روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

پنجشنبه های بی تو ، عذاب کشدار من...

سلام

روزگارتون شیرین


صبح از در دفتر که وارد میشم ، پشت سرم یه آقایی میاد داخل

یه کپی و یه سری پرینت و ...

خلاصه میگم هفت هزارتومان...

میگه کارت بکشم؟

میگم لطف می فرمایید

یکی دو دقیقه بعد وسایلش را جمع میکنه و میگه کارت کشیدم...

نگاهی به دستگاه میندازم... رسیدی در کار نیست

یک گزارش روزنامه از دستگاه میگیرم ، هیچی نیست

آقا هنوز داخل کوچه هست... صداش میزنم...

اولش خودش هم باورش نمیشه که کارت نکشیده...اما چک میکنه و متوجه میشه


این روزها اینقدر مشغله هامون زیاده که گاهی خودمون را هم فراموش میکنیم....

اینقدر هرکدوم تو زندگی هامون بالا و پایین داریم که گاهی نزدیک ترین چیزهای دور و بر خودمون را نمیبینیم

اما کاش اینطوری نبودیم...

کاش یه کمی حواسمون بود...

یه کمی مهربون تر بودیم...

یه کمی از لحظه هایی که داخلشیم لذت میبردیم

کاش زندگی را طور دیگه ای نگاه میکردیم

زندگی با همه سختی هاش میتونه زیبا باشه اگه ما بخوایم... اگه ما بزاریم

دلخوشی های کوچک و بزرگ ، کم نیستند، سعی کنیم خودمون را دلخوش کنیم




پ ن 1 :  مستر هورس با بدقولیهاش واقعا اعصاب منو خراب کرده... این ویندوزی که باید عوض بشه تمام کار منو تحت تاثیر قرار داده...

پ ن 2 : بعضی از آدمها انگار خیلی سخت و دشوارن...



روزهای بهتر

سلام

روزتون بخیر

عید فطر هم  با اینکه گذشته تبریک میگم به همه تون

امیدوارم هم روزهای زندگیتون عید و رنگی رنگی و شاد باشه



روز عید فطر برای ما مثل همیشه شلوغ بود

مثل همیشه صبح زود بیدار شدم

شربتهای رنگی رنگی که مامان جان درست میکنن و همیشه در یخچال داریم را درست کردم

یخ های کوچولو را آماده کردم

بعدش میوه های خوشرنگ و خوش رنگ این فصل را شستم و توی ظرف چیدم ...

یه عالمه شیرینی های خوشمزه روی میز گذاشتم

خربزه ها را آماده کردم

و ... خلاصه ضیافتی بود ، ضیافت رنگ و مزه

چای خوشرنگ و پولکی و خرما هم که بعد از ماه رمضان انگار یه طعم خاص و بهشتی داره

اما ... چیزی که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به سری آخر مهمانها

سری آخر مهمانها عمه جان و همسرشون بودن، که به تازگی یک ماشین خریده بودن

وقتی همه رفتن بیرون... ما هم از خونه اومدیم بیرون که ماشین نو عمه جان را ببینیم

مامان خانوم هم که آخرین نفر بودن، کلید در پارکینگ را برداشتن و ریلکس اومدن بیرون و در خونه را هم بستن....

بله... در پارکینگ از داخل با پشت بند در بسته بود

و همه ما پشت در موندیم....

خلاصه ماجرایی داشتم تا تونستیم در راه باز کنیم و بیایم تو خونه

ولی در عوض کلی خندیدم و شوخی کردیم




پ ن 1: کاش اینهمه درد در دنیا نبود

پ ن 2 : کاش اینهمه زندگی را به خودمون و دیگران سخت نمیکردیم

پ ن 3 : امروز قراره برای قلب مامان بزرگ باطری بزارن

پ ن 4 : ناهار روز عید فطر خیلی به آدم میچسبه

پ ن 5 : عیدی های خوبی خریدم

پ ن 6 : روز سه شنبه از صبح رفتم خرید و برای خودم یه عالمه چیزای رنگی رنگی خوشگل خریدم و الان سرتاپا نو پوشیدم و اومدم دفتر

آخرین روز ماه رمضان

سلام و روز بخیر

امیدوارم روزگارتون پر از نگاههای پر از لطف خداوند باشه

به آخر ماه رمضان رسیدیم

به ساعتهای آخر



چند روزه که ننوشتم

کلا تو این روزهای آخر ماه رمضان اگه یکی دو ساعت برای انجام کارها برم بیرون ، دیگه توانی برام برای بقیه ی روز باقی نمیماند

این میشه که بعد از بیرون رفتن سریع خودم را میرسونم خونه

دوش آب یخ میگیرم و زیر کولر بیهوش میشم تا افطار

بعد افطارم که حال ندارم با این تبلت داغون پست بنویسم


پنجشنبه که کلا دنبال کارهای مربوط به داداش بودم... صرافی و ...

بعدش هم اینقدر گرمم بود و از تشنگی کلافه بودم که رفتم خونه


جمعه به عیادت مادر بزرگ گذشت

حال عمومیشون زیاد بد نیست

اما کلافه از بیمارستان هستند... عفونت شدید ریه دارن

مقداری هم مثل اینکه قلبشون مشکل داره

بعدشم سریع خونه و ...


شنبه از صبح دنبال ثبت نام برای ماشین بودم

که قسمت نبود و انجام نشد

ولی انرژی بی نهایتی را از من گرفت



امروز صبح هم رفتم کارهای بانکی را انجام دادم

اما باید حتما میومدم دفتر ، چند تا کار عقب مانده داشتم


پ ن 1 : روزگارم بد نیست

پ ن 2 : خیلی خیلی زمانهای فراغتم را با مداد رنگی و ماژیک ها و نقاشی سپری میکنم

پ ن 3 : للی کلی فیلم و سریال بهم داده که خیلی خیلی حالم را خوب میکنه

پ ن 4 : وحشتناک ترین دعوای عمرم را با آقای دکتر تو این چند روز انجام دادم... طبق عادت دیرین تا مساله حل نشد ، قضیه را رها نکردیم و بعدش هم تمامش کردیم و پرونده ش را بستیم... اما انگار هنوز خسته و بی جونم...

پ ن 5 : روزگار یکی از نزدیکانم خیلی خیلی بده و هرچی دعا میکنم هیچ گشایشی در کار نیست

پ ن 6: روز آخرماه رمضان  را از دست ندیم... برای هم دیگه دعا کنیم