روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

یکشنبه ای از جنس مهربانی

سلام

مامانم دیگه طاقت نداشت دور از مادرش باشه

با اینکه هنوز صددرصد خوب نشده بودن... رفتن که به مادر مریضشون رسیدگی کنن...

مهربانی هیچ مرزی نمیشناسه



من بدون هیچ دلیلی از این سکه های پانصد تومانی خوشم میاد

همیشه دوست دارم چندتاش تو جیبم باشه... چندتاش تو کیفم باشه.. یه علاقه ی الکی...

البته شایدم این برگرده به اون حسی که خواهرم به من میگه یه رگه هایی از زاغی (کلاغ) بودن در تو هست... چون طلا را هم خیلی خیلی دوست دارم...

خلاصه که همیشه دوست دارم سکه های پانصدی را برای خودم بردارم... و همیشه دوست دارم این پانصدی ها را به کسایی که گاهی مجبور میشن دستشون را به سمت ما دراز کنن بدم...




یک خانوم باردار ....  در این سرما ... روی زمین نشسته بود... صدام زد

گفت : من گدایی نمیکنم ... میشه ازم جوراب مردانه بخری... موقع وضع حمل دعات میکنم... یک جفت جوراب ازش خریدم

دیگه بغضم دست خودم نبود... یک کلوچه هم داخل کیفم بود....

خدایا خودت به هممون کمک کن


پ ن 1:  از اداره مالیات برام مسیج اومده... خدا خودش به خیر بگذرونه

پ ن 2 : پایه صندلیم دیروز شکست... پدر امروز بردن عوضش کنن

پ ن 3 :  درب سکوریت دفتر به دیوار گیر میکنه... همش منتظرم بشکنه و بریزه پایین

پ ن 4 :  کاغذ رنگی ها را دوست دارم

پ ن 5 : مقواهای رنگی را خیلی دوست دارم

پ ن 6 : کارت پستالهای شب یلدام هنوز آماده نیست و این یعنی داره دیر میشه

نظرات 18 + ارسال نظر
امیر یکشنبه 21 آذر 1395 ساعت 09:27

چیزایی که نمونه اش وجود ندارد
شیر مادر (روی قوطی های شیرخشک نوشته شده نزدیکترین شیر به شیر مادر)

مهر مادر: اصلا نمونه و رقیب نداره ....


از این جور دستفروش ها شیراز زیاد هست . مردم بیچاره و ندار زیاد وجود داره

پایه صندلی بشکنه میشه عوضش کرد و اصلا خود صندلی را عوض کرد خدا کنه پایه دل نشکنه
حالا که جوراب مردانه خریدی ببر بر بابا و بگو که به نیت تو خریدم و هدیه کن به بابا.
درب سکوریت را هم تا نشکسته بده درست کنند شاید با تنظیم پیچ هایش درست بشه
مقوا و کاغذ های رنگی چون باهاش طرح های زیبا میزنی دوست داشتنی است .
تا یلدا هم حداقل یک هفته وقت داری عکس نمونه هاشو هم بزار نو وبلاگ

بالاخره گاهی آدما مجبورن با چیزهای شبیه بسازن...

مادرن بی نظیرن.. الهی همیشه سالم باشن

من دلم میگیره از دیدن آدمهای این چنینی در مملکتی با اینهمه ثروت

خدا پدر را نگه داره ، وگرنه همون پایه صندلی هم برای من درست کردنش کار ساده ای نیست

برای درب هم حتما باید یه فکری کرد... همین امروز

جوراب ها را هم همونجا با نیت داداش خریدم
پدر من یه مدل جوراب خاص فقط میپوشن... برای همین این جوراب را باید بدیم به داداش

کاش زودتر آماده کنم این کارتها را که خیلیا منتظرن

امیر یکشنبه 21 آذر 1395 ساعت 10:06

دیروز تایپ را تمام کردم
حوصله زیاد تایپ را ندارم خصوصا درس ریاضی

ریاضی- عربی - انگلیسی (با اون همه شکل و اعراب و فرمول... )

امیر یکشنبه 21 آذر 1395 ساعت 10:23

من با اونا بیگانه ام


پس دقیقا چه کاری انجام میدین؟

دخترشیرازی یکشنبه 21 آذر 1395 ساعت 11:16

سلام بر تو ای تیلو تیلوی عزیزم خوبی خانم؟


سلام به روی ماهت
خوبم

امیر یکشنبه 21 آذر 1395 ساعت 12:27

منم گاهی شده ده دوازده تا پانصدی سکه ای جمع می کنم و بعد یک دفعه ای اونا را به کسی میدم . یه بار ماشین همرام نبود بیست سی تا سکه پانصدی تو جیبم بود طوری که سنگینی می کرد منتظر تاکسی بودم یه فامیل که مسافر کشی می کرد و مدتی بود همدیگرو ندیده بودیم برام وایساد من سوار شدم وقتی به مقصد رسیدم کرایه اش دو تومن میشد که من پنج تومانی گذاشتم رو داشپورت که بر نداشت گفتم بزار سکه پانصدی خرد دارم بهت بدم همه سگه ها را بهش دادم اونم همه را برداشت و اصلا تعارف نکرد بزار به اندازه سکه ات اسکناس بهت بدم . اعصابم خرد شد که چرا اینطوری شد نه برای پولش بودم ولی چون تعارف نکرد ناراحت شدم و اگه تعارف هم می کرد بر نمیداشتم . فقط چون بی اعتنایی کرد ناراحت شدم

منم از رفتارهای اینطوری خوشم نمیاد
زشته
من همیشه یکی نهایت دوتا تو جیبم دارم
چندتایی تو کیف رو دوشی... چندتا در قسمت پول خرد کیفم پولم... چندتا میزارم زیر ترمز دستی ماشین کنار دستم... چندتادونه هم داخل داشبورد...
خوشم میاد... انگار بهم حس خوب میده

دخترشیرازی یکشنبه 21 آذر 1395 ساعت 12:48

خانم خانما چالش در چه حاله؟

دیشب تمام تلاشم را کردم و واقعا عالی بودم

امیر یکشنبه 21 آذر 1395 ساعت 13:14

یکی دوستان مطالبی را تو تلگرام نوشته بود جالب بود من کاری به صحت و سقمش ندارم ولی چون زیبا بود می نویسمش:
گفته بود یکی از مهندسان ژاپنی تو عسلویه دید صندوق صدقات کمیته امداد کنار در ورودی کارگاه گذاشته شده پرسید این صندوق برا چیه ؟ گقتند صندوق صدقات. پرسید صندوق صدقات چیه؟ گفت اینا را کمیته امداد گذاشته و مردم پول تو اون می ریزند و بعد کمیته امداد اون پول ها را بین فقرا تقسیم می کنه . گفت مگه میشه عسلویه را داشت و فقیر هم تو ایران بمونه ؟
حالا صرف نظر از صحت و سقم موضوع ، اما کشوری با این همه ثروت ، هفتاد هشتاد درصد جمعیت زیر خط فقر باشه.، جای سوال داره ...

اینو قبلا شنیده بودم

بانومیم یکشنبه 21 آذر 1395 ساعت 13:40 http://banoo-mim.blog.ir

سلام میدونم هیچ ربطی به متن نداره ولی بدون از حموم اومدم و تمام حموم ها رو یاد تو می افتم یهو میگم هووورا بازی با بوها و کف :))
ایشابا مامان و مادربزرگ زودی بهتر شن

هورا
عاشق حمومهای خوش عطر و بو هستم

امیر یکشنبه 21 آذر 1395 ساعت 14:11

خدا نگهدار دوست خوبم

خدا پشت و پناهتون

دخترشیرازی یکشنبه 21 آذر 1395 ساعت 14:32

خسته نیاشید خانم

قربون شما خانوم

سلام یکشنبه 21 آذر 1395 ساعت 15:15

تیلو جون...برامون بگو شب یلدا چی کادو بدیم؟
از ایده های شب یلدات هم برامون بنویس

یه عالمه ایده دارم
انشاله سعی میکنم یا فردا یا پس فردا براتون ایده بزارم

دخترشیرازی یکشنبه 21 آذر 1395 ساعت 15:58

هورا تیلو جان هورا که داره موفق میشه تو چالش

امیر یکشنبه 21 آذر 1395 ساعت 18:53

سلام
ما ایده نمیخایم عیدی میخایم
سلام و عصرتون بخیر
من چای دارچین دم دادم با کلوچه گفتم همه دور هم باشیم و چایی بخوریم و خستگی در کنیم بفرمایید لطفا

هورا
هورا
هورا

امیر یکشنبه 21 آذر 1395 ساعت 19:23

بعد از کارای عصر و خستگی روزانه می چسبه که کنار دوستان چایی لبریز و لب سوزی را با دشلمه همراه با گپ و گفت دوستان و گوش دادن به موسیقی ملایم صرف کنی باور کن کل خستگی از تن ات بیرون میروه بعد دختر شیراز هم کمی شونه هاتو برات ماساز بده و وسط کمرت را برا بماله تا پر انرژی و شاداب بشی

به به
من ماساژ دوست ندارم
معذرت

امیر دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت 07:35

سلام
و صبح بخیر
دختر شیراز نوشته بود هورا تیلو تو چالش داره موفق میشه . میخام بگم که تیلو نه تنها چالش را به چالش کشید بلکه می تونه ترامپ و سازمان سیا و ک گ ب و موساد را هم به چالش بکشه بزنم به تخته دختر ما نمونه است یکی یه دونه است دردونه است گل پونه است برای ما جانانه است

خخخخ
البته بیچاره چالش از دست من به ستوه اومده

دخترشیرازی دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت 08:44

سلام و صبح بخیر ای دختر اصفهانیه دوست داشتنی

سلام به روی ماهت دختر شیرازی مهربون

امیر دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت 08:59

سلام نت ندارم با گوشی هستم عزیز نت بیاد برات پیام میزارم


هورا
هورا

امیر دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت 09:37

سلام
من اینجا چند تا دوست بیشتر ندارم که بهترین اونا شما(تو) و سحر هستین . و هر هروز یکی در میون دیر میایین . تکلیف من با شما چیه؟
خودتون بگین چه کارتون کنم ؟
تنها راهیی که برام می مونه اینه که از دستتون خلاص بشم .
هر دوی شما را دست دو دتا دکتر میدم و خودمو خلاص می کنم
اهای خلایق آهای مردم دنیا من از همین جا و از همین تریبون اعلم می کنم همه به هوش و به گوش باشید همه بدونید و آکاه باشید از این ساعت " مــــــــــــــــــــــــــــــهر حالا جــــــــــــــــــــــــون آزاد"
مردم بخدا از بس انتظار کشیدم . یا این غایب است یا اون . مرگ یه بار شیون چهل روز. بزار از دستشون خلاص بشم .
اگه تعهد محضری میدین که منبعد غیبت غیر موجه اصلا نداشته باشید و غیبت موجه هم فقط یک ساعت در هفته قبول و گر نه من میرم خونه بابام و یک لحظه هم تو این خراب شده نمی مونم .

خخخخ مهرتون حالا شده؟؟؟؟؟؟؟؟
خخخخخخ
حالا یه جوری تحمل کنید... زندگی همینه دیگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد