روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

صدایی که نیست

سلام

صبحتون شاد و پر انرژی


دیگه از ناله کردن و غر زدن هم خسته شدم

از ویروس هم خسته شدم

از آنتی بیوتیک خوردن هم خسته شدم

ولی چاره ندارم

باز رفتم دکتر

باز آمپول زدم

ولی بازم صدام در نمیاد

وقتی نمیتونم حرف بزنم کلافه و داغون میشم ... چون با هزار و یک نفر باید سرو کله بزنم بی صدا...

نمیتونم کارم را تعطیل کنم ... حالا به هزار و یک دلیل که برای خودم موجه هست و برای بقیه نمیدونم موجه یا غیر موجه

شغل آزاد اینطوریه... شاید تو فصل هایی که کار زیاد نیست و مراجعه کننده نیست بتونی یکماه نیای، اما تو فصل کار و کاسبی باید باشی

دیشب هورمونها هم بهم حمله کرده بودند و درد شدید داشتم

ساعت چهار صبح از خواب بیدار شدم... نه صدام در میومد نه نفس داشتم

گلودرد امانم را بریده بود و دل درد هم اضافه شده بود

قبل از خواب هم با آقای دکتر جر و بحث داشتیم

من خسته تر و کلافه تر از اونی هستم که تحمل حتی یک کلمه را داشته باشم و اون بدتر از من

خلاصه که چهار صبح بیدار شدم و خودم را بغل کردم....

شال پشمی پیچیدم دور خودم و نشستم روی قالی وسط اتاقم جلوی بخاری

اشک ریختم و اشک ریختم و درد کشیدم

دراز میکشیدم همه جام درد میگرفت... مینشستم کلافه میشدم

اگه زمان دیگه ای بود حتما زنگ میزدم به آقای دکتر و حتما دوای دردم میشد و حتما خوابم میبرد... ولی دیشب همه ی غم های عالم یهو بهم هجوم آورده بودند.... از وقتی یادم میومد اشک داشتم تا همون لحظه که حتی صدام در نمیومد... گریه میکردم و گلوم بیشتر و بیشتر درد گرفته بود... از تنهایی خودم خیلی غصه خوردم ... از این حجم نامهربانی دنیا... صدای اذان که بلند شد آروم تر شده بودم.... پاشدم رفتم تو تختخوابم...

صبح که بیدار شدم خیلی خیلی حالم بهتر بود

تا بیدار شدم چشمام برق زد و دوتا کار گنده که غورباقه ی چند روز گذشته ام بود را با مسیج هماهنگ کردم که امروز تمامش کنم

بعدشم با تمام انرژی بیدار شدم و به خودم گفتم هنوزم چیزای قشنگی برای زندگی هست...

به خودم قول جایزه دادم

به خودم قول دادم زودتر خوب بشم

یه قرص تقویتی خوردم... دوتا از اون پودرهای انرژی زا هم برداشتم... صبحانه ی خوشمزه ای که مامان آماده کرده بود را به زور خوردم... ماسک زدم و راه افتادم

امروزم را میسازم چون من تیلوتیلوی قوی هستم

امروزم را همینطوری بی صدا جلو میبرم و قورباغه م را قورت میدم و به خودم ثابت میکنم اگه بخوام میشه...

بعد از این پست برای آقای دکتر هم پیام عاشقانه مینویسم و بیخیال همه ناراحتی ها و دلخوری ها میشم... اصلا مگه کل زندگی چند روز هست که من بخوام یک روزش را به دلخوری و غصه بگذرونم...





پ ن 1: هفته دیگه سه شنبه زمان عمل مامان قطعی شد

از من و بابا خواسته که به هیچکس نگیم... تا عمل تمام بشه ... نمیخواد کسی براش دلواپس بشه و به زحمت بیفته


پ ن 2: قدر حرف زدن بی دردسرتون را بدانید


پ ن 3: آقای دکتر لابلای حرفاش خدا را شکر کرد که از من دوره.... و چقدر خوشحاله که مجبور نیست نزدیک من زندگی کنه


پ ن 4: هسته های پرتقالی که کاشته بودم جوانه زده ... بعد از نزدیک یک ماه


پ ن 5: فندوق امروز دوماهش تمام شد... میره برای واکسن


پ ن 6: اونقدر حرف تو گلوم مونده که میتونم تا شب بشینم اینجا و کلمه ببافم

نظرات 21 + ارسال نظر
انه یکشنبه 16 دی 1397 ساعت 09:35 http://manopezeshki69.blogsky.com

تیلو جان ادم تو عصبانیت شاید یه چیزایی بگه ولی اون حس واقعیش نیست بلکه بخاطر عصبانیته به دل نگیر مطمئنا اقای دکتر دوس داره کنارت باشه

میدونی آنه جان ... حرفت دقیقا درسته ... اما این حرف ماله یه عشق ده ساله نیست
من و آقای دکتر تو یه رابطه معمولی و روزمره نیستیم... اونقدر هم را میشناسیم که هر حرفی را نزنیم

بهامین یکشنبه 16 دی 1397 ساعت 09:52 http://notbookman.blogsky.com

تیلو پر انرژی و مثبت اندیش
کارخوب همینه ،یه خودت جایزه بدی
برای آقای دکتر پیام عاشقونه بفرستی
یه درصد اون حرف و بحث بزار به حساب خستگی یا عصبانیت
من مطمئنم اقای دکتررخیلی دوستت داره

مراقب خودت باش

میدونی بهامین جانکم
منم میدونم که دوستم داره... دوست داشتن اگه حقیقی نباشه تو بعد زمان رنگ میبازه... این دوست داشتن امتحان خودش را پس داده... من هم خیلی خیلی دوستشون دارم... اما به نظرم بهتره که خنجر به دل هم نزنیم

چیکسای یکشنبه 16 دی 1397 ساعت 10:49 http://354515mdm.blogfa.com

مارپل بازی : آقای دکتر چه کسی هست؟
رفیق بازی: عکس اون ویروس رو بفرس برام تیلو جنازشو تحویل بگیر

و حرفای درست و درمون: ایشالا مادرتون هر چی زودتر مشکلشون برطرف بشه خودتم خیلی زود خوب بشی یه عالمه انرژی مثبت از طرف من برای تیلوی جان

وای چقدر تو خوبی دخترجان
من چقدر از اینکه باهات دوست شدم خوشحالم

soly یکشنبه 16 دی 1397 ساعت 11:02

سلام. خوبی.
یه انرژی مثبت به خودت بده وبه کارات برس. هواست به مامان باید باشه.ان شالاه بسلامتی.
فقط چرا اقای دکتر شکرخدا کرده ازین بابت؟

سلام به روی ماهت
میدونی حمله هورمونی کار خودش را کرده ... من یه چیزی گفتم اونم یه چیزی گفته... وسط دعوا هم که حلوا خیرات نمیکردند... انه دقیقا درست گفته بود

قلب من بدون نقاب یکشنبه 16 دی 1397 ساعت 11:08

آخی عزیزم
یادت هست من موقع دفاع چه به روزم اومد؟؟
مریضی طولانی داشتم و هیچ جوری بهتر نشدم
فقط نسخه شوهر خاله خوبم کرد
و داروهای گیاهی
انار پخته شده روی گاز خیلی حالم رو جا آورد
تو نت سرچ کن ببین چی برای صدات خوبه
ی سر برو دارو گیاهی بپرس
من رفتم و نتیجه گرفتم
قشنگم این روزها سخت میگذره
توان روحیت کم شده بخاطر کش اومدن بیماری
هورمن ها هم که دیگه هیچی

آقای دکتر خیلی حرف بدی زده
هر چند وسط بحث حلوا خیرات نمی کنن
تیلو مواظب خودت باش
رابطه رو سعی کن مدیریت کنی
وقتی ناراحتی کمتر صحبت کن تلفنی با آقای دکتر

راست میگی ... اونوموقع را یادم اومد
منم انار پخته را تست کردم... داروی گیاهی هم گرفتم
ولی فعلا هیچی بهم اثر نمیکنه
واقعا باید صبوری کنم تا دوره اش بگذره
میدونی هورمونی که میشم خیلی لوس میشم... حرفت کاملا درسته ... وسط دعوا حلوا خیرات نمیکنن... هرچند دعوایی هم نبود... من هم حرفای خودم را یادآوری نمیکنم فقط همون جمله که بهم برخورده را میام بازگو میکنم

جزر و مد یکشنبه 16 دی 1397 ساعت 11:09

حرفشون قشنگ نبوده اما با توجه به چیزهایی که من از وبلاگ خوندم، شاید ایشونم روز سختی پشت سر گذاشته و شما هم یکم کلافه بودین و دلخوری پیش اومده، به نظرم چند ساعت زمان میخواد که دل هاتون دوباره تنگ بشه.

ای جان
مشخصه که ما را خوب شناختی
راست گفتی... حل شد ... از دل هم درآوردیم
کار منم درست نبود

فندوقی یکشنبه 16 دی 1397 ساعت 11:25

بیا بغلم دورت بگردم من. عرق نعنا و نبات زیاد بخور
گاهی همون چن قطره اشک همه غم و دردمونو میشوره میبره.
آقای دکتر پیام عاشقانه میدی بهش؟ باید بیاد عذرخواهی که دوست مریض منو ناراحت کرده. هر چند میدونم از نگرانیش بوده ولی حق نداشت
الهی من فدات بشم که انقدر قوی و پرانرژی هستی و خودت حالتو خوب میکنی.

تو قند و نبات زندگی کجا بودی یهو پیدا شدی؟
چقدر خوشبختم که تو رو دارم

نل یکشنبه 16 دی 1397 ساعت 13:52

با تمام وجود و تک تک سلولهای بدنم این پستت حرف به حرف و واو به واو درک کردم تیلویی.
چندین بار خوندمش و باهاش هم بغض کردم هم لبخند زدم هم...

خیلی نوشته قوی و پر از حس و پر از ...نمیدونم چطوری توصیفش کنم.خیلی خیلی کلمات و نوشته هات قدرت داشت..

یک اعتراف دارم برات که خصوصی مینویسم

من مطمینم و بهت قول میدم خیلی زود خوب میشی و عمل مامانت هم عالی پیش میره.اقای دکتر هم که شخصا بشدت از دستش ناراحتم، از دلت درمیاره...

اینهمه ادم ارزشون هست که صبح به صبح کنار همچین دلبری از خاب ییدار بشن

یکیش خود من..ارزو داشتم نزدیکت میبودم صبح به صبح یکم چاق سلامتی تحویل هم میدادیم و گاهی سینمایی پارکی خریدی میرفتیم...مینشستیم چایی و دمنوشی میخوردیم...باغچه میرفتیم...سرزده میومدیم باهم ناهار میخوردیم...
از الان بگم من صبحونه ها دفتر تو تلپ بودمچون ادم صبحونه ای نیستم.اما تو همیشه صبحونه های رنگی خوشمل مامانت برات میزارن.منم میومدم باهات میخوردم
بعد خودمو برای مامانت لوس میکردم تا بیشتر هوای منو داشته باشن تا تو رو
اما مسولیت چایی و دمنوش و میوه و جینگیلی مینگیلی خوری با من

از در هم که وارد میشدم جیغ جیغ میکردم که کار جدید چی داری و برای هرکدومشون ی عالمه ذوق از خودم در میکردم..کلا ابرو از این جهت برات نمیذاشتم.اما مشتریت بیشتر میشد

(هفته پیش رفته بودم فیلم بگیرم.تا برای من فیلم بریزه یک خانمه اومد 3-4 تا انیمیشن منتخب میخاست.اینقدر که من برای انیمیشنها ذوق میکردم و بهش انیمیشنهای مختلف معرفی میکردم با ذوق که خانمه تا وقتی من اونجا بودم 15 تا انیمیشن گرفت.همه هم اونهایی که من معرفی میکردم
اقای فروشنده با خنده منو نگاه میکرد و خانمه هم میگفت:من نیمدونم هرچی این خانم میگه بریزین برای من
بعد هم با هم درباره باب اسفنجی کلی حرف زدیم و ذوق ساطع کردیم
اقای فروشنده هم فیلمهای منو ارزونتر حساب کرد و ازم کلی تشکر میکرد)
کودک درونم گاهی نمیتونم کنترل کنم

خلاصه اینجوری من هی بخاطر کارهای خوشگل و زیبا و خلاقانه و رنگی رنگیت ذوق میکنم.بقیه هم سرذوق میان

قورباغه هاتو قورت بده.تموم بشه.خیلی بهتر بشی انشالله

آخ آخ
نل تو بخدا یه دونه ای
عزیزدلمی
کاش نزدیکم بودی
اخ که با کلمه کلمه ت رویا ساختم از بودنت
حرف نداری دخترجان

قلب من بدون نقاب یکشنبه 16 دی 1397 ساعت 15:13

میدونم عزیزم منم نوشتم بحث
میدونم اهل دعوا نیستی

برای همین میگم رابطه رو مدیریت کن
مشخصا دو طرف حرف هایی زدید که باعث ناراحتی
هم شدید

من عرق چنار خوردم برای سرفه
خیلی خوب بود
نمیدونم برای گرفتگی صدا چی خوبه؟؟
شلغم و عسل تو یخچال رو امتحان کردی؟

سپیده جون من دقیقا متوجه منظورت شدم
اره شلغم و عسل را تست کردم
اینا بیشتر فکر میکنم برای سرفه و گلو درد خوب باشن
من همه را تست کردم
ولی برای گرفتگی صدا بیشتر همون روتارین را بهم گفتن و نشاسته و شیر و عسل
میدونی خسته شدم
از بس همه چیز را تست میکنم و بی فایده
دکتری که دیروز رفتم معتقد بود باید کلا سکوت کنم و چند روزی بهش فرصت بدم و آروم باشم

رهآ یکشنبه 16 دی 1397 ساعت 16:16 http://rahayei.blogsky.com

تیلو تو عسل حالا با هر چی قاطی
یا
آبلیمو با هر چی قاطی
یا تنها هر کدوم
تو این دوره مصرف کردی؟

مطمئن باش گلو وصدات و دردت به خاطر این دو تا ست.
چون به بعضی ها نمیسازه و بدتر میکنه سرماخوردگی.
خواستم همون اول بهت بگم ولی نمدونم چرا نگفتم.

الانم از عطاری چهارگل بگیر و دم کن. خیلییی خوبه و پشیمون نمیشی.

اره عسل میخورم زیاد هم میخورم
یعنی ماله عسل هست؟
چهار تخم را از عطاری گرفتم

مینو یکشنبه 16 دی 1397 ساعت 16:47 http://Minoog1382.blogfa.com

میدونم چقدرسخته.خودم الان‌سه مرحله اس پشت هم سرمامی خورم ودارومی خورم.ازیه ماه هم گذشته.تازه پریروزداروهام تموم شدبازازدیشب شروع شد.خودم هم نمیدونم جه خبره تواین بدن.ایشالاهرچه زودترخوب شیم.عاشقانه هات مستدام عزیزم

وای یک ماه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا اینطوری شدیم؟

نسترن یکشنبه 16 دی 1397 ساعت 16:49

عجب ویروس بدقلقیه ها. ان شاالله که زودی خوب شی

اگه روزت رو با قدرت شروع نمی کردی شک میکردم همون تیلو باشی

دانه خرماهای من سراز خاک بیرون نیاوردن هنوز :(( یعنی چی باعث شده؟!

ویروس بدجنسیه
نگرانشون نباش
بزار آفتاب بخورن
سطح خاک را هم نمناک نگه دار
جوانه میزننن

الی یکشنبه 16 دی 1397 ساعت 18:53 http://elhamsculptor.blogsky.com

ای جان به اینهمه انرژی
زود خوب میشی عزیزم


تیلو جان توی عشق های 30 -40 ساله هم حرف های پوچ و از روی عصبانیت زده میشه این خاصیت ادمیزاده
مهم اینه که تو خوشبختانه هنر گذشت و بخشش رو داری

انشاله که اینطوری هست که شما میگی
راست میگی... باید یاد بگیریم گذشتن و سخت نگرفتن را ... بخصوص برای کسانی که میدونیم حرف دلشون چیه

لیلی یکشنبه 16 دی 1397 ساعت 21:19

بمیرم برات گندم

خدا نکنه عزیزدلم
زنده باشی و سلامت
الهی هزارساله بشی

دریا یکشنبه 16 دی 1397 ساعت 21:58

مواظب سلامتیت باش
من پنج تا سیفتریاکسیون با پنچ تا سرم زدم حالم خوب شد

یا خدا
منم تا این لحظه 5 تا آمپول زدم ولی هنوز که هنوزه رو به راه نیستم

نون سین دوشنبه 17 دی 1397 ساعت 00:51 http://free-like-a-bird.blogsky.com

ویروس لامصب ته هم نداره!
دکتره نگفت چطوری گرفتیدش؟؟ ما بپاییم نگیریم!

والا میگن یه ویروسه که همه را دچار میکنه
تازه دکتر دیشبی میگفت تو خونه هی از هم میگیرید
یکی بهتر میشه اون یکی دوباره ازش میگیره و باز از نو... یعنی ته نداره گویا

مگی دوشنبه 17 دی 1397 ساعت 03:22

مگه تیلو غر زدنم بلده؟

وای مگی دیدی؟
روزگار با تیلوکاری کرد که اونم غر زد...

رسیدن دوشنبه 17 دی 1397 ساعت 09:16

سلام عزیزم منو ببخش دیر اومدم . دیروز اینقدر کار داشتم که وقت نکردم بیام وبلاگ. چقدر ناراحت شدم که هنوز تا این حد مریض هستی . نمیدونم چی بگم که خوب بشی . میدونم که هرکس هرکاری گفته انجام دادی . حق داری هم خسته بشی . کاش با همین حالت یه کافی شاپ یا ناهار مثلا با للی میرفت بیرون . روحت تصفیه بشه تنت راحتتر به درمان ها جواب میده . خدا بت سلامتی بده

سلام به روی ماهت
میدونم همه کار و گرفتاریهای خودشون را دارن
انتظاری نیست
همینم که میای سر میزنی کلی منو خوشحال میکنی دخترجان
اصلا جرات خوردن غذای بیرون و کافی شاپ و این حرفا را ندارم
مریض تر از این حرفا هستم... اصلا جسمم یاری نمیکنه
تازه دارم یواش یواش یه حسهایی از بهبودی دریافت میکنم... برم غذای بیرون بخورم مردم

P دوشنبه 17 دی 1397 ساعت 09:27

سلام بانو
1کم کمتر حرص بخور تا زودتر خوب شی
ناراحتم ک این زندگی رو برای خودت انتخاب کردی
این دیگه چه سبکه مسخره ایه! کاش 1کم احساساتو کنار میزاشتی و واقع بین میبودی. هنوزم دیر نیست. برو پیش 1روانکاو درست حسابی. 1جور حلش کن. ببین ب چند سال آینده فکر کن. تو 50سالگیم همینطور میتونی از راه دور رمانتیک بمونی؟؟
من ک اون مرده رو نمیشناسم، ولی عزیز تو رو یکم میشناسم، از من ک همجناسامو بهتر درک میکنم 1 نصیحت، خیلی از مردا تا عاخر عمر طرفو دنبال خودشون میکشن با 1000تا چرب زبونی و تن ب زندگی مشترک نمیدن
چرا فکر میکنی حقت تنهایه؟ چرا فکر میکنی اون مرده،عاخرینو بهترین مرده دنیاس؟؟ اینقد این رابطه مسخرو رو کش دادی ک اینا شده باورت. اون اگه عاشق بود اینقدر خودخواه نبود.
ب خدا مردای خیلی خیلی بهترم هستن. الان فکر نکن میخام مختو بزنم. گوربابای من. بانو 1کم واقع بینو آینده نگر باش. با احساس ایندتو خراب نکن.اتفاقا 1بار گفتی مهاجرت هم میتونی کنی، از چی میترسی دختر، مثل مرداب نباش، حیفی لامصب، چرا خودتو اسیر کردی
هرچی میخای بهم فحش بده، بگو فوضولم، بیشعورم، اوکی حق با تو
ولی عنقد ب جیگرمن خون نکن،با خودت این کارو نکن.میخاستم خصوصیش کنم.سر کارم با سیستمم.گزینشو پیدا نمیکنم
از من بیشعور میشنوی،مراقب خودت بیشتر باش.عزیزمی

سلام به روی ماهت
اولا که حیف این پیام بود که خصوصی بمونه
من تو کلمه کلمه ش محبتت را حس کردم
من حس کردم داری راستی راستی از دستم حرص میخوری
حس کردم چقدر مهربونی و مردونگی پشت این کلمات بود
اما یادت باشه وبلاگ قسمتی از زندگی ماست... نه همه زندگی
کی گفته من اسیر و تنهام... منم عین خیلی از آدمهای دیگه گاه گاهی از دست آقای دکتر میرنجم و حرص میخورم ، ولی در نهایت دوستش دارم که موندم
بعدم کی گفته آقای دکتر تن به زندگی مشترک نمیده؟
ما دوتایی این تصمیم را گرفتیم... کما اینکه من خیلی وقتا دلم براش میسوزه حس میکنم اگه من کوتاه میومدم شاید زندگی اونم طور دیگه ای بود
من نه با چرب زبونی هاش کنارش موندم نه اون به زور منو نگه داشته
ما انتخاب کردیم و به نظرم رابطمون مسخره که نیست هیچ خیلی هم عاشقانه ست
در ضمن فکر نمیکنم کسی بتونه مخم را بزنه.... عاشق تر از این حرفام هنوز

سحربانو سه‌شنبه 18 دی 1397 ساعت 09:04

سلام خانوم لطفا درمورد جوانه که تو شیشه دارو کاشتی توضیح بده ایده ی خیلی خوبی هست ممنون میشم اگه عکس هم بزاری

سلام عزیزدلم
جوانه نکاشتم... چون شیشه دارو دارای زهکش نیست نمیشه به راحتی داخلش جوانه کاشت
ولی برای قلمه زدن عالیه... قلمه از کلاهای ریز و کوچولو...

بهار سه‌شنبه 18 دی 1397 ساعت 21:31

سلام. انشاالله که تا الان حالتون خوب شده باشه.
تیلو جان یه سوال راجع به کاشت پرتقالهات. من دوبار امتحان کردم، ولی سبز نشد.

سلام به روی ماهت
ممنون خیلی خیلی بهترم
در مورد پرتقال ها خودم تا حالا چندین مرتبه تست کرده بودم
ولی اینبار شد و رمزش صبوری بسیار و تحمل هست
خیلی زمان زیادی میطلبه
برعکس چیزی که همیشه میگن نه خیلی در آب ماندن میخواست نه در پارچه نگهداشتن
48 ساعت داخل آب گذاشتم
بعد هم روی سطح خاک گلدان چیدمشون... روش هم کمی شن
گلدان را داخل نایلون گذاشتم و نمناک نگهداری کردم
تقریبا سی و دو روز طول کشید تا جوانه زد....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد