیزمی عروس بانو
راست میگی... زندگی میگذره

مخمور یکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت 17:25 http://mastoori.blogfa.com

سلام
من موافقم بهشت نه زمان است نه مکان است
به قول حضرت سعدی
بهشت صحبت یاران همدم است
دیدار یار نامتناسب جهنم است
به قول جان جانم که دستشون محکم می کوبن روی میز و میگن از جهنم هم بدتر است
یا بقول همای هر جا که وقت خوش افتاد همانجاست بهشت

سلام به روی ماهت
چقدر خوبه که من دوستانی دارم که بهشت را تجربه کرده اند و دقیق میدانند که بهشت کجاست و در چه زمانی

هفت دقیقه یکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت 20:18 http://7min.blogsky.com

خدایا کمک کن

اوهوم
خیلی هم کمک کن
بهت احتیاج داریم

بهار شیراز یکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت 22:42

قشنگمممممممم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد