روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

سومین روز زمستانی

سلام

روزتون زیبا


دیشب توی راه برگشت به خونه باید میرفتم داروخانه و برای پدرجان که حسابی سرما خورده بودند دارو میگرفتم

یک مینی هایپر بزرگ کنار داروخانه هست که از اونجا هم شیر و ماست خریدم

یک میوه فروشی خوب هم همون کنار بود که ازش شلغم و لیمو شیرین و لیموترش خریدم

خریدهای خونه حال منو خوب میکنه... اینکه دور بزنم لابلای قفسه های هاپیرمارکت خیلی خیلی خوشم میاد

یا مثلا از اینکه برم توی میوه فروشی و دونه دونه میوه جدا کنم

با حال خوب رفتم خونه و طبق معمول شروع کردم به بافتنی... این بلوز که دارم برای خودم میبافم قصه ش خیلی طولانی شده ، آخه با عجله که نمیبافم، شبها بعد از اینکه از سرکار برسم خونه یکی دوراه میبافم، برای همینم نمیدونم اصلا این زمستون این بلوز تمام میشه یا نه...

بافتنی هم طبق معمول از اون کارهای حال خوب کن هست برای من...

برای همین دیشب با حال خوب خوابیدم و صبح با حال عالی بیدار شدم

کتابم را گذاشتم تو کیفم تا اگه وقت شد بخونم

دوتا فیلم خوب هم برداشتم که تو روزهای آینده ببینم

یک بسته بیسکویت هم به خودم جایزه دادم


روزتون سراسر انرژی و شور




 پ ن 1: دوتا پیرمرد از اونا که معلومه دوستای دیرین هستند با هم اومدند که کپی بگیرند

برگه ها را به من تحویل دادند و با هم شروع کردند به حرف زدن، اولی به دومی گفت پولش را من میدم، چون پول خرد و سکه تو جیبم دارم...

دومی خندید و بهش گفت: دوباره برگشتی به زمان جنگ؟ الان با پول خرد میشه کاری کرد؟

ناخواسته لبخند زدم: پیرمرد بهم نگاه کرد و گفت : درست نگفتم دخترم؟


پ ن 2:  پدرجان سرما خورده ، مادرجان با پادردشون میرن تو آشپزخونه و آب هویج و سیب میگیرن و یک لیوان بزرگ هم آب و لیموترش و عسل ...

چند دقیقه بعد میبینم ، پدرجان رفتن از آشپزخونه برای مادرجان لیوان آب و قرصشون را میارن...

و عشق یعنی همین...


پ ن 3: این قبضای برق گرون تومنی چی میگن؟


پ ن 4: یکی از دوستام اونقدر مهربانه که واقعا دارم در محضرش مهربونی واقعی را شاگردی میکنم...خیلیاتون میشناسیدش، ولی نمیدونید چه قلب بزرگی داره


نظرات 10 + ارسال نظر
قلب من بدون نقاب دوشنبه 3 دی 1397 ساعت 10:12

انشالله زودی مامان بابا سالم و سر حال بشن
خدا همتون رو حفظ کنه و همیشه سلامت باشید

فکر کنم باید بیشتر ببافی تیلو جان
هر چند اگه برای دل خودت می بافی همین طور نرم نرمک بباف

ممنونم
منم امیدوارم همه ی عزیزانت همیشه در صحت و سلامت باشن
انشاله همیشه در کنار اونایی که دوستشون داری به شادی و خوشی عمر بگذرونی

بافته میشه بالاخره

رسیدن دوشنبه 3 دی 1397 ساعت 10:27

سلام تیله پر رنگ و پر انرژی خوبی انشاءالله. منم خرید دوس دارم حتی خرید خونه . عشق پدر مادرت موندگار باشه همینه که تو اینقدر پر حس و گرمی . چون پدر مادر عاشقی داری . سعی کن بافتنی رو تموم کنی امسال بپوشیش تو میتونی . خوش به حال این دوستت . مهربون بودن کار آسونی نیس دل میخواد که ببخشی و رد شی و بازم بخندی و مهربونی کنی .

سلام به روی ماهت دختر مهربون و فداکار
یادمه در مورد خرید خونه با هم حرف زدیم
سعیم این هست که تمامش کنم
این دوستم دل خیلی بزرگی داره... عین خودت

فندوقی دوشنبه 3 دی 1397 ساعت 10:53 http://0riginal.blogfa.com//

سلام دوست خوشگل و هنرمند و مهربون و همه چی تمومم.
روزایی که پستاتو نمیخونم انگار یه چیزی کم دارم. خریدای خونه با منه ولی اینجوری تا حالا بهش نگاه نکردم. ولی حس خوبیه که میوه فروشا میزارن خودم سوا کنم مدیونی فک کنی چون جونن و منم دخترم بالاخره یه بقالی قصابی میوه فروشی چیزی منو میگیره
بابا جون زودی خوب میشه نه بخاطر خاصیت آب میوه و ... بخاطر عشقی که تو و مامان بهش میدید. تیلو جونم خدا رو شکر بخاطر خانواده خوبی که داریم. خدا رو شکر بخاطر عشقی که بینمونه. خدا رو شکر بخاطر تو .

سلام به روی ماهت مهربان بانو
اصلا باید اسمت را بزاریم مهربانو... بیشتر بهت میاد... هم عین خورشید گرم و مهربونی هم خیلی خیلی فداکار و از خودگذشته و البته که بی چشم داشت مهربونی میکنی
به به ... شوهر قصاب با سبیلای کلفت... اگه شوهرت میوه فروش بود برو میوه فروشی کمکش
بله هزاران مرتبه باید شکر به جا بیاریم به خاطر اطرافیانی که هر کدوم بهتر از دیگری هستند... دوستایی مثل تو... عزیزانی که تکرار نشدنی هستند

الی دوشنبه 3 دی 1397 ساعت 11:41 http://elhamsculptor.blogsky.com/

عشق فقط عشقای قدیمی
بدون حرف و شعار و رنگ و لعاب بدون منت


پایدار و موندگار

نل دوشنبه 3 دی 1397 ساعت 11:47

منم خرید برای خونه دوست دارم
همینطوری لیست تهیه کنی برای خرید خونه و دونه دونه بخری و خطشون بزنی..

بایا جان بهتر بشن زودتر انشالله
خورد و خوراک کوچولو خوب شد؟

پس در این مورد عین هم دیگه هستیم
اخ اخ منم عاشق خط زدن اون لیستهای کذایی هستم...
انشاله به دعای شما
خیلی خیلی بهتر شده ... انگار هر چی پیش میره بهترم میشه
ممنون از احوالپرسیت

جویا دوشنبه 3 دی 1397 ساعت 14:47

تیلوجانم روزهات همیشه رتگی رنگی و شاد باشه ان شا الله

ممنون عزیزدلم
اما شما را به جا نیاوردم ... خیلی شرمنده ام

چیکسای دوشنبه 3 دی 1397 ساعت 15:36 Http://354515mdm.blogfa.com

سلام تیلو تیلوی جان دوست خوب و انرژی مثبت و شاداب من(هزارماشاالله) وقتی پستت رو میخوندم انگار باهات همراه شده بودم از داروخونه تا بافتنی ..
خدا پدر و مادر و عشقشون رو برات حفظ کنه عزیزم
پول خرد باحال بودا راست میگن اینروزا پول خرد دیگه پیدا نمیشه اگرم بشه نمیشه باهاش خرید کرد
مواظب خودت باش دوست عزیز من

سلام به روی ماهت
اگه بدونی من چقدر سخت تو وبلاگ شما نظر میزارم... تایید نمیشه ... ارور میده ... منو میکشه...
چقدر خوشحالم از اینکه با من همراه شدی
الهی آمین
ولی دیدی پول خرد چه حس خوبی داره

بهامین دوشنبه 3 دی 1397 ساعت 16:04

من هم عاشق خریدم.
من بافتنی بافتن بلد نیستم و دوست دارم بلد می بودم و برای خودم شال گردن میبافتم.
الهی حال پدرت و سرماخوردگی شون سریع خوب بشه.
حس خوبه نوشته هات حس میکنم همیشه

خرید انگار به طور کلی حال همه را خوب میکنه
کاری نداره یاد گرفتنش... به سادگی میتونی با کمی سرچ برای خودت شالگردن ببافی
انشاله
ممنونم که بهم انرژی میدی... کاش همینطوری باشه

فرهاد دوشنبه 3 دی 1397 ساعت 16:51 http://an-rozha.blogsky.com

دنیایی کوچیک و قشنگی داری. خب به جزئیات زندگی دقت می کنی. برای من که روزا همش شبیه به همه. البته پیاده روی طولانی توی بازار و دیدن کلکسیون ساعت توی مغازه ساعت فروشی برای منم جذابه روزاتون پر شادی

اتفاقا منو نمیشناسی.. دنیای بزرگی دارم... هر روز یه گوشه اش زندگی میکنم
جزئیات حال دلم را خوب میکنه
وای یه آقا که پیاده روی طولانی را دوست داره... چقدر خوب... منم عاشق پیاده روی های طولانی هستم ... تاحالا به ساعت علاقه نشون ندادم....
روزای شما هم شاد و پر انرژی

جویا چهارشنبه 5 دی 1397 ساعت 11:05

تیلو جان حداقل کامنتم را پابلیک نمی کردی

آخ آخ
ببخشید نباید تایید میشد؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد