روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

عصرانه نوشت

سلام

عصرتون شاد و پر انرژی


از دوستایی که صبح نبودنم را حس کردن و برام کامنت دادن بی نهایت ممنونم

چقدر مهربونید... چطور همش حواستون به من هست

من چقدر از داشتن شماها خوشبختم



حقیقتش این بود که ...

شوهر خواهرم صبح ها ساعت 6 و نیم میره سرکار... خواهر و فندق قبل از رفتن رسونده بود دم خونه ی ما

من ساعت 6 و نیم با صدای زنگ بیدار شدم و دیدم به به ... چه مهمونی...

دیگه نمیتونستم از این عروسک دل بکنم و بیام سرکار

نمیتونستم هم برم سرگوشی

یک سر این نی نی فسقلی 28 روزه را بغل کردم و بو کردم و کیف کردم

اونا ساعت 2 رفتند

منم بدو بدو اومدم دفتر

به مغزبادوم اصلا نگفتم که همچین دورهمی ای داشتیم ... نخواستم غصه بخوره ... انشاله جمعه دور هم جمع میشیم



پ ن 1: مامان دو کیلو وزن کم کرده... بروز نمیده ولی فکر کنم استرس گرفته


پ ن 2: یه تصادف کوچولو کردم ... نه خودم طوری شدم ... نه ماشینم... ولی اون هول و استرسش بهم منتقل شد

آقای نه چندان راننده ، با یه ترمز کوچولو که من زدم قبل از پیچیدن به چهارراه ، کوبید به عقب ماشین من... طوری که چراغ جلوی ماشینش کامل شکست

بعد پیاده شده و شروع کرد به داد زدن.... سعی کردم خیلی خونسرد باشم... اول پیاده شدم یه نگاهی به ماشین کردم ... دقیقا هیچی نشده بود... چند تا خراش کوچیک روی سپر.... بعد خیلی آروم بهش گفتم اگه داد بزنی، حسابت را میرسم... از عقب زدی مقصر هم هستی، تازه پررویی هم میکنی؟

گفت : خانوما رانندگی بلد نیستن چرا اینجا ترمز کردی؟

گفتم : اصلا نگران نباش... الان رانندگی را بهت یاد میدم... بین خودمون باشه از داد زدن و ضربه و صدای شکستن چراغ اونقدر ترسیده بودم که تمام بدنم داشت میلرزید... ولی خیلی خونسرد برخورد کردم

رفتم که موبایلم را بیارم که چند تا آقا وارد ماجرا شدن و هی بهش گفتن آقا کاملا مقصری و خانم شما که خسارت ندیدی و ....

راه افتادم و اومدم

خلاصه آقایون اجازه ندادن یه درس حسابی به آقای پررو بدم....



نظرات 7 + ارسال نظر
فندوقی سه‌شنبه 13 آذر 1397 ساعت 16:02 http://0riginal.blogfa.com/

عه تا اومدم پست گذاشتی. دل به دل راه داره ها.
خدا رو شکر چیزیت نشد. عاشق خونسردیتم من.
به به پس عشق بازی داشتی با فندوق خوشگلهمنم هنوز مستم از بوی جوجه خاله.دیشب فکر کنم 3 ساعت دیدمش ولی فک کنم 20 بار دست و پای فسقلیشو بوس کردم و بو کشیدمش الهی همیشه سلامت باشن جوجه ها

دل به دل که حتما راه داره
من شرمنده محبتتاتم
وای این جوجه های فسقلی عشقن... زنده باشن انشاله

فندوقی سه‌شنبه 13 آذر 1397 ساعت 16:20 http://0riginal.blogfa.com/

مامانتو آروم کن باهاش حرف بزن. از اون دمنوشای خوشمزه آرام بخشت براش درست کن.
بگو دوست من 4 بار رفته اتاق عمل. نگران نباشه.
دشمنت شرمنده. این رسم اصفهانه که محبت میکنن بعد شرمنده میشن؟عاشقتم

مامانم از نظر ما آرومه.. ولی فکر کنم از درون نگرانه
در ضمن مامان من فقط 4 دفعه برای زایمان رفتن اتاق عمل... ولی این عمل دلهره های مخصوص خودش را داره
نفرمایید... من همیشه شرمنده محبتتات هستم

لاندا سه‌شنبه 13 آذر 1397 ساعت 16:20

وای خدا نوزاد خیلی دوست داشتنیه. تا میتونی بو بکش این کوچولو رو.
در مورد تصادف هم واقعا چقدر بعضی از آقایون حرص درآرن! تا یه خانوم می بینن فر می کنن باید بپیچن جلوشون یا مثلا کاری کنن که اون هول کنه! بعدشم که چوب دست فرمون بد خودشون رو میخورن، میگن تقصیر خانومه بوده!

وای نی نی ها خیلی خوبن...
اره والا
میبینی چقدر بد رانندگی میکنن تازه طلبکارم هستند

عاطفه سه‌شنبه 13 آذر 1397 ساعت 17:24

حال کردم برای برخوردت تیلو


عزیزمی
از بس که بعضیا خودبرتر بین هستند

الی سه‌شنبه 13 آذر 1397 ساعت 22:03 http://elhamsculptor.blogsky.com

منم یکبار از عقب یکی کوبید به ماشینم خودشم داد میزد و بد و بیراه میگفت. البته که من کوتاه نیومدم و زنگ زدم پلیس!!! هر چی همه گفتن کوتاه نیومدم
گفتم زنگ میزنم خسارت سپر (اصلا نیازی به تعویض نداشت) میگیرم تا ادب یاد بگیره
آخرشم دم گوشش گفتم دیدی زنها به جز پشت ماشین لباسشویی بودن کار دیگه ای هم بلدن؟
**** گفت بشین پشت ماشین لبلسشویی!!!!

آفرین
با یه همچین آدمهایی باید همچین برخوردی کرد... باید یاد بگیرن احترام گذاشتن به قوانین را ... به صرف اینکه یک زن پشت ماشین هست خودشون را خیلی مرد میدونن و احساس قدرت میکنند، دست بالا میگیرن خودشون را .... کاش منم کوتاه نیومده بودم... یک کم عجله داشتم ولی بازم نباید کوتاه میومدم

soly سه‌شنبه 13 آذر 1397 ساعت 22:45 http://soly61.blogsky.com

جوونم مهمون فینگیلی سرصبحی میچسبه.تصادف هم چیزطبیعیه ولی نمیدونم حسم اینه که ملت رانندگی شون بدتر و بدتر هم میشه .خودمم استثنا نیستم ها.ولی بدرانندگی کردن آقا و خانوم نداره. من چندروز پیش با یه اتوبوس گنده طرف بودددم///خخخخ.جونت سلامت.مردم اعصاب ندارن خودتو ناراحت نکن تیلوی عزیزم. سرت سلامت.

راست میگی ... هممون بد رانندگی میکنیم و گذشت نداریم

soly سه‌شنبه 13 آذر 1397 ساعت 22:46

ان شالاه مامان هم سلامتیشونو بدست میارن. دلداریش بده .استرس نگیره.

انشاله به دعای شما دوستای خوبم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد