روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

نعمت سلامتی

سلام

روز و روزگارتون لبریز از لحظه های ناب



یه کمی این روزها سر و کارم شلوغه

برای همین کمتر سر میزنم و کمتر مینویسم

نیومدن و سر نزدنهام را بزارین پای روزهای شلوغ و پرکارم و شماها بهم محبت داشته باشین و بهم سربزنین و باهام حرف بزنین که ازتون یه دنیا انرژی میگیرم



دیروز از آزمایشگاه به خواهر زنگ زده بودن برای تکرار آزمایش

مشکوک به دیابت بارداری... آزمایشش را تکرار کرد

دوباره بعدازظهر بهش زنگ زدن و این بار فشارش هم بالا بود ...

اصلا شیرینی نمیخوره و میلش به ترشی هست... نمک هم کلا در خانواده ما جایی نداره... اما...

نامه بستری دادن... تا دیر وقت بیمارستان و دکتر... در نهایت نیاز به بستری نبود... به شرطی که صبح دوباره آزمایشها تکرار بشه و فشارش کنترل...

براش دعا کنید... با این وضع روحی و عصبی...



دیروز من و آقای دکتر هر دو شلوغ بودیم

ساعت حدود 10 زنگ زدم بهشون ... هردو دلتنگ بودیم... اما ایشون هنوز شلوغ

قرار شد کمی صبوری کنم تا کارشون تمام بشه

ساعت 11 زنگ زدم و هنوز شلوغ.... دیگه نفهمیدم چطوری خوابم برد...

شبهایی که اینطوری میخوابم تا صبح هی خواب میبینم داریم حرف میزنیم ...



صبح زودتر اومدم دفتر

تا کارهام را جلو بندازم... بسم اله گفتم و زیر کتری را روشن کردم (صبحها هر چی هم زود بیام مامان چای را آماده میکنن و بهم صبحانه میدن)

وقتایی که شلوغم ترجیح میدم دائم یه دمنوش کنار دستم باشه که انرژی بگیرم... (زنجفیل - دارچین - سیب - به )

دستگاه را روشن کردم.... نیاز به یه تخلیه زباله ی پودر دستگاه.... یه کار کثیف و چندش

اصلا تأمل نکردم

سریع

بعدم دستام را شستم و از اول بسم اله گفتم... دمنوشم را گذاشتم روی میز و شروع کردم... الهی به امید تو




پ ن 1: مغزبادوم از شلوغیهای من بیشتر از خود من کلافه میشه

نه بیرون میرم باهاش ... نه وقت دارم روزی چند ساعت تلفنی به قصه هاش گوش بدم

دیشب گفت: کلی کتاب قصه ی نخونده روی هم تلمبار شده ... زودتر کارات را مرتب کن


پ ن 2: براتون بهترینها را آرزو دارم

نظرات 15 + ارسال نظر
می سا سه‌شنبه 6 شهریور 1397 ساعت 09:36

سلام. خوبی؟ اتفاقی که نیوفتاد؟ همه خوبند؟ (زلزله اومد خب)

سلام
مرسی
زلزله؟
کجا؟

الی سه‌شنبه 6 شهریور 1397 ساعت 09:39 http://rozegareshirineman.blogsky.com/

دارم فکر میکنم که یعنی یک خواهر به آزمایش بارداری خواهرش هم فکرمیکند و به خاطرش مشوش هم میشود؟؟؟؟
چه خوبه خواهر داشتن

یک خواهر با هر نفس خواهرش نفس میکشه
کسی که خواهر داره خیلی بیشتر زندگی میکنه... برای هر تپش قلب خواهرش قلبش میتپه

همیشه خوب نیست... با غصه هاش آب میشم

الی سه‌شنبه 6 شهریور 1397 ساعت 10:07

آخی.... راست میگی ؛ به نظر منم همینطوره
کسیکه خواهر داره ،‌بیشتر زندگی میکنه

من خواهر ندارم ، یه عمره دارم افسوسشو میخورم

افسوس نخور عزیزدلم
عوضش غصه شون را هم نمیخوری

فندوقی سه‌شنبه 6 شهریور 1397 ساعت 10:39 http://0riginal.blogfa.com/

منم یه هفتس خاله شدم و کاملا نگرانیاتو می فهمم. امیدوارم مشکلات خواهرت حل شه و خودش و جوجه تو دلیش سلامت باشن. بیشترش از استرسه.
چقدر عاشقانه ها و درک متقابلتون رو دوست دارم. الهی عشقتون پایدار باشه

وای مبارک باشه
انشاله که همیشه شاد و سلامت باشین
من همیشه میگم زندگی من به دو بخش قبل از خاله بودن و بعد از خاله بودن تقسیم میشه
اونقدر که دنیام تغییر کرد

لاندا سه‌شنبه 6 شهریور 1397 ساعت 10:55

وای بنده خدا خواهرت. خیلی استرس داره. انشالله که چیزی نباشه.
سرشلوغی تو این روزا خیلی خوبه، باعث میشه آدم فاصله بگیره از اتفاقای بد مملکت که تمومی هم ندارن...

به دعای شما دوست خوبم
سرشلوغی خوبه ولی اوضاع ممکلت اونقدر بده که هیچجوره فراموش نمیشه... تو هر لحظه کار تاثیر بد خودش را داره

انشالله همیشه سرت به خوشی شلوغ باشه تیلو جان

خواهری!! الهی
اعصاب و آرامش خیلی روی روند بارداری تاثیر میذاره
انشالله به خیر بگذره این روزها

سپیده جان از خدا که پنهان نیست چرا از شما پنهان کنم
همین که سالم هستیم باید شکر کنیم وگرنه این روزها خوشی وجود نداره
همش دلهره و دغدغه ها هستند
من بلدم لابلای سختی ها هم که شده دلخوشی پیدا کنم ... اما این روزها زندگی سخت شده
انشاله که بخیر بگذره... داریم روزهای سختی را میگذرونیم

امیر سه‌شنبه 6 شهریور 1397 ساعت 12:02

با سلام و ارزوی موفقیت برای شما
در این سالهای زندگی یادم نمیاد که کسی گفته باشه الان زندگی خوب است و تقزیبا همه می نالند ولی سالهای بعد باز همه می گویند سالهای قبل خیلی خوب بود و علت ان این است که ان سالها تبدیل به خاطره شده اند. سالهای بعد باز از این سالهای جاری بهدخوبی یاد می کنید . الان خیلی ها می گویند سالهای جنگ چقدر خوب مردم با هم رفاقت داشتند .از حال همدیگه با خبر بودند. وقتی از زمان جنگ به خوبی یاد میشه مطمئن باشد در اینده نیز از این سللها به خوبی یاد میشه. در مورد خواهرت نیز نگران نباش معمولا دیابت بارداری در بعصی از خانم ها پیدا میشه و بعد از زایمان نیز تمام میشه ولی در مورد فشار خون باید بیشتر مراقب بود که برای نوزاد فشار بالا خوب نیست . هر چند کهدمیگن نمک در خانواده کم مصرف میشه ولی باید از عوامل دیگری که باعث فشار میشه جلوگیری کرد . مثلا عصبی شدن و استرس و نگرانی و .....
در هر حال توکل به خدا و انشالله که با خوشحالی به سرانجام میرسه

سلام
ممنون
چی بگم ... چی بگم که ناگفتنم بهتر است

رسیدن سه‌شنبه 6 شهریور 1397 ساعت 12:10

سلام عزیزم خدا قوت بده و سلامتی.
انشاءالله خواهرت هم تنش سالم باشه عزیزم

سلام به روی ماهت
ممنون عزیزم

اذر سه‌شنبه 6 شهریور 1397 ساعت 12:11 http://azar1394.blogfa.com

سلااااام..روز بخیر
دوران بارداری اولین نیاز ارامش .ان شاالله که بعد این به خوبی بگذرونن و نینی به دنیا بیاد شاد بشید...
یعنی پشت تلفن کتاب میخونید.ایول بابا .

سلام به روی ماهت
آرامشی که این روزها نیاز خواهرم هست و نداره

روزهایی که نمیتونم برم دنبالش... یا وقت نداریم هم را ببینیم حتما پشت تلفن باید به قصه هاش گوش بدم و برام کتاب بخونه... دنیایی داریم باهم

بهامین سه‌شنبه 6 شهریور 1397 ساعت 14:44 http://notbookman.blogsky.com

سلام‌.خوبی تیلو جان؟
ان شالله خواهرت این دوران به خوبی سپری میکنه،باید از استرس به دور باشه
ای جانم مغزبادوم،از طرف من ببوسش:)

سلام به روی ماهت
باید به دور باشه ولی خب...
متشکرم عزیزدلم

هدی سه‌شنبه 6 شهریور 1397 ساعت 15:29

سلام تیلویی جون خوبید
اخی خواهر انشاالله بخیر بگذره خیلی مراقبش باشید
خودت خوبی
چه دمنوش باحالی نوش جونت
مغز بادوم عشقه خدا حفظش کنه

سلام به روی ماهت دوست خوبم
والا از ما دوره که ما نمیتونیم ازش مراقبت خاصی بکنیم... ما کلا هفته ای یکبار میبینیمش
انشاله خداوند یه فرجی از راه برسونه
جات خالی با هم دمنوش بخوریم
لطف داری عزیزم

رافائل سه‌شنبه 6 شهریور 1397 ساعت 20:13 http://raphaeletanha.blogsky.com

امیدوارم خواهر حالش خوب خوب باشه.
عاشقانه هات مستدام.
میام میخونمت بعد میرم که دوباره بیام برات کامنت بذارم اما فرصت نمیشه. این روزا همش وقت کم میارم.

ممنون عزیزم
من ازت هیچ انتظاری ندارم... همین که میخونی ممنون
عروس خانوم هستی و زندگی تازه را باید حسابی جمع و جور کنی
همین که میخونمت ومیدونم خوبی برام کافیه

soly سه‌شنبه 6 شهریور 1397 ساعت 20:39

فدات

هدی چهارشنبه 7 شهریور 1397 ساعت 08:18

سلام خوبی
خواهرت چطوره بهتره

سلام عزیزدلم
ممنون از احوالپرسیت... فعلا بهتره

می سا چهارشنبه 7 شهریور 1397 ساعت 10:12

::))))) اصفهان دیگه .
خب خدا رو شکر که حتی متوجه هم نشدی. :)
خوشحالی و آرامش مثل بارون هی بباره برات .

جدی ؟
اصفهان زلزله اومد؟
متوجه نشدم ...
ممنون از دعای خوبت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد