روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

سرماخوردگی خر عست

سلام

صبح شنبه تون به سلامتی

سلامتی را باید قدر دانست

کاری که اصولا تا مریض نشیم یادمون نمیاد

بله درست حدس زدید، سرما خوردم


پنجشنبه صبح از کله سحر با مغزبادوم و مامانش و باباجان زدیم بیرون

اول رفتیم طالقانی یه تلفن بی سیم برای مامان خریدیم

بعدش رفتیم سمت تختی و برای داداش و زن داداش لباس تکواندو خریدیم

آخه قرار شد همون دوستشون که اومد ایران و برای ما هدایا و سوغاتی ها را آورد، موقع برگشت از طرف ما هم یه چیزایی برای داداش و زن داداش ببره

بابا ماشینشون یه اشکالی داشت و اونجا از ما جدا شدن و رفتن برای سرویس ماشین

من و خواهر و مغزبادوم رفتیم سمت بازار لوازم تحریر

مغزبادوم میخواست برای همه بچه های کلاسشون هدیه بخره

و این شد که تمام بازار را گشتیم تا یه هدیه به قیمت مناسب پیدا کردیم

کتاب خرید برای همه بچه ها... برای دوستهای داخل سرویس مدرسه ش هم پاک کن شکل دار خرید... منم براش استیکر و جامدادی و دفترچه خریدیم

بعد هم رفتیم سمت میدان امام

برای داداش و زن داداش لباس راحتی خریدم و یک کیف خوشگل سنتی

بعد هم سه تایی رفتیم ناهار پیتزا خوردیم

بعد از ناهار دوباره رفتیم داخل میدان و حجره ها... حسابی گشتیم

برای خودمون بازم خرده ریزهای خوشگل خریدیم... دیگه دستمون سنگین شده بود و خسته بودیم نگاه کردیم به ساعت ... وای... حدود 4 بود

اینهمه وقت راه رفته بودیم

ماشین نبرده بودم ، چون صبح با بابا رفته بودیم... برای همین سوار اتوبوس شدیم

تا یه مسیری اومدیم و بعدش باز پیاده شدیم تا من با خواهر برم پارچه فروشی... چندتاتیکه پارچه خوشگل خریدیم

بعد هم پیش به سوی خانه

وقتی رسیدم خونه از خستگی هلاک بودم... از همون جا حس کردم سرما خوردم

بدن درد و سردرد... شب با تب و لرز خوابیدم

صبح به عشق مغزبادوم و فندق بیدار شدم

اتفاقا مغزبادوم هم حسابی سرما خورده... تا عصر دور هم بودیم

مدل برای پارچه ها انتخاب کردیم

برای شام سالاد ماکارونی درست کردم

ولی دیگه وقتی بچه ها رفتن هلاک بودم... نفهمیدم چطوری رفتم تو رختخواب....

صبح هم با حال سرماخورده بیدار شدم

زودی لباس پوشیدم و اومدم بیرون

نمیخواستم به سرما خوردگی رو بدم

از راه که رسیدم آویشن ریختم داخل قوری و یک تکه چوب دارچین و گذاشتم کنار بخاری

هم بوش برای سرماخوردگیم خوبه و هم دمنوشش

خلاصه که الان یه تیلوی سرماخورده ام

نظرات 7 + ارسال نظر
فندوقی شنبه 8 دی 1397 ساعت 10:59 http://0riginal.blogfa.com/

سلام عزیزم. خسته نباشی.خوشحالم بهت خوش گذشته. خریدا مبارکت باشه.
نمیخوام به سرماخوردگی رو بدم چیه؟ عاشق تحلیلاتم.
شما لیمو شیرین میگیری و میخوری ولیمو ترش و عسل هم میریزی تو چاییت میخوری.زودم میری خونه امروز و حسابی میخوابی. درمان سرماخوردگی فقط استراحت و تقویته. چون بدنت ضعیف شده.
قربونت برم که انقدر مهربونی و با اون حالت به خواهرا و جوجه ها رسیدگی کردی. زودی خوب شو که من طاقت مریضیتو ندارم

سلام به روی ماهت
فدای مهربونیات
والا دارم سعی میکنم به روی خودم نیارم که خیلی خیلی سخت سرما خوردم
لیموشیرین و لیموترش و عسل و آویشن و زنجفیل و دارچین و همه را خوردم ...
ظهر هم همینجا گرفتم خوابیدم
کلی ویتامین هم زدم به بدن... اما انگار زورش از من زیادتره
ای جان
سرماخوردگیه دیگه... میشناسیش که ... یهو سر و کله ش پیدا میشه

بهامین شنبه 8 دی 1397 ساعت 11:44 http://notbookman.blogsky.com

سلام تیلو جانم
خوبی؟؟
ای جانم.الهی سریع سرماخوردگی خوب بشه.

دنیای بچه ها و طی شدن زمان باهاشون حس خوبی داره

سلام به روی ماهت
وای ... سرماخوردگی که سریع خوب نمیشه... اونم این که اینهمه داره منو اذیت میکنه
راست میگی... وقتی با بچه ها بازی میکنیم اصلا جز عمرمون نیست

روشن شنبه 8 دی 1397 ساعت 11:46 http://roshann.blogsky.com

ای بابا سرما خوردی که :(
بیشتر مراقب خودت باش عزیزم

بد هم سرماخوردم... همش مواظبم که مریض نشما... یهو بی هوا اومد این سرماخوردگیه

رسیدن شنبه 8 دی 1397 ساعت 11:47

سلام تیلوی سرما خورده ... تیله رنگی
بد نباشی عزیزم.
چقدر خرید کردید ای ول من کیف کردم و تو ذهنم اون دستان پر از خرید رو تصور کردم . خدا را شکر که هنوز بهانه هایی برای خوشی هست .
مراقب خودت باش

سلام به روی ماهت
بدم... الان که خیلی خیلی بدم
جات خالی بود دختر جون

قلب من بدون نقاب شنبه 8 دی 1397 ساعت 15:48

عزیزم خدا بد نده
تیلو چطور کله سحر رفتی طالقانی؟؟
باز بودن؟؟
من کلی حرص میخورم که اصفهان صبح ها دیر باز می کنن
اتفاقا ی روز تو هفته صبح ها زود مجبورم از ابن سینا رد بشم
ولی همه بسته هستن
تازه ده باز می کنن

مواظب خودت باش عزیزم
انشالله زود خوب بشی

عزیزدلمی سپیده
خب منم اصفهانیم دیگه... همون ساعت 9 و نیم برام کله سحر بود

رهآ شنبه 8 دی 1397 ساعت 16:10 http://rahayei.blogsky.com

ان شالله زودی خوب شی. ولی تنها راهش استراحت و استراحت و استراحته :)

چقددددر دلم میخواد ی روز بیایم اصفهان :)

ممنون
اومدم سرکار ولی در واقع همون استراحت هست چون از صبح هیچ کاری نکردم
اخ اخ ... بیا تا حسابی بریم بگردیم... فقط یه وقتی باشه من سرما نخورده باشم که خیلی بداخلاقم

نگار یکشنبه 9 دی 1397 ساعت 01:31

سلام امیدوارم بهتر بشی هوای اصفهان واقعا افتضاحه آلوده فقط هم سوز میاد و خشک برای همین سرما خوردگی زیاده مخصوصا بچه ها زود میگیرن خدا کنه بارونی برفی نازل بشه از این هوا نجات پیدا کنیم مواظب فندقی باشید از شما نگیره کوچولو هست گناه داره

سلام به روی ماهت
دقیقا زدی به هدف
از آب و هوای خشک و آلوده ست که خوب نمیشیم و هی سرماخوردگی و بیماری کش میاد
اون فسقل طفلکی هم گرفته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد