روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

باز هم گوش شنوا شدم

سلام

عصرتون بخیر




صبح با آقای نجار قرار گذاشته بودن برای خونه جدید

من باید میرفتم و یه سری سفارشات برای ساختن میدادم

میخواستم یه سری شلف به قسمتهای مختلف اضافه کنم

یه کتابخانه هم سفارش دادم که آقای نجار بسازه

همش در ساده ترین شکل ممکن...

نمیخواستم زیاد طرح و مدل داشته باشه و نمیخواستم شلوغ بشه... تازگی همه چیز را خیلی ساده می پسندم

شاید اگه چند سال پیش بود هزارتامدل کتابخانه سرچ میکردم و یه کتابخونه پر از دنگ و فنگ سفارش میدادم ولی الان گفتم در ساده ترین حالت ممکن برام بسازه

بعد هم با مامان رفتیم برای دیدن پرده

چندجایی سرزدیم ولی چیزی چشممون را نگرفت و فعلا بمونه تا بعد از عمل مامان

با مامان در مورد پرده ها حرف زدیم و بر خلاف نظر خواهرا تصمیم گرفتیم پرده ی ساده حریر بخریم... بدون دکور و دنگ و فنگ

من و مامان و بابا دوست داریم همیشه پرده ها را بزنیم کنار و حتما در و پنجره را باز و بسته کنیم و از نور و هوای تازه استفاده کنیم

و داشتن پرده های خیلی مدل دار و سنگین مانع این کار هست

برای همین تصمیم داریم پرده را هم خیلی ساده انتخاب کنیم

البته هنوز به نتیجه نهایی نرسیدیم




بعدازظهر باز برگشتم دفتر

از وقتی رسیدم داداش زنگ زد و کلی حرف و حرف و حرف...

دوری آدم را حساس تر میکنه

غصه جابجا شدن ما را داشت و دلش حرف زدن میخواست... باز شدم گوش شنوا

مکالمه م با داداش که تمام شد یکی برای تحویل کارش اومد... اما قیافه ش خیلی خسته و گرفته بود

همین که پرسیدم چرا سرحال نیستید... در دلش باز شد... شروع کرد به گفتن... نزدیک به نیم ساعت فقط بهش گوش دادم

بعد حس کردم حالش بهتره... از مریضی مادرش گفت... از گرفتاری ها... از بی دقتی کادر پزشکی... از انتظارات زیاد اطرافیان... از مشکلات مالی

گفت و گفت و گفت... یه جایی حس کردم حالش بهتره... کمی بهش دلداری دارم

کارش را تحویل گرفت و رفت....




یه لیست کوچولو از کارهای مختلفی که باید انجام بدم تهیه کردم

اونقدر کارها وقت و انرژی لازم دارن که مطمئناً به این سادگی ها تیک نمیخورن

به خصوص که من فعلا وقت خیلی کمی برای کارهای متفرقه دارم

باید حسابی مریض داری کنم... باید حسابی به کارهای دفتر برسم... و ...

گاهی اوقات حس میکنم 24 ساعت برای یک روز خیلی کم هست...

دلم میخواد یک روز کشدارتر از 24 ساعت باشه



پ ن 1: التماس دعا دارم... برای سلامتی مادرم

نظرات 12 + ارسال نظر
نون سین یکشنبه 23 دی 1397 ساعت 19:43 http://free-like-a-bird.blogsky.com

یه چیزی یکی از دوستای من گفت بهم... که به نظرم خیلی مهم و موثر بود ... بهم گفت همیشه وقتی خیلی کارهای زیادی داره که احساس میکنه داره بهشون نمیرسه ... فقط به خودش میگه فقط یه قدم بیشتر برو جلو ... در هر موردی که کاراش پیچ خورده و زیاد شده! اینطوری باعث میشه وقتی پشت سرشو نگاه میکنه کلی از راه رو اومده باشه ... یعنی شاید اینجوری باشه که لازم نباشه شما کل کارو یه جا انجام بدی ... شاید فقط یه قدم بیشتر برای هر کدوم و جلو بردنش باعث پیشرفتن کلی کار بشه!
میدونم بد توضیح دادم یا فاز علامه دهر داشت ... منظورم اینا نبود ... منظورم این بود که اگر قدمای کوچیک بردارید کارایی که به نظر بزرگ و زیاد میرسن خورد خورد میشکنن ...
ای بابا اینم فازعلامه طور داشت! ولش کن اصلا
کتابخونت مبارک:) و شلف های گوناگون:) خیلی خوبه و خوشگل توی خونه شلف:) مبارکتون باشه... فقط اونقدر زیاد نباشه که گردگیریش زیاد بشه:دی

عزیزم
اتفاقا دقیقا متوجه شدم چی داری میگی چون این به طور کلی الگوی ذهنی من هم هست
هرچی بتونم به سمت جلو میرم و قدم ها را بر میدارم
اصلا به گردگیری فکر نکردم

نل یکشنبه 23 دی 1397 ساعت 21:37

حرم بودم تیلویی..برای مامانت و خودت دنیایی دعا کردم...

وای عزیزدلم
یه دنیا ممنون
قلبم را روشن کردی

رهآ یکشنبه 23 دی 1397 ساعت 23:36 http://rahayei.blogsky.com

عزیزم خونه نو مبارک
ان شالله نتیجه عمل مامانت خوب و راضی کننده باشه و خیلی زود این دوران براشون به سلامتی بگذره.

ممنونم دختر گل
به دعاهات محتاجم

فندوقی دوشنبه 24 دی 1397 ساعت 08:34 http://0riginal.blogfa.com/

به به چه خانوم فعالی. مبارک باشه کتابخونه.اتفاقاً منم با ساده موافقم برای تو . چون میدونم با دکوریای خوشگل و رنگی رنگی قشنگ ترش میکنی خوشگل خوش سلیقه من
دورت بگردم تو از پس هر کاری بر میای ولی لازم نیست همه کارو تنهایی کنیا کارای مهم رو بزار تو اولویت و از اطرافیانم کمک بگیر.
من برای عمل مامان نذر کردم و میدونم خوب انجام میشه. نگران نباش عزیز دلم . کاش نزدیکت بودم و میومدم کمکت.

قلب من از داشتنت گرم میشه
من شرمنده اینهمه محبتت هستم
الهی که هرجا هستی خوش و سلامت باشی و عزیزانت همیشه در کنار به خوشی زندگی کنند
میبوسمت

هدی دوشنبه 24 دی 1397 ساعت 08:35

سلام عزیزم صبحت بخیر
انشالله مادر بخوبی و خوشی عمل میکنن نگران نباش دوست گلی
پرده سبک خیلی بهتره اگه نخاید تجملاتی بشه که هم سنگینه وهم استفاده نداره تیلویی واقعن یه کدبانوی تمام عیاری

سلام به روی ماهت
ممنونم دوست خوبم... این روزها منو تو دعاهات یاد کن
کدبانو نیستم... خونه داری بلد نیستم... اما سعی خودم را میکنم
دوست دارم از شماها چیز یاد بگیرم

بهنام دوشنبه 24 دی 1397 ساعت 08:50 http://harfehesabi.blogsky.com/

سلام
به نظرم بابت این گوش شنوا بودن یه مبلغی از مراجعین دریافت کن! به هرحال داری زحمت میکشی!!!

امیدوارم مادرتون هم سلامت باشن و بهترین اتفاق ها بیفته براتون...

سلام دوست جان
راست میگی.... تابلو بزنم گوش شنوا....
ممنون از لطفتون

soly دوشنبه 24 دی 1397 ساعت 09:04 http://soly.blogsky.com

سلام
با آرزوی بهترینها تو خونه جدید و خاطره سازترین روزها .و همچنین سلامت و صحت عزیزترین موجود روی زمین مادر مهربونت.به خدا توکل کن فقط.

سلام به روی ماهت
یادمه چقدر ذوق خونه خریدنت را داشتم و چقدر ذوق وسیله خریدنت را
الهی به شادی از همه وسایلت استفاده کنی

فرشته دوشنبه 24 دی 1397 ساعت 11:38

من هم مدل ساده برای خونه خودم انتخاب کردم راحت پرده ها رو میکشم ونور وهوا وارد خونه میشه خونه باید راحت باشه تالار نیست که قراره زندگی کنیم کتابخونم رو هم خیلی ساده گرفتم ومیتونم با تنوع کتابارو جابه جا کنم ووسطشون گلدون بزارم تازه همه چی رو سفید کردم برخلاف پیشنهاد اطرافیان خبری از کاغذدیداری ودنگ وفتگ نیست
تو بهترین پرستار مادرت خواهی بود انشالله خیلی زود خوب میشن

خیلی هم خوب... منم ترجیح میدم ساده و راحت باشه خونه
به قول شما تالار که نیست... البته خونه های ایرانی بخصوص وقتی متعلق به پدرمادرهای ماست یه عالمه دنگ و فنگ و تزئینی و گلدان و مجسمه داره ... کاریش نمیشه کرد
اما میتونم خریدهای جدید که به عهده من هست را ساده تر انتخاب کنم
انشاله که اینطوری باشه

علیرضا دوشنبه 24 دی 1397 ساعت 11:52 http://donyayedigar.blogfa.com

بازم گوش شنوا

آره ... باز هم

رافائل دوشنبه 24 دی 1397 ساعت 12:39 http://raphaeletanha.blogsky.com

خونه ی جدید مبارک باشه تیلو جان.
ان شاءالله عمل مامان به خوبی انجام میشه.
خیلی خوبه که تو گوش شنوا هستی. این روزها اکثر آدم ها فقط دهان هستند. گوش نیستند.
خدا خیرت بده دختر خوب.
طلا هم جبران میشه. مطمئنم بهترش رو میخری.
ان شاءالله وسط همین شلوغی ها آقای دکتر هم میاد دیدنت و بهت انرژی مضاعف میده.

آخه تو چقدر خوبی دخترجان
ممنونم
کاش اون وسطا یهو دکتر را ببینم و حسابی انرژی بگیرم... وقتی امیدی به دیدار نداری دیدار بیشتر میچسبه

رسیدن دوشنبه 24 دی 1397 ساعت 15:54

انشاءالله مادر زودتر لباس عافیت تن کنه عزیزم. تو هم خیلی مراقب خودت باش

ممنون عزیزم
منم برای عمل چشم مامان شما همین دعا را میکنم... انشاله که بهترین ها در انتظارتون باشه

نگار دوشنبه 24 دی 1397 ساعت 18:29

کاش میشد ببینمت برات بگم و تو فقط بشنوی..... این درد منو میکشه از درون....

عزیزدلم

چقدر دلم به درد اومداز همین چند تا کلمه
کاش میشد بشنومت... حرف بزنم باهات... خدا نکنه درد اینهمه دوست منو اذیت کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد