روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

خیال شیرین

با لبخند بخونین 

تمام ظرف و ظروف گل سرخی را از توی کابینت ها کشیدم بیرون

میخوام همشون را دستمال بکشم تا حسابی برق بزنند

من علاقه ی ویژه ای به این ظرف و ظروف گل سرخی دارم

از یکی دوسال پیش شروع کردم ظرف های گل سرخی خریدن، مامان هم هرچی کاسه و بشقاب گل سرخی داشتن بهم دادن

حالا میخوام مهمونی فردا را با این ظرفها پذیرایی کنم

همینطوری که دارم تند تند ظرفها را دستمال میکشم یه نگاهی به لیستم میندازم

یه چیزایی را اضافه میکنم که یادم نره

من همیشه روز قبل از مهمونی تمیزکاری ها و خرید را انجام میدم

تا جایی هم که بشه خوردنی ها را آماده میکنم

روز مهمونی  هم به خودم میرسم و غذاها را تکمیل میکنم

دوست دارم وقتی مهمونا میرسن همه چیز حاضر و آماده باشه و من هم کنارشون از مهمونی لذت ببرم

این مهمونی سوپرایز تولد هست... تولد کسی که خیلی خیلی دوستش دارم و خودش خبر نداره که دارم براش مهمونی میگیرم

خودش هم با مهمونا میرسه و میدونم که حسابی تعجب خواهد کرد

چون خودش هم مثل همیشه اگه من یادش نیارم یادش نیست که تولدش شده

لیستم را بر میدارم و راه میفتم سمت تره بار... بقیه ی ظرف و ظروف بمونه برای وقتی که برمیگردم

لیست به دست راه میفتم بین غرفه ها...

با دقت و وسواس و یه لبخند پررنگ از لابلای میوه ها و سبزی ها بهترینهاش را دست چین میکنم

خوشرنگ ترینها را .... اونهایی که دارن بهم نگاه میکنند و لبخند میزنند

ماهی میخرم و صبر میکنم تا آقای ماهی فروش تمیزش کنه

به چاشنی ها و دورچین ها فکر میکنم ...

گل میخرم و همونجا چند تا نفس عمیق لابلای گل ها میکشم

همونجا نقشه میکشم که گل ها چطوری قرار بدم که زیباتر بشن

اینهمه گل علاوه بر زیبایی کلی عطر و بو و حس خوب با خودشون به همراه دارند

مجبور میشم چند بار تا ماشین برم و خریدهام را بزارم داخل ماشین ...

وسط روز شده و خیابانها حسابی شلوغ هستند

اما من از این شلوغی ها کلافه نیستم، با آهنگ ملایم داخل ماشین همخوانی میکنم و بی عجله به کارهام میرسم

نگاهی به لیستم میندازم...

باید نوشیدنی بخرم

کیک را چند روز پیش سفارش دادم یه قلب بزرگ سفید...ساده ی ساده.. همون فردا میگیرمش

میخوام خودم کنارش چند شاخه گل صورتی بزارم

همیشه برای مهمانی ها برچسب های کوچولو چاپ میکنم و روی تمام وسایل میچسبونم...

انگار اینطوری خاطره انگیز تر میشه همه چیز

این بار همه چیز را صورتی در نظر گرفتم

از رنگ صورتی خیلی خیلی خوشش میاد

کی گفته مردها همیشه باید از آبی و سرمه ای و رنگهای اینچنینی خوششون بیاد؟

یه عالمه ستاره صورتی هم درست کردم که بزنم به درو دیوار... با کاغذهای براق و خوشرنگ

آهان باید کاغذ کادو هم بخرم... کلی کادوهای ریز و درشت خریدم که باید براش کادو پیچ کنم

چقدر با عشق کار کردن قشنگ و لذت بخش هست

میخوام چندین نوع غذا بپزم

سوپ درست کنم

چند مدل ژله و دسر درست کنم

میخوام مسقطی بپزم

چند مدل هم سالاد درست میکنم

برای طعم چای هم میخک خریدم

برای قبل از ورود مهمونها عود ... عودصندل

انگار آماده شدن برای این مهمانی برام مثل نواختن یک آهنگ هست، آهنگی که دوستش دارم و لابلای تمام نتهاش رقصیدن روحم را تماشا میکنم

اصلا بودن در کنار کسانی که دوستشون دارم و شادی کردن در کنارشون برام یه جور پایکوبی بی نهایت دوست داشتنی هست

وقتی آخرین نگاهها را به خانه ای که آماده ورود مهمانهاست میندازم مثل اینکه تمام گوشه گوشه های خونه دارن بهم خسته نباشید میگن

و من آماده ام که تولد کسی را جشن بگیرم که بی نهایت برام عزیز هست و به خاطرش حاضرم هر کاری بکنم


نظرات 8 + ارسال نظر
زهرا سه‌شنبه 27 آذر 1397 ساعت 23:16

الهی این خیال شیرین بشه واقعیت زندگیت

ای جانم
زیبایی خیال در این هست که خیال باقی بماند

نسترن سه‌شنبه 27 آذر 1397 ساعت 23:34

قبل خوندن وقتی چشمم به عنوان افتاد گفتم این مختص خودم نوشته شده وقتی خوندم دیدم اعهههههه الکی الکی انگار واسه خودم بوده.انگاری خودمم! منم وقتی بخوام مهمونی بدم دوست دارم تمام وقت پیش مهمونام (تعدادی دوست!)باشم برای همین از روز قبل ظرفا و اینچیزارو آماده میکنم بعد یک خصلت من اینه که مهمونی دادن رو بیشتر از مهمونی رفتن دوست دارمو همین طور کادو گرفتن رو
البته یک فرق هم داشت اونم این بود که تاحالا به ذوق فرد خاصی مهمونی ندادم به ذوق همه ی مهمونام مهمونی گرفتم

+ گل سرخی ها خیلی خوشگلن ولی نمیدونم چرا برخلاف اکثر آدم ها به دل من نمیشینن

چقدر خوشحالم که اینهمه فکرمون به هم نزدیک هست
این خیال بود... نه واقعیت چیزهایی که من واقعا دوست دارم
خیال بافی بود... یک خیال شیرین برای لحظاتی شیرین

SOLY چهارشنبه 28 آذر 1397 ساعت 00:09 http://soly61.blogsky.com

امیدوارم روز مهمونی عالی عالی باشه برات. وخوش بگذره د رحد لالیگا.خوبه که احساس و شور و هیجان تو قلبت جریان داره و این یعنی همیشه زندگی.خوش باشی.تولد عزیزت مبارک باشه.

دوست جان خوشگلم... دقت نکردی؟
این خیال بود... فقط یک خیال .... خیالبافی ذهنی که این روزها پر از کلمه ست

بهامین چهارشنبه 28 آذر 1397 ساعت 02:01 http://notbookman.blogsky.com

لبخند نشست روی لب هام
مهمونی.اونم جشن‌تولد اونم سوپرایز...

بازم برامون بنویس از این خیال های ناب

چقدر خوبه که درکم میکنی بهامین جان... چقدر خوبه که خیالاتم را عین خیال میخونی و لبخند میزنی
ازت ممنونم

هدی چهارشنبه 28 آذر 1397 ساعت 07:40

سلام بر تیلوی دوست داشتنی
:بوس

سلام دوست خوب خودم
بوس به لپت

ندا چهارشنبه 28 آذر 1397 ساعت 07:50

تولد آقای دکتره ؟

عزیزدلم... خیالبافی بود..
آقای دکتر متولد بهار هستند

حوا چهارشنبه 28 آذر 1397 ساعت 11:47

رفتم توی این رویا و لذت بردم... تمام تصاویر واقعی جلوی چشمم جون گرفتند...
چه خیال شیرینی... طعم عسل میداد...

اون چینی های گل سرخی منو برد توی خاطرات گذشته ام... مامانم... جهازش... و بی استفاده موندن و خاک خوردن گل سرخی ها...


چه کیفی میکنم وقتی با خیال های من خیالبافی میکنید و میرید تو رویاها...

رسیدن پنج‌شنبه 29 آذر 1397 ساعت 09:05

تیله خیلی قشنگ بود و چقدر برای من آشنا بود . نیاز خودم بود و دلخواسته خودم .
تو ساز مهمونی رو طوری کوک کردی که روون به دل و روح من نشست .
ساز زندگیت کوک باشه همیشه

ای جان عزیزدلم
متشکرم
منم برات همین آرزو را دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد