روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

تولد دخترم

سلام مجدد

قبلا بهتون گفته بودم یک دختر کوچولو دارم ؟

گفته بودم به لطف «موسسه دستهای مهربان» موفق شدم یک دختر کوچولو که امسال کلاس اولی میشه داشته باشم؟

امروز تولد دختر کوچولوی منه

دختر کوچولویی که متولد سال 89 هست

از خانواده سادات هست

و یتیم هست

امروز تولد این دختر کوچولوی منه

حیف که من در عالم واقعیت هرگز مادر خوبی نیستم...

شاید اگه خوب بودم امروز هرطور بود به دیدن این دختر کوچولو میرفتم

هرچند به خاطر وجود مادر واقعیش هرگز نخواستم ببینمش...

بهر حال امروز تولد دختر من هست

و من خیلی خیلی شادم

پ ن 1 : کلیک کنید موسسه دستهای مهربان

پ ن 2 : اگه دوست داشته باشید میتونید به دخمل من هدیه بدین

تیلوتیلو شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 11:14

نظرات 20 + ارسال نظر

امیر شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 11:54

سلام
من نمیدونستم که فرشته دختری دارید . انشالله که در زیر سایه شما و دست های مهربانتان و جد بزرگوارشان سلامت باشند و تو که همانند مادری مهربان چتر حمایت بر سرشان گسترده اید ، این حمایت شما ، سپری باشد برای جلو گیری از بلایا و آفت ها و ...
فقط خواهشم اینه که نه خودتان زیاد وابسته شوید و نه اونو وابسته کنید . ممکن است در آینده صدمه روحی ببیند.

من اصلا ندیدمش
قرار هم نیست ببینمش
عکسش را دیدم
و مشخصاتش را میدونم
اصلاقصد آشنا شدن باهاش را ندارم

سلام شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 11:58

آفرین تیلو...واقعا خیلی مهربونی،انشالله خداوند همیشه پشتیبانت باشه
داستانهات رو میخونم ...اگه نظر نمیذارم واسه اینه که مثل یه دختر خوب نشستم و به داستانهای خوشگلت گوش میکنم تا تموم بشه...

الهی آمین
با دعای شما دوستای خیلی خوبم
عزیزمی شما
حالا حالا ها تموم نمیشه

مینا شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 12:04

اى جونم تولدش مبارک ایشاالله که درعالم حقیقت هم مادربشى مطمعنم نمونه میشى

ممنونم
مادر شدن حس خوبیه

مینا شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 12:16

اى جونم تولدش مبارک ایشاالله که درعالم حقیقت هم مادربشى مطمعنم نمونه میشى

امیر شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 12:16

اصلا ندیدنش درست نیست برو اونو ببین . مادر باید فرزندش را ببینه و باهاش حرف بزنه از درد دلش با خبر باشه حالا که زیر چتر حمایت شماست ماهی یک بار به دیدنش برو و اسباب بازی براش ببر خوراکی براش بگیر ...
اونا بیشتر به حمایت معنوی و محبت نیازمند تا پول و لباس و ..

نه اولا که حمایت من خیلی خیلی ناچیزه
و اونقدر هم توانایی مالی ندارم که بتونم واقعا این بچه را ساپورت کنم
دوما اصلا نمیدونم موسسه همچین اجازه ای میده یا نه
بعدش هم خودش مادر داره... پدرش فوت شده و مادرش در قید حیات هست و یک خواهر هم داره
الان در حال حاضر با داشتن خانواده و این حرفا فکر میکنم فقط و فقط به حمایت مالی اونم بدون اطلاع نیاز داره

طاهره شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 12:21

سلام میشه در مورد بسته های عیدی بیشتر بگی از چی درستش کردی عزیزم منم میحام ازشون درست کنم

سلام به روی ماهتون
بله
در هر بسته کمی پسته- کمی مغزفندوق- کمی کشمش- کمی نقل گشنیزی ریز - یک نقل بادام درشت - یک شکلات کاکائویی - یک عدد سکه ی پانصد تومانی گذاشتیم و بعد روی هر بسته یک پاپیون سبز رنگ زده و در بسته ها را منگنه کردیم
بسته هایی را که به عنوان عیدی در محل کارم میخواهم توزیع کنم یک لیبل هم دارد

برای اینکه شاید به درد کارتان بخورد عرض میکنم ... قیمت تقریبی هر بسته 1500 تومان در می آید

گیلاس سرخ شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 12:27

ان شاالله که عاقبت بخیر بشه.

انشاله

امیر شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 12:28

دوست عزیز مهم نیت هست . مقدارش مهم نیست رفتن شما به به موسسه و شاید دیدن فرزندان این گونه خانواده علاوه بر اینکه بچه ها را شاد کرده اید انها نیز به نوعی خوشحاد می شوند و روحیه اعتماد به نفس بیشتری پیدا می کنند . خود شما نیز از وضعیت جامعه و ادمایی که وضعیت مالی خوبی ندارند بیشتر آگاه شده و احساس مسئولیت بیشتری نسبت به اجتماع پیدا می کنید. شاید بتوانید علاوه بر کمک های مادی از لحاظ کارهای هنری و طراحی نیز به موسسه نیز کمک کنید. و موسسهنیز متقابلا بتونه کارهاشو به شما بسپاره و به نوعی کمک متقابل باشه. این نظر من بود به عنوان یک دوست پیشنهاد دادم و انتخاب هر گونه اقدام بسته به خودتان است...

ممنونم از پیشنهاداتتون
اما الان فهمیدم که چقدر طول میکشه تا آدمها با روحیات هم دیگه آشنا بشن

امیر شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 12:47

ممنونم که به من گفتی پستم دوبار سند شده ولی من اشتباهی اونی که کامنت داشت را حذف کردم

فدای سرت
میام اینقدر کامنت میزارم براتون که شما از دستم خسته و کلافه بشی

امیر شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 12:49

با عرض معذرت متوجه منظورتان نشدم از اینگه گفته اید الان متوجه شدم که چقدر طول می کشد تا ادما با روحیات هم آشنا بشند

پیشنهادی که داده بودین اصلا با روحیات من جور در نمیاد
و این نشان دهنده این هست که شما روحیات لایه های زیرین منو نمیشناسین
و این نشون میده که خیلی طول میکشه آدمها یکدیگر را از لابلای کلمات بشناسن

حامد شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 12:57 http://hamed-92.mihanblog.com

تولدش مبارک باشه ایشالا
امیدوارم که زندگی و آینده ی خوبی داشته باشه
تو این مورد تفاهم داریم منم نذر کرده بودم اولین حقوقم رو که گرفتم یه بچه رو تحت سرپرستی قرار بدم
دو ساله که سرپرست یه دختر به اسم نرگس هستم البته اگه خدا بخواد و قبول کنه
یه پست هم در اینمورد تو وبلاگم دارم

وای عزیزم
میدونی چقدر کار زیبایی هست
آقایونی که همچین روحیه هایی دارن آدمهای خاصی هستند
خدا را شکر که مزه این مدل مهربونی را چشیدی و میدونی من دارم دقیقا چی میگم

حلما شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 13:05

سلام عزیزم. خیلی عالیه. من هم نذر کردم اگر دکترام بدون مشکل پیش رفت و همه چیز اوکی بود یک بچه رو تحت پوشش بگیرم. خدا کنه که لیاقتشو داشته باشم.

سلام عزیزدلم
همین که این تصمیم به دلت افتاده یعنی لیاقت داری
انشاله که هرچی خیر و صلاح هست پیش خواهد آمد.

امیر شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 13:20

اولا ممنونم از اینکه اشتباهات منو برام یاد آوری کنید.
بله اگه باور کنی وقتی اون کامنت را نوشتم ته دلم یه جورایی نارضی بود و حس می کردم که ممکنه با روحیات شما سازگار نباشه ولی با این وجود اونو نوشتم . درسته خیلی طول می کشه تا با روحیات کسی آشنا بشیبم البته این طول کشیدن نسبی است و به نظر من به چند عامل بستگی داره 1- طرف مقابل چقدر و چطور از خودش بنویسه و نوشته هایی چه سطوح و لیبل های زندگی اش را بیان کند . 2- نوشته هایش در چه سطحی باشد (دو پهلو بنویسه یا اینکه شفاف و صریح)
3- برداشت طرف مقابل از نوشته هایی چقدر هست و چه مدت زمان طول می کشه تا از لیاه های بالایی به طبقات پایین تر برسه ...
4- گاهی با یک جرقه و یک رعد و برق همه لایه های زیرین و بالایی شخص نمایان شده و طرف مقابل با دقت و نکته سنجی پی به روحیات و احساسات طرف مقابلش می بره 5- طرفین چقدر نسبت به هم کشش و جاذبه و یا دافعه و رانش دارند.
6- برای این کار طرف مقابل چقدر اشتیاق و علاقه به انجام این کار داره(ممکنه سالها بگذره و طرف مقابل اصلا براش مهم نباشه و توجه نداشته باشه)

ولی به هر حال من فک می کنم شما از انهایی هستین که زود می تونید عیار و میزان خالصی و ناخالصی را تشخیص بدیدن

خوشحال میشم که قدم بر دیدگانم من نهاده و به وبلاگ من سر بزنی . وبلاگ هر کس اندرونی خانه و قلب اوست . شما هم قدم رنجه فرمایید و قلب خسته منو شاد نمایید

من که همش میام

طاهره شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 13:23

ممنون بابت توضیح کاملتون ایشاالله هر حاجتی دارین بهش برسین واسه منم آگه تونستید دعا کنید

محتاجم به دعای شما خانوم خانوما
وظیفه م بود
هرکاری از دستم بر بیاد برای دوستام انجام میدم

بهار شیراز شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 13:33

اینطور که من شنیدم هر وقت خواستی دخترکت رو ببینی باید از قبل اطلاع بدی ، اونا خودشون برنامه دیدار را هماهنگ می کنند.
اما من که نمی دونم دخترکم متولد چه سالیه ؟

ترجیح میدم نبینمش
شاید اگه یه روزی اینقدر پولدار باشم که شکل بابالنگ دراز کسی را ساپورت کنم خواستار دیدارش باشم
اما این دوقرونی که من میدونم قابل این حرکات نیست

بهار شیراز شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 13:47

نگران نباش مال منم دو قرونه

امیر شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 14:04

شما و بهار شیراز چرا فک می کنید دو قرون کم هست

دست از کرم مدار به عذر تنگ مایگی مشوی
برگی در آب کشتی صد مور می شود

از حاتم طایی پرسیدند از خودت با همت تر دیده ای : گفت اری مهمان شخصی شدم گوسفندی کشت و دل و جگرش را برایم خورش ساخت خوردم و دیدم خوشمزه است گفتم چقدر خوشمزه هست روز بعد نیز گوسفند دیگری را کشت و جگرش را نیز پخت و به خورد من داد بعد من متوجه شدم که دارایی اون فقط همون دو تا گوسفند بوده .
گفتند تو چه کردی گفت: من پانصد گوسفند به او بخشیدم
گفتند تو با همت تر بودی گفت نه او همه سرمایه اش را برا من خرج کرد در حالی که من فقط اندکی از سرمایه ام را به او بخشیدم
پس مقدار کم و زیاد مهم نیست . مهم نیت اشخاص است ...