روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

شنبه ای در میان شعر و شور

سلام

روزتون بخیر

احساساتم روی ماکسیمم درجه قرار گرفته

شعر میخونم

آهنگ گوش میدم

هراز گاهی حرکات موزون و ناموزن میرم

دائم تلفن دستمه و با آقای دکتر حرف میزنم

وقتی خیلی شلوغ میشم انرژی هزاربرابر میشه

عین آتشفشان فوران میکنم و در این مواقع احساساتم هم در فورانن

همه را هزار برابر دوست دارم

به همه هزار برابر انرژی میدم

راه میرم خواهرها را میبوسم بابا را میبوسم مامان را میبوسم مغز بادوم را که میخورم

برای داداش قلب و لاو میفرستم

و دائم به آقای دکتر غرغر میکنم


خلاصه که این روزها زیادی خوبم...

زیادی سرحالم

و احساساتم روی ماکسیمم قرار گرفته




پ ن 1 : دیروز آش پشت پای داداش پخته شد... قسمت شد ... خورده شد

پ ن 2 : دیروز بسته های عیدی عید غدیر خیلی خوشگل و مجلسی آماده شد

پ ن 3 : امروز بی نهایت کار دارم و نشستم به حرف زدن

پ ن 4 : سعی میکنم هر روز بعد از ناهار یک قسمت از قصه را براتون بنویسم... سر قضیه قصه خیلی خیلی بهم لطف دارین...

لازم به ذکره که این فقط و فقط یک قصه است... قصه ای که برای اینکه رنگ و روی واقعی داشته باشه گاهی از زندگی آدمها داخلش استفاده شده

نظرات 12 + ارسال نظر
delaram شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 08:38

Salam khanom por enerji
Hamishe intori bashi dokhtar
Boooooos behet


همیشه خوب باشی مادر مهربون

امیر شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 08:40

سلام
به تیلوی ناشناخته و دوست داشتنی
تیلوی پر رمز و راز و ناشناخته
از آن حسن روز افزون که تیلو داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد ، پزشک قصه ما را

این حسن کمال ، این عشق و جمال ، این مهر و کلامی که تو داری همه را در دایره عشق ناک اوت می کند . یکه تازی تو با جادوی کلام ، آنچنان سحر آمیز است که دعای همه ملایک نتوانند این افسون و جادو را باطل نمایند .

مهر خوبان دل و دین از همه بی‌پروا برد
رخ شطرنج نبرد، آنچه رخ تیلا (تیلو) برد

تو مپندار که دکتر، سر خود مجنون گشت
ز سمک تا به سمایش کشش تیلا برد

او به سرچشمه‌ی خورشید نه خود برده راه
ذره‌ای بوده و مهر تو او را بالا برد

جام صهبا ز کجا بود مگر دست که بود
که در این بزم بگردید و دل شیدا برد

خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود
که به یک جلوه ز او نام و نشان یکجا برد

خودت آموختیش مهر و خودت سوختیش
با برافروخته رویی که قرار از ویران برد

همه یاران به سر راه تو بودند ولی
خم ابروت وی را دید و ز او یغما برد

همه دلباخته بودیم و هراسان که غمت
همه را پشت سر انداخت، وی را تنها برد

با عرض پوزش از علامه طباطبایی بابت جرح و تعدیل شعر ایشان

میدونستی اینجا هیچکس جز شما نمیدونه که من جادوی کلام بلدم؟

علامه طباطبایی فرمودند: خواهش میکنم امیر آقا شما خودتون دستی بر آتش دارید... راحت باشید

نازلی شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 10:19 http://www.n-nikan.blog.ir

به به چه شود
امیدوارم کل هفته رو پر انرژی و شاد سپری کنی


فعلا که تا ابرا رسیدم
همش انگار در حال پروازم

نوروسرجری شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 10:22

سلام. اوقات به کام. خسته نباشید. خوب هستین!؟
اول تبریک میگم بخاطر طراحی جالب وبلاگتون.
دوم واقعا مطالب آموزنده و جذابی را در وبلاگتون گنجاندین.
من یه دانشجوی پزشکی هستم. البته نه تنها پزشک، بلکه سابقا دارای مدرک کارشناسی مهندسی ژنتیک نیز هستم. البته مهارت من تنها در زمینه درسی نیست. در زمینه هنری نیز خیلی حرفها واسه گفتن دارم، که منجمله میتوان به: شاعر بودنم، نویسنده دو تا کتاب( یه رمان + یه کتاب تاریخی با خط میخی عیلامی نوشتم)، داستان نویس( بیش از. ٧٠ داستان کوتاه مخصوص سنین ١١-١٨ سال نوشتم)، مشاور سکسولوژی، استاد تبانی رنگ ها، موسیقیدان( ساز تخصص ام سه تار و ویولن است)، طراح دکوراسیون داخلی منزل هستم. روانشناس هم هستم. اما من مدرکی در این زمینه ندارم و تجربی کار کردم. علم و دانش خیلی زیادی در این زمینه در اثر مطالعه زیاد تو این رشته هم دارم.
آیا اجازه دارم تو وبلاگتون کامنت بذارم!؟
آیا میتونم نویسنده وبلاگتون باشم!؟ با توجه به اینکه من در تمام زمینه های گفته شده در بالا استادم و مهارت کامل دارم و میتونم رنگ و بوی خیلی عالی به وبلاگتون بدم.
خوشحال میشم که در اولین فرصت جواب سؤالاتم را با یه مسیج از طریق واتس آپ یا تلگرام به این شماره شخصی ام (( 09148207200 )) بفرستی.
روز و روزگار بر شما خوش باد
کامیاب و شادکام باشید.

آقا یا خانم نوروسرجری!!!!
اولا که اسمتون کاملا برام ناآشنا و نامانوس هستش
دوما من اصلا مطالب آموزنده اینجا نزاشتم
بعدشم خیلی خوشحالم که دوستی با این همه تخصص اینجا اومده
از دیدن کامنتهاتون بسیار بسیار خوشحال خواهم شد
اما نویسنده این وبلاگ تنها من خواهم بود و شما به تنهایی و به سادگی میتونید یک وبلاگ برای خودتون درست کنید که مطمئنا بسیار پر خواننده و بازدید کننده خواهد بود
در ضمن من اصلا دوست ندارم دنیای مجازم را با دنیایی نزدیک به واقعیت مثل مسیج و واتس و آب تلگرام مخلوط کنم
متشکرم

امیر شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 10:24

سلام
تا ابرا بالا رفته ای مراقب باش
مراقب صاعقه و عقاب باش

هیس آرام شادی کن مبادا غم بیدار شود ، اخه تازه اونو به زور خواب کرده ام .

وقتی در اون بالا بالا هستی به خدا نزدیکتری . در همون حال ما را دعا کن ...

من ملتمس دعای شما هستم
من محتاج دعاهای قشنگتون هستم
من بالا رفتم ولی با پر پرواز خیالی... نگران نباش... تو آسمون خیالم فعلا یه آفتاب ملایم میتابه و خبری از صاعقه نیست

مینا شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 11:49

ایشاالله همیشه پرانرژى شااااد وروابرا باشى دوست جونیم, اش هم نوش جان انشاالله خدا پشت وپناهش راستى من ندیده عاشق مغزبادومى شدم ببوسش ازطرفم
تیلوجونم تییییلو تییلویى دوسته من میشه لطفا حتما خواهشا داستان امروز رو کمى طولانى تربنویسى


جاتون برای آش خیلی خالی بود
چقدر تو ماهی به خدا
منم شما را میبوسم
به خاطر صرفا خودت امروز طولانی تر مینویسم

ملی شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 12:08 http://melijoon.blogsky.com

چ خوب که حالت خوبه اینهمه . ایشالا هی بهتر و بهترتر هم بشه

انشاله
انشاله
شماها هم همیشه خوب و خوش باشین

مینا شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 12:21

توهم خیلى خوبى عزیزم خوب تراز خوب تراز خوبترى, تیلو چقدر خوبه که از دورترین نقاط مختلف ایران بازهم همو درک میکنیم ومیفهمیم.
من اهل کردستانم
تیلوممنون بخاطر اینکه خواسته امو رد نکردى
تیلو یه روزى هم اگه تونستى بگو چرا شهریور به توزخم زده

منم خوشحالم که این احساس که هموطنیم اینجا خیلی بهتر درک میشه
چون اصلا مهم نیست اهل کدوم شهریم
همه با هم دوستیم
خیلی نکته سنجی که جراحت تیغ تیز شهریور را روی پوست احساسم دیدی
معلومه که خواستت را رد نمیکنم
این کمترین کاری هست که میتونم برای دوستم بکنم

مینا شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 12:33

من عمیق مطالبتو میخونم, الان که داستان پنجم روبنویسى من از اولین قسمت شروع به خوندن میکنم بیکارنیستم ها عاشق مطالبتم
ممنونم یک بغل تشکر براى تو تیلویه عزیز

وای
چقدر تو دختر با ذوقی هستی
به خدا اینهمه اشتیاقت منو هم سر شوق میاره
باید با دقت بیشتری بنویسم

مینا شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 12:48

حامد شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 12:54 http://hamed-92.mihanblog.com

ماشاااااالا به این انرژی
هرچقدر انرژی به اطرافت بدی همونقدر یا بیشتر پس میگیری این یه قانونه
ایشالا همیشه شاد باشی

وای بیخود نیست اینهمه انرژی اینجا موج میزنه
داریم هی بهم دیگه همه انرژی میدیم و میگیریم
چه هورا شدیم ما

امیر شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 12:57

میدونی وقتی می نویسی اگه قسمت نخونده داشته باشی ابتدا آخرین قسمت را می خوانم و بعد قسمت های قبلی را عجله دارم که قصه به کجا رسیده است .... از انتها به ابتدا می روم من بر خلاف همه عمل می کنم

خوب کاری میکنی
هر کاری بهت حس خوب میده همونکارا بکن
قانون و چهارچوب معنی نداره
آدم باید آزاد باشه
رها فکر کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد